ملا نصرالدین
نویسنده:
محمد رمضانی
امتیاز دهید
ملا نصرالدین شخصیتی داستانی و بذلهگو در فرهنگهای عامیانه ایرانی، افغانی، ترکیهای، عربی، کردی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی است که در یونان هم محبوبیت زیادی دارد و در بلغارستان هم شناختهشده است. ملا نصرالدین در ایران و افغانستان بیش از هر جای دیگر بعنوان یک شحصیت بذله گو، اما نمادین محبوبیت دارد.
آپلود شده توسط:
HeadBook
1392/04/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ملا نصرالدین
وقتی مرکب آدمی سروته باشد، رفت و برگشتش طولانی میشود. ....[/quote]
خوش آمدی و خوب آمدی ملا جان. عزتت مستدام
پیوستن مجدَدِ گل وجودِ جنابعالی, با تجربه های فراوان؛ به "کتابناک" ارمغان ارزشمندی برای کتابناکیان است.
گـل عزیـز است غنیـمت شــمریدش صحبــت .... که بـه بـاغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود .... چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد
وقتی مرکب آدمی سروته باشد، رفت و برگشتش طولانی میشود. گرچه ما (ملا و فهیم قند عسل) رفته بودیم که باز نیاییم اما نتوانستیم. آخر زورمان آمد برویم و کسی دلش هوایمان را نکند.
فی الحال آمده ایم که بار سِرورهای فخیمه کتابناک را گران کنیم و داد و عتاب ناظران را برانگیزیرم. یادش بخیر. روزگاری داشتید با ما(ملا به تنهایی)!!!
از من به همه سلام.
آنهایی که مرا می شناسید و روزگاری سعادت دوست داشتنتان را داشتم، سلام.
آنهایی که مرا نمی شناسید و فی الحال ریش و چانه می خارانید که این پیر مرد کیست، سلام
آنهایی که مرا می شناسید و از ته دل آرزو دارید سر به تنم نباشد. سلام (توبه کنید)
بقیه هم سلام.
تا چانه ام گرم نشده بروم.
دوستانی رفتند، عزیزانی ماندند و دوستانی هستند که از ملا آزرده شدند، زندگی همین است. کتابناک، خانه تنهایی پیرمرد، دارد نو نوار میشود؛ مرگ کهنهها. تا قداست گمشدهی خانهی تنهاییام باز نگردد، باز نخواهم گشت. عزیزان پیام نگذارید که ملا و خرش نیستند جواب بدهند. خدا نگهدار همههمان.
اما چه کنیم که ما :
رنجوری ترا
باور نمی کنم
ای پیش مرگ تو همه رخشنده اختران
تو مرگ افتاب درخشان و پاک را
باور مکن
که ابر ملالی اگر تراست
چونان غروب سرد غم انگیز بگذرد
دردی اگر به جان تو بنشت
این نیز بگذرد
پس مراد گرامی برای این مرید :
برگرد
در این غروب سخت پر از درد
محبوب من به بدرقه من
برگرد
[/quote]
می شود قدر سخن سنجان پس از رفتن پدید
جای بلبل در چمن ، فصل خزان پیدا شود ...
ملا جان منتظریم
دوستانی رفتند، عزیزانی ماندند و دوستانی هستند که از ملا آزرده شدند، زندگی همین است. کتابناک، خانه تنهایی پیرمرد، دارد نو نوار میشود؛ مرگ کهنهها. تا قداست گمشدهی خانهی تنهاییام باز نگردد، باز نخواهم گشت. عزیزان پیام نگذارید که ملا و خرش نیستند جواب بدهند. خدا نگهدار همههمان.
اما چه کنیم که ما :
رنجوری ترا
باور نمی کنم
ای پیش مرگ تو همه رخشنده اختران
تو مرگ افتاب درخشان و پاک را
باور مکن
که ابر ملالی اگر تراست
چونان غروب سرد غم انگیز بگذرد
دردی اگر به جان تو بنشت
این نیز بگذرد
پس مراد گرامی برای این مرید :
برگرد
در این غروب سخت پر از درد
محبوب من به بدرقه من
برگرد
.....................
[edit=گیلدخت]1392/05/16[/edit]
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فرو کش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد
تابود فلک شیوه او پرده دری بود
منظور خردمند من آن ماه که اورا
باحسن ادب شیوه ی صاحب نظری بود
از چنگ منش اختر بدمهر به در برد
اری چه کنم دولت دور قمری بود
عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را
در مملکت حسن سر تاجوری بود
اوقات خوش آن بود که با دوس به سررفت
باقی همه بیحاصلی وبی خبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه ونسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را
با بادصباوقت سحر جلوه گری بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
درمورد فرمایش جناب کیلر هم من که شخصن از قضاوت کردن گریزانم :-)
سهم من یکی از بوسه باد
چی بگم ای داد بیداد
همه زردی و تباهی
مردن رفتن از یاد................