رسته‌ها
عنکبوت کاغذی
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 26 رای
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 26 رای
دفتر ششم کمی متفاوت از دفاتر قبلی است با کمی چاشنی غر زدن، تلفیقی از نثر و شعر سپید و شعر نوی موزون، آمیخته به خاطره و بار خاطر.
تقدیم به دوستان کتابناکی‌ام، آنانکه با نقدها و تشویق‌هایشان مخاطبی امیدبخش بودند و هستند.

و من در اعماق تاریکی، در جستجوی نورم. درونم بس تاریک است و تنها کورسویی از دور می‌بینم . راهی‌ام بدانسو...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
76
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
sagaro
sagaro
1392/04/07

کتاب‌های مرتبط

سوار بر گیسوان باغ
سوار بر گیسوان باغ
5 امتیاز
از 1 رای
فیلم کوتاه
فیلم کوتاه
3 امتیاز
از 3 رای
نت های آبی
نت های آبی
4 امتیاز
از 5 رای
مرگ از مدام
مرگ از مدام
4.2 امتیاز
از 79 رای
من هم آدمم
من هم آدمم
4.2 امتیاز
از 5 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عنکبوت کاغذی

تعداد دیدگاه‌ها:
124
من میخام تو نویسندگان خارجی نام مری هیگینز کلارک ثبت شه تا کتاباشو بذارم چه جوری این کارو باید بکنم؟:stupid:
[quote='عنکبوت کاغذی']
انکر الاصوات چه چه میزند
بھر کاه و یونجه له له میزند
خواست آوازی بخواند بلبلی
تا خورد جای علف برگ گلی
باد در کنج گلو افشاند و خواند
لاجرم بادش ز مقعد تیز راند[/quote]
فهیم= (?) ... :((
[quote='تغییر مسیر']
نقل قول از Molla nasredin:
من باید شما رو ببینم همشهری؛ لتفن نه نیارید که مجبور نشم کاری رو که نباید بکنم بکنم.
.
.
.
ملا با این لطفن شاید ب شهرش نرسید ولی با این لطفا امکانش هست[/quote]
سخت نگیرید ملا کلا عادت داره اینجوری هرف بزنه

[quote='Molla nasredin']
من باید شما رو ببینم همشهری؛ لتفن نه نیارید که مجبور نشم کاری رو که نباید بکنم بکنم.[/quote]
.
.:-(
.
ملا با این لطفن شاید ب شهرش نرسید ولی با این لطفا امکانش هست(!)
[quote='عنکبوت کاغذی'] کارت ھای ماھانه آبونه شرکت واحد - فریاد راننده ای که داد میزد آزادی و آن سو تر چرخی طوافی(بقول اون موقع ھا: تا آفی) آب زرشک فروش که با مکثی اضافه می کرد: زرشک ! [/quote]
نگفته بودم از بازی‌های کلامی خیلی خیلی خوشم میاد!؟
عجیبه؛ فکر کردم گفتم!
[quote='عنکبوت کاغذی']
خیابونای شھرمن - جای ھمس جزخودمن
ھرکی اومدوصله ای زد - روبچه ھای شھرمن
یکی میگفت دروغگو ان
شارلاتن لاف میزنن
دورنگن و تومعرفت - ریپ میزنن و گاف میدن
اما نمیدونم چرا - ھرکی اومد از این ورا
ترقی کرد و ادعا
فوری شد ھمشھری ما
ماکه ھزارانگ غلط
خوردیم وحرفی نزدیم
ھیچ چی نشدیم عاقبت
خیابونای شھرما
پربودش از اقاقیا
پراز یه رنگی وصفا
ھجوم آواردن آدما
درختارو آتیش زدن
به جون ما ھم ، نیش زدن[/quote]
من باید شما رو ببینم همشهری؛ لتفن نه نیارید که مجبور نشم کاری رو که نباید بکنم بکنم.
[quote='عنکبوت کاغذی'] نه بوسه می خواھم ، نه گل و شیرینی . فقط نبش این کوچه لطفن تابلویی نصب کنید که ؛دروغ ممنوع و ابتدای شاھراه ھم بنویسید ؛ عبور یکطرفه که آدم تکلیفش را بداند در این ھای وی لوکس رقابت در جنون سبقت از "من" به "او" و از او به دیگری[/quote]
درویش خوب می‌نویسد اندیشه را.
ممنون، در عین زیبایی و وزانت بیان، درس زندگی بود و به دل نشست...
سپاسگزارم ،برداشت جالب و کاملی داشتید. باعث افتخاره مخاطب های اینچنینی داشتن. :-)
عنکبوت کاغذی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک