عنکبوت کاغذی
نویسنده:
عباس بیک پور (قلندر)
امتیاز دهید
دفتر ششم کمی متفاوت از دفاتر قبلی است با کمی چاشنی غر زدن، تلفیقی از نثر و شعر سپید و شعر نوی موزون، آمیخته به خاطره و بار خاطر.
تقدیم به دوستان کتابناکیام، آنانکه با نقدها و تشویقهایشان مخاطبی امیدبخش بودند و هستند.
و من در اعماق تاریکی، در جستجوی نورم. درونم بس تاریک است و تنها کورسویی از دور میبینم . راهیام بدانسو...
بیشتر
تقدیم به دوستان کتابناکیام، آنانکه با نقدها و تشویقهایشان مخاطبی امیدبخش بودند و هستند.
و من در اعماق تاریکی، در جستجوی نورم. درونم بس تاریک است و تنها کورسویی از دور میبینم . راهیام بدانسو...
آپلود شده توسط:
sagaro
1392/04/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عنکبوت کاغذی
شبی سیگار را گفتم که از جانم چه میخواهی
به روی دود خود بنوشت که بر دردت خورم آهی
تو آتش میزنی بر من که دودم را خوری هر دم
من بیچاره می سوزم که از درد و غمت کاهی
شاعر : ناشناس[/quote]
تو می گویی که می خواهی خوری آهی و غم کاهی
چه می گویی اگر گویم تو سیلابی و من چاهی!
نه سیری دارد از تو شُش، نه شد پندارهایم خوش
برو بگذار احوالم به سامان آید از راهی
دمارم را برآوردی به جان مادرت "گم شو"
نمی خواهم که این آتش بسوزاند مرا آهی! (شما بخوانید اُهوی! :D)
شاعر: یک دانه ملای ناشناس
شبی سیگار را گفتم که از جانم چه میخواهی
به روی دود خود بنوشت که بر دردت خورم آهی
تو آتش میزنی بر من که دودم را خوری هر دم
من بیچاره می سوزم که از درد و غمت کاهی
شاعر : ناشناس
نمی خوام کلاس بذارم اما فهیم روزانه دوش میگیره ؛معتقده بدن باید بوی صابون بده از ارق متنفره، نوعش فرقی نداره ملی باشه یا خارجکی! مهم خود ارقه که هست.[/quote]
نمیدونم!!!
هر کس نظرش کاملا ارزشمنده!!!
حتی اگه ارق ملیش زیرِ دوش خیس شده باشه و از بین رفته باشه....;-);-);-);-)
منو ببخش دوست خوبم اگه ناراحتت کردم
از والیبال عصبانی نیستم. حقیقتش کوچک ترین اهمیتی برام نداره.
من از بی معرفتی دوستانم عصبانی بودم و تقریبا همون لحظه کامنت
شما رو خوندم که بـــــه نـــــظـــــرم توجیه بی معرفتی بود.
شرمنده
نتیجه ی اخلاقی: در حالت عصبانیت کامنت نگذارید![/quote]
عزیز دلم شوخی کردم ....
دوستان هر وقت کسی ناراحته بگه که من اون روز کامنت نذارم;-);-);-)
گاهی دارندگی مایه ی شرمندگیست نه برازندگی
گاهی ساختن عین ویرانیست
وهمیشه سوختن نور ندارد
وقتی آه سرد دود ندارد
گاهی دل می شکنیم
با وجدانی آرام
وگاهی عکس دل می کشیم
بی هیچ کلامی یا کاری
زیرا گاهی نگفتن ونپرسیدن جفاست
وکاری نکردن خطاست
گاهی با لبخند مورچه را له می کنیم
بی توجه
نمی بینیم اشک جفت او را
ونمی شنویم
ضجه اش را
گناه از ریزه گی اونیست
از حقارت دید ما
از کوتاهی شنید ما
و از غرور شدید ما است
گاهی صعود می کنیم حضیض را
ونمی دانیم زمین گرد است
و احساس نسبی
گاهی آدم باشیم
فقط گاهی
انسانیت پیشکش
در عبور از عام
ابتدا باید
در پس عالم
آدم به انتظار انسان است
.....................................................
8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)
فهیم معتقده؛ میان فهیم تا ملا یه ذره فرق بگذارید پیلیــــز!
راست اینکه من الان دیگه بیشتر نگران تموم شدن سیگارم هستم تا برد و باخت تیم؛ استرس لامصب چه می کنـــــه!
منو ببخش دوست خوبم اگه ناراحتت کردم:-*
از والیبال عصبانی نیستم. حقیقتش کوچک ترین اهمیتی برام نداره.
من از بی معرفتی دوستانم عصبانی بودم و تقریبا همون لحظه کامنت
شما رو خوندم که بـــــه نـــــظـــــرم توجیه بی معرفتی بود.
شرمنده
نتیجه ی اخلاقی: در حالت عصبانیت کامنت نگذارید!:-)
نمی خوام کلاس بذارم اما فهیم روزانه دوش میگیره؛ معتقده بدن باید بوی صابون بده از ارق متنفره، نوعش فرقی نداره ملی باشه یا خارجکی! مهم خود ارقه.
فهیم معتقده دلیلی برای ناراحتی در مسابقات ورزشی وجود نداره؛ میتونی طرفدار تیم برنده باشی![/quote]
پدر بزرگ این حرفا از شما بعیده
آخه شما یه عمری سنگ این کشور رو به سینه زدی!
من میگم شما که به خدا نزدیکتری یه دعایی بکن!