رسته‌ها

ک‍ران‍ه‌ه‍ای‌ ج‍ن‍وب‍ی‌ دری‍ای‌ خ‍زر، ی‍ا، اس‍ت‍ان‍ه‍ای‌ ش‍م‍ال‍ی‌ ای‍ران‌

ک‍ران‍ه‌ه‍ای‌ ج‍ن‍وب‍ی‌ دری‍ای‌ خ‍زر، ی‍ا، اس‍ت‍ان‍ه‍ای‌ ش‍م‍ال‍ی‌ ای‍ران‌
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 10 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 10 رای
ای‍ن‌ ک‍ت‍اب‌ ت‍ح‍ت‌ ع‍ن‍وان‌ "س‍ف‍رن‍ام‍ه‌ م‍ل‍گ‍ون‍ف‌ ب‍ه‌ س‍واح‍ل‌ ج‍ن‍وب‍ی‌ دری‍ای‌ خ‍زر، ۱۸۵۸ و ۱۸۶۰م‌." ب‍وس‍ی‍ل‍ه‌ م‍س‍ع‍ود گ‍ل‍زاری‌ ت‍رج‍م‍ه‌ و ت‍وس‍ط ان‍ت‍ش‍ارات‌ دادج‍و در س‍ال‌ ۱۳۶۴ م‍ن‍ت‍ش‍ر ش‍ده‌ اس‍ت‌
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
391
آپلود شده توسط:
HeadBook
HeadBook
1391/12/29
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ک‍ران‍ه‌ه‍ای‌ ج‍ن‍وب‍ی‌ دری‍ای‌ خ‍زر، ی‍ا، اس‍ت‍ان‍ه‍ای‌ ش‍م‍ال‍ی‌ ای‍ران‌

تعداد دیدگاه‌ها:
27
1 ـ در ریشه یابی نام مکان ها توجه به گویش بومیان و حوزه اطلاق واژه هم مورد توجه قرار گیرد . روزی راننده ای که محور آستارا ـ نوشهر مسیر رفت و آمد او بود ، گفت : گویا مردم این طرف به « خاله » خیلی توجه دارند ، جا به جا اسم محل را « خاله » گذاشته اند ؛ خاله سرا ، کیش خاله ، هنده خاله ، چم خاله ... او نمی دانست که « خاله » در « اسالم » « خالَ » تلفظ می شود و نام « سرخس عقابی (نام علمی: Pteridium) » است و « خاله سرا » یعنی جای باز و بدون دیواری که « خالَ » روییده است . « خاله » در « کیش خاله » به معنای شاخه است ؛ « کیش خاله » یعنی شاخه شمشاد و به محلی اطلاق می شد که پر از درخت شمشاد بود . از شاخه ای این درخت برای ساخت جارو ، دسته داس و ... استفاده می شد . « خاله » در « هنده خاله » و « چم خاله » بر شاخه رود دلالت دارد » رودی با آب « هند » ( سیاه ) و رودی که روی آن پر از « چیم » ( عدسک آبی ) است . نکته دیگر تغییر حوزه اطلاق واژه است . مثلاً زیر درخت توت ، محل تجمع اهالی بوده و آن جا را « توتک بـِن » ( زیر درخت توت ) می نامیدند ، بعدها آن جا خانه و دکان ساخته شد و مرکز دهستان شد . اکنون کیلومترها مربع با آن نام شناخته می شود و شامل چندین پارچه آبادی است . بنا بر این ، اولاً باید دید اجزای واژه ( مثلاً مازندران ) در گویش های بومی چه معنایی دارند و ثانیاً این نام ـ که اکنون نام یک استان است ـ به کدام مکان اطلاق می شده است . ( همکاری اهل « رویان » می گفت : ماز یعنی مگس . ما مانند « گیلکان » به « زنبور عسل » هم « ماز » می گوییم . ماز + اندر ، یعنی جایی که زنبور عسل زیاد است . ) 2 ـ به پهنه آبی شمال کشور در متون فارسی با نام های مختلفی اشاره شده است و هر بار گویا بخشی از آن مورد نظر بوده : دریای گیلان ، دریای مازندران ... شاید برای این که اطلاق یکی از این نام ها به کل پهنه آبی ، محل نزاع نشود ؛ نام قوم معدوم خزر را به کار برده اند !
قزوین (کشوین/کشرین) را به چم محل پسته یا انگور گرفته اند، این چمار می تواند در پیوند با باغستان های فراوان پسته آنجا قابل توجه باشد. در مسیر لشگرکشی تیگلَت پیلِسِر سوم (۷۴۵-۷۲۷ پیش از ترسایی) از ناحیه ای با نام "گیزین کی‌سی" یاد شده که قزوین (= کزوین: شهر پسته) امروزی است، به چِم سرزمین پسته می باشد. علامه دهخدا به نقل از زکریا بن محمد قزوینی در آثارالبلاد آورده است که قزوین ناحیه دارد به نام ازنزک. این نام می تواند در زبان های آریایی به ریخت آسَن-زاکَه به چِم گیان دهن (باز) باشد. این چمار به همان پسته اشاره دارد. از رهآوردهای مهم قزوین، پسته های آنجا است.
کارزینو باستان در سمت شمال کشور به چم محل سلاح، همان زنجان به نظر می رسد. امروزه زنجان (زنگان) همچنان به ساخت چاقوهای باکیفیت آوازه دارد.
گرگان به چم سرزمین گرگ، همان ورکانه به چم گرگ می باشد. که در زبان اوستایی با وِهْرْکَه و وِهْرْکو هم ریشه است.
نام البرز (اَل+بُرز) به چم ستیغ بلند می باشد. چنان که بُرز در نام آذربَرزین (آتش ارجمند/بلندپایه) نیز موجود است. و در کُردی بِرز، و لَکی بَرز و بلوچی بُرز همچنان بدان سخن می گویند. در زبان اوستایی هَرابِرِزئیتی به چم کوه بلند می باشد. واژه بِرِزئیتی با واژه بَرِزَهی و بَرِزَنگْه (بلند) هم ریشه است. هَرا نیز با واژه هَرئیتیو (هَرئیتی: کوه) هم ریشه است.
ای کاش به جای کلمه خزر که قومی ترک هستند از اصطلاح دریاچه مازندران یا دریاچه کاسپین استفاده کنیم که ریشه در اقوام ایرانی دارد مرحوم محمد علی اینانلو هم در برنامه هایش همیشه به این نکته تاکید میکرد
چنان می نماید که مازندران را می توان به ریخت مزنه-دران به چم محل درنده بزرگ (ببر) گرفت.
دلیل اینکه موقع دانلود فایل اخطار امتیاز شما کافی نیست چی میتونه باشه؟
ک‍ران‍ه‌ه‍ای‌ ج‍ن‍وب‍ی‌ دری‍ای‌ خ‍زر، ی‍ا، اس‍ت‍ان‍ه‍ای‌ ش‍م‍ال‍ی‌ ای‍ران‌
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک