هبوط در کویر
نویسنده:
علی شریعتی
امتیاز دهید
کتاب بسیار معروف «هبوط در کویر» از بهترین کتاب های دکتر علی شریعتی است که جلد ۱۳ از مجموعه آثار آن یار سفر کرده را تشکیل می دهد.
هبوط در کویر» عنوان کتابی است که ابتدا در دو کتاب با عنوانهای «هبوط» و «کویر» به چاپ رسیدهاند.
شریعتی در بخش اول کتاب یعنی هبوط، داستان سمبلیک آدم و هبوط او را از بهشت مینویسد که در حقیقت فلسفه تاریخ اوست که به زبان نماد و سمبل حکایت میشود و در بخش دوم، کویر را به عنوان نماد وطنش ایران برمیگزیند و با برشمردن مشخصات کویر، مسایل آن روز و تاریخ پر و فراز و نشیب ایران را ترسیم میکند و می گوید: «کویر، تاریخی که در صورت جغرافیا نمایان شده است.»
بیشتر
هبوط در کویر» عنوان کتابی است که ابتدا در دو کتاب با عنوانهای «هبوط» و «کویر» به چاپ رسیدهاند.
شریعتی در بخش اول کتاب یعنی هبوط، داستان سمبلیک آدم و هبوط او را از بهشت مینویسد که در حقیقت فلسفه تاریخ اوست که به زبان نماد و سمبل حکایت میشود و در بخش دوم، کویر را به عنوان نماد وطنش ایران برمیگزیند و با برشمردن مشخصات کویر، مسایل آن روز و تاریخ پر و فراز و نشیب ایران را ترسیم میکند و می گوید: «کویر، تاریخی که در صورت جغرافیا نمایان شده است.»
آپلود شده توسط:
Kandooo
1392/06/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی هبوط در کویر
دکتر شریعتی خود در مقدمة همین کتاب، تقسیمی از نوشته هایش به دست میدهد که موقعیت این نوشته های ایشان را به روشنی بیان می دارد: «نوشته هایم نیز بر سه گونه «اجتماعیات»، «اسلامیات» و «کویریات». آنچه تنها مردم می پسندند: اجتماعیات، و آنچه هم من و هم مردم: اسلامیات، و آنچه خودم را راضی میکند و احساس میکنم که با آن نه کار، و چه میگویم؟ نه نویسندگی، که زندگی میکنم: کویریات.» از مشخصات بارز کتاب کویر، نثر زیبا، پخته و تأثیرگذار آن است. با خواندن کلمات این کتاب، خوانند خود را در پرتو تابش اشعة مرموزی مییابد که از منبع نامعلومی بر سراسر وجود او تابیدن گرفته است. منبع این انرژی، بیشک کورة گداختهای است که شبانه روز در قلب دردمند و بیدار دکتر زبانه می کشیده است. کتاب کویر دربرگیرندة شانزده مقاله در موضوعات به ظاهر متفاوت، ولی در باطن همخون و همخوی است. مهمترین این مقالات، عبارتند از: کویر، کاریز، تراژدی الهی، معبد، و انسان خداگونهای در تبعید.
.........................
بهترین فرشته ها همین شیطان بود. مرد و مردانه ایستاد و گفت : نه سجده نمیکنم٬ تو را سجده میکنم اما این آدمکهای کثیفی را که از گل متعفن ساخته ای٬ این موجود ضعیف و نکبتی را که برای شکم چرانیش خدا و بهشت و پرستش و عظمت و بزرگواری و آخرت و حق شناسی و محبت و همه چیز و همه کس را فراموش میکند سجده نمیکنم!
من از نورم٬ ذاتم از آتش پاک و زلال بی دود است٬ من این لجنهای مجسم پلید پست را سجده کنم...؟