زوال جهان اسلام - یک پیش بینی
نویسنده:
حامد عبدالصمد
مترجم:
ب. بی نیاز
امتیاز دهید
درباره نویسنده: "حامد عبدالصمد در سال 1972 در مصر زاده شد و در یک خانواده سنی مذهب پرورش یافته است. پدرش که سمت مفتی و امام یک مسجد در مصر را دارد، معلم اصلی او در تعالیم اسلامی بوده است. او در کنار پدر تا 12 سالگی بیش از نیمی از قرآن را از بر کرده بود. عبدالصمد در دانشگاه قاهره در رشته های زبان انگلیسی و فرانسوی تحصیل کرد و در سن 23 سالگی به آلمان رفت و در دانشگاه آگسبورگ به تحصیل در رشته علوم سیاسی مشغول شد و آن را با موفقیت به پایان رساند.
نخستین کتاب او «وداع من با آسمان» نام دارد که یک بیوگرافی است. او در این کتاب در کنار پرداختن به حوادث زندگی خصوصی اش به فرآیند روی آوری خود از دین به علم نیز پرداخته است.
کتاب «زوال جهان اسلام - یک پیش بینی» مجموعه ای است از تجربیات تاریخی و ارزیابی های شخصی نویسنده. موضوع اصلی این کتاب نه زوال اسلام به عنوان یک دین بهطور کلی، بلکه زوال اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی است...»
بیشتر
نخستین کتاب او «وداع من با آسمان» نام دارد که یک بیوگرافی است. او در این کتاب در کنار پرداختن به حوادث زندگی خصوصی اش به فرآیند روی آوری خود از دین به علم نیز پرداخته است.
کتاب «زوال جهان اسلام - یک پیش بینی» مجموعه ای است از تجربیات تاریخی و ارزیابی های شخصی نویسنده. موضوع اصلی این کتاب نه زوال اسلام به عنوان یک دین بهطور کلی، بلکه زوال اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی است...»
آپلود شده توسط:
persianking
1392/04/16
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زوال جهان اسلام - یک پیش بینی
و چه زود آموختند! شخصا فکر می کردم حداقل چند سال باید بگذره تا متوجه بشند که نباید انقلابشون رو می سپردند به اخوان.
خوشبختانه قبل از محکم شدن پایه های حکومت، به خودشون اومدند.
دوست عزیز، اگه معترضین حمایت ارتش رو نداشتند چه کاری می تونستند از پیش ببرند؟!
من از سرگذشت نخواهم سخن راند که از سرگذشت ،هم آب و هم آفتاب. از سرنوشت نیز نخوامه نالید ولی ازکسی که از سر نوشت؛ آن مرد آمد!!یا خواهدآمد و مردانگی را بعنوان یک صفت درنرینگی جست و از ٱدمک ها طلبید نه از زهره ی خودمینالم ،هرچند کسانی را ناخوش آید و دست هایی در پی حلقومم بی تاب.
من تبری میجویم از اکثریتی که از جهان آن می بینند که فیلترهای رنگین لنزهایشان مجازمیدارد و هنوز بین شک بین دو و سه مانده اند نه شکاف بین طبقات یک و دو و سه که خون کلیه و بکارت و سرنگ موج میزند بینابینش.
اصلاح کنید سر گری گرفته ای راکه کلاه قوادی هم زار میزتد برآن از آزرم پیشتازی در فقر و فسادو فحشا و اعتیاد. من بیزارم از توهمات مقرون به عتیقه های قرون و آغوش میگشایم بر فهم برادر عرب مصری ....
وما هنوز مسایلی لاینحل داریم به بزرگی مذاهب! به درشتی استخوان سرسفره ی تفاخر و به سترگی عصبیت قومی.
برادر عرب شافعی و حنبلی و یا عیسوی مصری ، راستی مساله ی تو چیست ؟ نخود و لوبیای آبگوشتت ؟! شکر و یا کره ؟؟؟؟!!!! و یا پیامک های هایپر استار به خوانش خرید رب ایکس به قیمت 3750 تومان ؟!!!!!
مطلبی به ذهن این امی متوهم و وارونه بین !!!!! رسید،امید که اظهارآن تاب از کف دوستان عزیزی که سخت مخالف روشهای نوین وپیگیر راه رفته ی گذشتگان پرطمطراق هستند
نرباید. پیشاپیش به سفارت فهیمه ملا پناهنده ایم:-D
درگزارشی که کهولت مغزجزییاتش ازخاطربرده خواندم که خبرنگارایرانی ازمعترضان مصری مصرا خواست تجربه گذشته مارامکررنکنندوفرد مصری هم پاسخ دادکه آن نخواهیم کرد !!!
مصریان ازتاریخ معاصرما آموختند وبما نمایاندند که آن ١٤ میلیون رای نداده دموکراسی را ازچه کانالی "بدست می آورند"بجای طلب کردنش !!!!
به امید پیدا شدن کلید
دوست گرامی، پاسخ نویسنده به شما:
اخوان المسلمین بیش از هشتاد سال برای به دست گرفتن قدرت برنامه ریزی کرده تمام راه ها را ازمود تا بلاخره با سو استفاده از فرصت انقلاب و کمک خارجی و ناگاهی برخی توده ها و رنگ و لعاب زدن به عقاید کهنه و پوسیده خود قدرت را قبضه کرد.
اما بعد از یک سال همه این رشته ها پنبه شد و توده های به خشم امده از سیاست های اخوان با اتحادی شگرف و همراهی یکی از مردمی ترین ارتش های خاورمیانه(یا شاید حتی دنیا)اخوان را سرنگون کرده تمام رشته های اخوان و هم قطارانش را پنبه کردند.
از این پس اقبال کمی برای متحدان و همفکران اخوان در دیگر کشور های خاور میانه برای قبضه کردن قدرت وجود دارد.
اما از نظر فرهنگی چه شباهتی میان ایرانی ها و مالزیایی ها و نیجریه یی ها وجود دارد؟حتی بین خود کشورهای عربی منطقه ی خاورمیانه که زبان و عمدتا مذهب مشترک دارند اختلاف و کشمکش هست.
کسانی که به عنوان مسلمان شناخته می شوند و برخی سعی دارند اینان را به عنوان "امت واحد" جا بزنند نه در زبان اشتراک دارند نه در مذهب نه در حاکمیت سیاسی نه منافع اقتصادی نه در هیچ چیز دیگر.
تنها نقطه ی اشتراک اینان امری است که در دنیای امروز جایگاهی ندارد و روز به روز به سمت شخصی شدن پیش می رود.پس مقوله ای به نام «جهان اسلام» اصلا معنا ندارد که بخواهد زوال پیدا کند.البته من کتاب را ندیده ام و نمی دانم چه بحثی را مطرح کرده اند.
حامد عبدالصمد نویسنده مصری مقیم آلمان، به دلیل مواضع سکولار خود در جامعه مصر شهرت فراوانی دارد. این شهرت زمانی فزونی یافت که وی بدلیل نوشتن کتاب هایی در نقد اسلامگرایان افراطی، توسط عاصم عبدالماجد واعظ معروف مصری و یکی از رهبران گروه جماعت اسلامی و سلفی ها متهم به ارتداد و تهدید به مرگ شد.
حامد عبدالصمد که ساکن آلمان می باشد، در پاسخ به این تهدیدات، همواره تاکید کرده است که "برای دین مقام بالایی قایل است، اما با دخالت تمام ادیان در سیاست مخالف است." او دخالت دین در سیاست را در جامعه ای که دارای چندین دین و فرهنگ مختلف است دارای نتایج فاجعه آمیز می داند.
دولت محمد مرسی در ظاهر حکم ارتداد حامد عبدالصمد را محکوم کرد، اما چند روز بعد مرسی در مقر ریاست جمهوری از عاصم عبدالماجد (واعظی که فتوای قتل عبدالصمد را صادر کرده بود) استقبال کرد. حامد عبدالصمد برخورد دولت مرسی با تهدیدات اسلامگرایان افراطی را ریاکارانه خواند و اعلام کرد حاضر نیست به خاطر تهدیدات اسلامگرایان تندرو زندگی مخفیانه در پیش گیرد.
حامد عبدالصمد برداشت اسلامگرایان را از دموکراسی رد کرده، میگوید: "دموکراسی حکومت مردم است نه حکومت خداوند. در دموکراسی مردم با منافع گوناگون خود با یکدیگر تعامل میکنند و به توافق میرسند. اما اگر کسانی بیایند و بگویند که عقاید آنها قوانین خداوند است و بنابرین غیرقابل تغییر است، روشن است که با چنین افرادی نمیتوان به توافق رسید. آنها باید از این مطلقگرایی دست بردارند و با واقعیتها روبرو شوند. آنها باید نظرات خود را به عنوان عقاید سیاسی مطرح کنند و نه به عنوان نمایندگان خداوند روی زمین."
حامد عبدالصمد در وقایع اخیر مصر نیز نقش فعالی ایفا کرد و با انتقادات مستمر از سیاست های محمد مرسی، از تظاهرات مخالفان دولت او حمایت کرد. وی مانند بسیاری از روشنفکران مصری، در قدرتگیری اسلامگرایان و رهبری محمد مرسی، رئیس جمهور برگزیده آنها، خطر یک دیکتاتوری دینی را میبیند. او اقدام اخیر ارتش مصر را کودتای نظامی نمیداند و میگوید: "مرسی با ۱۳ میلیون رأی انتخاب شده است، حالا بیش از ۱۴ میلیون نفر به خیابان رفته، کنارهگیری او را طلب میکنند. دموکراسی فقط به صندوق رأی نیست. این رئیس جمهور تمام آیینهای دموکراسی را زیر پا گذاشته است. به نظر من اقدام اخیر ارتش ضربهای آرام در حمایت از اراده عموم مردم است. "
این اندیشمند سکولار درباره آینده اسلامگرایان عقیده دارد: "در برابر اخوان المسلمین سه راه وجود دارد: راه عاقلانه این است که آنها از مرسی فاصله بگیرند و با نیروهای مخالف بر سر یک دولت آشتی ملی به توافق برسند. راه دیگر این است که مثل دهها سال گذشته، بار دیگر نقش قربانی را بازی کنند و با جلب همدردی و اعتماد مردم چند سال دیگر با قدرت بیشتری به صحنه برگردند. راه سوم این است که مثل هماندیشان خود در الجزیره، با قهر و خشونت در برابر اراده مردم قرار گیرند. این موضع به معنای خودکشی آنها خواهد بود."
حامد عبدالصمد اصلاحات را تنها راه نجات جهان اسلام از نابودی میداند و معتقد است: "اینکه مذهب در زندگی روزانه انسانها تا این حد تعیینکننده باشد، معاصر زمان ما نیست. این امر موجب میشود که دیواری میان جهان مسلمان و دنیای غرب حائل شود، در حالیکه جهان اسلام، امروزه بیش از هر وقت دیگری به رویارویی با فرهنگهای دیگر نیاز دارد تا بتواند خود را از نابودی نجات دهد."
منابع:
گزارشات و مصاحبه های رادیو آلمان (دویچه وله)، تلویزیون ZDF آلمان و روزنامه "فرانکفورتر الگماینه" آلمان - نقل از رادیو زمانه، رادیو فردا، بی بی سی فارسی
هر آنچه سخت و استوار می نماید دود می شود و به هوا می رود، هر آنچه مقدس است دنیوی می شود و دست آخر آدمیان ناچار می شوند با صبر و عقل با وضعیت واقعی زندگی و روابطشان با همنوعان خویش روبرو گردند.
به نظر من نوعی یکسان شدن فرهنگ ها در پیش روست که ناشی از تکنولوژی است [/quote]
امین عزیز تاحدودی باهات موافقم در هر دو نظری که دادی ...:-)
ولی این یکسان شدن فرهنگها من به یاد نظریه جهانی شدن انداخت؛ جهانی شدن من یاد ارتباط تنگش با فقرو تهدیستی مینادازه ...:-)
در مورد کتاب من فکر میکنم زوال اسلام آغاز شده است گرچند که اسلام بیشتر از مسیحیت مقاومت میکند ولی نمی تواند از گزند این تحولات سریع و متفاوت شدن افراد در جامعه (و گاهی یک خانواده) در امان باشد در نهایت اسلام مجبور خواهد بود همچون مسیحیت با قرائت هایی بسیار نرم تر و لیبرال تر و بدون خشونت اسلامی به پستوی خانه ها رود گرچند برخلاف مسحیت اسلام آیات سیاسی و نظامی و حقوقی روشنی دارد اما باز کمی دورتر به این سرنوشت دچار خواهد شد
در دنیای امروز که روز به روز تداخل فرهنگی بیشتر صورت می گیرد (در شهر کوچک من در گذشته چند محله بیشتر نبود ولی اکنون بالغ از نیمی از جمعیت شهر مهاجر هستند و نیمی مهاجرت کرده اند و کسی، کسی را نمی شناسد و از نظر اجتماعی و فرهنگی قشرهای از مردم بسیار متفاوت اند) مردم مجبور خواهند بود تعامل را بپذیرند و با قبول تعامل دیدگاه های لیبرال افزایش زیادی خواهد کرد و فردگرایی گسترش خواهد یافت که اسلام با آن مخالف است زیرا به وحدت کلمه باور دارد نه پذیرش دیدگاه ها و سبک های زندگی مختلف
امروزه ممکن ست زنی با پیشینه آلمانی در ایالات متحده آمریکا از خانه خارج شود و نان مکزیکی را از مغازه کره ای ها بخرد و برای خرید سس هندی به مغازه ایرانی ها رود و برای خرید کوکاکولا به مغازه چینی ها رود تا در نهایت نوع جدیدی پیتزا را درست کند این دنیای خواهد بود که در آن انسان ها به هم نزدیکتر خواهند بود و باور خواهند داشت انسان ها قبل از خوب یا بد بودن با هم متفاوت اند.