رسته‌ها
هبوط در کویر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 96 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 96 رای
کتاب بسیار معروف «هبوط در کویر» از بهترین کتاب های دکتر علی شریعتی است که جلد ۱۳ از مجموعه آثار آن یار سفر کرده را تشکیل می دهد.
هبوط در کویر» عنوان کتابی است که ابتدا در دو کتاب با عنوانهای «هبوط» و «کویر» به چاپ رسیده‌اند.

شریعتی در بخش اول کتاب یعنی هبوط، داستان سمبلیک آدم و هبوط او را از بهشت می‌نویسد که در حقیقت فلسفه تاریخ اوست که به زبان نماد و سمبل حکایت می‌شود و در بخش دوم، کویر را به عنوان نماد وطنش ایران برمی‌گزیند و با برشمردن مشخصات کویر، مسایل آن روز و تاریخ پر و فراز و نشیب ایران را ترسیم می‌کند و می گوید: «کویر، تاریخی که در صورت جغرافیا نمایان شده است.»
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
624
آپلود شده توسط:
Kandooo
Kandooo
1392/06/22

کتاب‌های مرتبط

تفکر زائد
تفکر زائد
4.6 امتیاز
از 25 رای
سلک السلوک
سلک السلوک
4 امتیاز
از 8 رای
Knowledge and the Sacred
Knowledge and the Sacred
5 امتیاز
از 4 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی هبوط در کویر

تعداد دیدگاه‌ها:
27
کویر کتابی است که اگر خواندی و رابطه برقرار کردی دیگر توان فراموش کردن و نادیده گرفتنش را نخواهی داشت.
بهترین مقایشه درباره ی عشق و دوست داشتن در این کتاب انجام گرفته است
ترجمه دو کتاب عشق و اعترافات عاشق توسط اینجانب بی اثر از این مقایسه نبوده است
اندکی تفکر
آری، روح من یک اسب است. اما دریغ که در اینجا که منم، اسب تازی را
نیز به خراس می بندند و با اسب گاری هم زنجیر می کنند و درین جا که منم،
در بند » فراریان « آزادند و » ماندگاران « !
خشمناکان بی خروش و بی فغان « دردمندان بی فغان و بی خروش
باز ما ماندیم و شهر بی تپش وآنچه کفتار است و گرگ و روبه است
گاه می گویم فغانی بر کشم » ! باز می بینم صدایم کوته است
... بگذریم .
عشق گاه جابجا می شود و گاه سرد می شود و گاه می سوزاند. اما دوست
داشتن از جای خویش، از کنار دوست خویش، برنمی خیزد؛ سرد نمی شود که
داغ نیست؛ نمی سوزاند که سوزاننده نیست8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)
من عاشق کتابها و دست نوشته های دکتر شریعتی هم:x:x:x:x:x:x:x:x:x
تشکر:x به خاطر مطالب مفیدی که قرار دادید
............ هنگامی که مائده های زمین جوع تو را آرام نمی توانند کرد ، آبهای نهرها و دریاها عطشت را فرو نمی توانند نشاند ، وقتی که زندگی دیگر برایت پیامی ندارد و از پدید آوردن ضعیف ترین موج شعفی در دلت عاجز مانده است ، وقتی همچون ژنده پیلی که دلش هوای تنهایی می کند ، از گلّۀ خویش کناره گرفتی و از انبوه شور و شوق های دیگران خود را به گوشۀ خلوت جنگل کشاندی و تماشاگر جهان و هر چه در آن می گذرد شدی ، ناگهان جهان و آنچه در آن می گذرد دگرگونه می شود .
رنگها دیگر و طرحها دیگر و همۀ کائنات دیگر می شوند و تو دیگر می شوی و دردها و شوق ها و آرزوهایت دیگر و « حرفها »یت دیگر می شود و چهره ها همه ناشناس و تلاش ها همه بیهوده و زیستن ها همه عبث و گفتگوها همه هذیان . و تو می مانی و بیگانگی ، و آرزوی آشنایی که بر قلّۀ بلندی که بر همه کائنات اشراف دارد و همه چیز در پای آن ، حقیر و دور و مبهم می گذرد ، تنها ماندن طاقت فرسا است .
نه می توانی به میان خلق فرود آیی و از آبشخور آلوده ای که بنی آدم و مرغ و مور و ملخ بر گرد آن ازدحام کرده اند بنوشی – که در فهمیدن و احساس کردن راه بازگشت وجود ندارد ، می توان فراتر نرفت اما نمی توان فرود آمد ............
از کتاب هبوط در کویرص 83
دکتر علی شریعتی
فقر
می خواهم بگویم . . . فقر همه جا سر می کشد . . . فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست . . . فقر ، چیزی را " نداشتن" است ، ولی ، آن چیز پول نیست . . . طلا و غذا نیست . . . فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند . . . فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد می کند . . . فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند . . . فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود . . . فقر ، همه جا سر می کشد . . . فقر ، شب را "بی غذا" سر کردن نیست . . . فقر ، روز را "بی اندیشه" سر کردن است
دکتر شریعتی
هبوط در کویر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک