درآمدی بر خداشناسی فلسفی
نویسنده:
محسن جوادی
امتیاز دهید
فهرست مطالب
انسان و خدا
راه هاى خداشناسى
ارزش براهین اثبات وجود خدا
جاى گاه برهان وجوب و امکان در مجموعه براهین
تقسیم بندى براهین وجود خدا در فرهنگ مسیحى و ...
انسان و خدا
راه هاى خداشناسى
ارزش براهین اثبات وجود خدا
جاى گاه برهان وجوب و امکان در مجموعه براهین
تقسیم بندى براهین وجود خدا در فرهنگ مسیحى و ...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی درآمدی بر خداشناسی فلسفی
دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود. استاد پرسید(آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟) کسی پاسخ نداد.
استاد دوباره پرسیدآیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟) دوباره کسی پاسخ نداد.
استاد برای سومین بار پرسید): آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟) برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد. استاد با قاطعیت گفت با این وصف خدا وجود ندارد).
دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند. استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخواست و از همکلاسی هایش پرسید: (آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟) همه سکوت کردند.
(آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟) همچنان کسی چیزی نگفت.
(آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟)
وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد..
خداوند بی نهایت است و لامکان و لازمان
اما به قدر فهم تو کوچک می شود
وبه قدر نیاز تو فرود می آید
و به قدر آرزوی تو گسترده می شود
و به قدر ایمان تو کارگشا
یتیمان را پدر می شود و مادر
ناامیدان را امید می شود
گمشدگان را راه می شود
در تاریکی ماندگان را نور می شود
محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود و همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبانهایتان را از هر آلودگی در بازار و بپرهیزید از هر ناجوانمردی ، ناراستی و نامردی
چنین کنید تا ببینید خداوند چگونه
بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند
در دکان شما کفه های ترازوهایتان را میزان می کند
در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند
مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟؟
اگه یکمی لطف کنید ساده تر بنویسید دوست عزیز،ما بیسواد ها هم میفهمیم چی نوشتین!!!
سلام...خب این برهان جناب ابن سینا فقط یک تقسیم بندیه با چندتا قانون من درآوردی کنارش،و هیچ چیز من و شما رو ملزم نمیکنه که درستی این تقسیم بندیو بپذیریم.
ممکن الوجود،بود و نبودش فرق نمیکنه،خب این قابل درکه
ممتنع الوجود،خب باید بگم ما تنها به کسری بسیار کوچیک از دنیای اطرافمون دسترسی داریم،پس شاید خیلی دور تر از ما،چیزی که برامون ممتنعه وجود پیدا کنه،یک بار معلم
دینیمون(در واقع همین پریروز)از من پرسید:از کجا میدونی که ممتنع میتونه در دوردستها وجود پیدا کنه؟............بهش گفتم:از کجا میدونی نمیتونه وجود پیدا کنه؟؟؟
متاسفانه،نه برهانهای ضد خدا و نه برهانهای اثبات خدا باعث ایمان نمیشه،این ایمان ما هاست که برهان رو میسازه و برهان،دلیل ایمان نیست.
و حقیقت اینه که ما هنوز هم چیزی نمیدونیم ،و من ترجیح میدم چیزیو که نمیدونم نپذیرم.
اگه بهم بگی:تو نمیدونی اما ما میدونیم...........بهت میگم:حتی تو که اینقدر مطمئنی که میدونی هم نمیدونی
واجب الوجود،باگ بزرگ برهان همینجاست،جایی که من میگم اعتقاده که برهانرو میسازه
شنونده برای اینکه این بند رو بپذیره لازمه که قبلش صد در صد به وجود یک آفریننده اعتقاد داشته باشه،چون اگه اینطور نباشه،توی معادله ی برهان که قصد داشت خدا رو به ما
بشناسونه هنوز مجهول اصلی خود خداست.
من فکر کنم ایده ی جهانهای موازی پاسخ مناسبی برای این سواله،و این ایده بیان میکنه که الان هرچیز ممکنی بصورت جهانی موازی با جهان ما در جریانه...
اما مقسم مواد ثلاث مفهوم است یعنی برای هر مفهومی درمقایسه با وجود سه حالت متصوراست که معقولات اولی ومقعولات ثانی فلسفی و معقولات ثانی منطقی وغیر آن را نیز شامل می شود و اما نه مفهوم بما هو مفهوم بلکه مفهوم ارآن جهت که حاکی از مصداق واقعی ویا فرضی خود است مورد نظر می باشد درنتیجه حتی محال هایی که هیچ شیئیتی ندارند را هم دربرمی گیردواین حصر یک حصرعقلی است که مبتنی برتقسیم ثنایی ودوران بین نفی واثبات می باشدپس اینکه ((هر مفهومی یا واجب است یاممتنع است یا ممکن )) یک قضیه منفصله حقیقی است وبیانگر حصر مواد دراین سه چیز.
ببخشید؟!
من التماس نکردم که کتاب اپلودی من را بخوانید . میتوانید به کتاب مابعد الطبیعه ارسطو مراجعه کنید .
دوست من با توجه به اصرارتان بر خواندن کتاب آپلودی خود این کتاب را وحی منزل میدانید و حاکی از دیدگاه بسته و تعصبگرایانه ی شماست. امیدوارم که در بررسی هر موضوع دیدگاهای غالب خود را کنار نهاده و با دیدی جامع و نقادانه به ان بنگرید.
به کار بردن روش علم تجربی در علوم انسانی خطاست و من تعجب کردم که چگونه کامنت های من شما را به یاد نظریه ی منحط ماتریالیسم تاریخی انداخت!چون در علوم انسانی بر خلاف علوم تجربی , انسان خود سوژه است و دارای اختیار است بنابراین اعمالش به مثابه وقایع طبیعی قابل پیش بینی نیست.
به این پرسش شما همان ایرادی وارد است که به تقسیم اشیا به «ممکن الوجود» و «واجب الوجود» وارد است. «چیزهایی که می توانستند موجود باشند» به نظر من معنی ندارد. ما تنها می توانیم شی را ببینیم و بگوییم که هست.
.در مورد نپذیرفتن وجود باری تعالی چگونه وجودمان رد میشود؟ ایا با نپذیرفتن اسب تک شاخ و بابانوئل هم این اتفاق میافتد؟؟؟؟!!
2. با توجه به نقیضه گویی هایتان گویا افکار پریشانی دارید.