عنکبوت کاغذی
نویسنده:
عباس بیک پور (قلندر)
امتیاز دهید
دفتر ششم کمی متفاوت از دفاتر قبلی است با کمی چاشنی غر زدن، تلفیقی از نثر و شعر سپید و شعر نوی موزون، آمیخته به خاطره و بار خاطر.
تقدیم به دوستان کتابناکیام، آنانکه با نقدها و تشویقهایشان مخاطبی امیدبخش بودند و هستند.
و من در اعماق تاریکی، در جستجوی نورم. درونم بس تاریک است و تنها کورسویی از دور میبینم . راهیام بدانسو...
بیشتر
تقدیم به دوستان کتابناکیام، آنانکه با نقدها و تشویقهایشان مخاطبی امیدبخش بودند و هستند.
و من در اعماق تاریکی، در جستجوی نورم. درونم بس تاریک است و تنها کورسویی از دور میبینم . راهیام بدانسو...
آپلود شده توسط:
sagaro
1392/04/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عنکبوت کاغذی
انکر الاصوات چه چه میزند
بھر کاه و یونجه له له میزند
خواست آوازی بخواند بلبلی
تا خورد جای علف برگ گلی
باد در کنج گلو افشاند و خواند
لاجرم بادش ز مقعد تیز راند[/quote]
فهیم= (?) ... :((
نقل قول از Molla nasredin:
من باید شما رو ببینم همشهری؛ لتفن نه نیارید که مجبور نشم کاری رو که نباید بکنم بکنم.
.
.
.
ملا با این لطفن شاید ب شهرش نرسید ولی با این لطفا امکانش هست[/quote]
سخت نگیرید ملا کلا عادت داره اینجوری هرف بزنه
[quote='Molla nasredin']
من باید شما رو ببینم همشهری؛ لتفن نه نیارید که مجبور نشم کاری رو که نباید بکنم بکنم.[/quote]
.
.:-(
.
ملا با این لطفن شاید ب شهرش نرسید ولی با این لطفا امکانش هست(!)
نگفته بودم از بازیهای کلامی خیلی خیلی خوشم میاد!؟
عجیبه؛ فکر کردم گفتم!
خیابونای شھرمن - جای ھمس جزخودمن
ھرکی اومدوصله ای زد - روبچه ھای شھرمن
یکی میگفت دروغگو ان
شارلاتن لاف میزنن
دورنگن و تومعرفت - ریپ میزنن و گاف میدن
اما نمیدونم چرا - ھرکی اومد از این ورا
ترقی کرد و ادعا
فوری شد ھمشھری ما
ماکه ھزارانگ غلط
خوردیم وحرفی نزدیم
ھیچ چی نشدیم عاقبت
خیابونای شھرما
پربودش از اقاقیا
پراز یه رنگی وصفا
ھجوم آواردن آدما
درختارو آتیش زدن
به جون ما ھم ، نیش زدن[/quote]
من باید شما رو ببینم همشهری؛ لتفن نه نیارید که مجبور نشم کاری رو که نباید بکنم بکنم.
درویش خوب مینویسد اندیشه را.