رسته‌ها
ملا نصرالدین
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 86 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 86 رای
ملا نصرالدین شخصیتی داستانی و بذله‌گو در فرهنگ‌های عامیانه ایرانی، افغانی، ترکیه‌ای، عربی، کردی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی است که در یونان هم محبوبیت زیادی دارد و در بلغارستان هم شناخته‌شده است. ملا نصرالدین در ایران و افغانستان بیش از هر جای دیگر بعنوان یک شحصیت بذله گو، اما نمادین محبوبیت دارد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
251
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
HeadBook
HeadBook
1392/04/07
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ملا نصرالدین

تعداد دیدگاه‌ها:
68
سلام
وقتی مرکب آدمی سروته باشد، رفت و برگشتش طولانی میشود. گرچه ما (ملا و فهیم قند عسل) رفته بودیم که باز نیاییم اما نتوانستیم. آخر زورمان آمد برویم و کسی دلش هوایمان را نکند.
فی الحال آمده ایم که بار سِرورهای فخیمه کتابناک را گران کنیم و داد و عتاب ناظران را برانگیزیرم. یادش بخیر. روزگاری داشتید با ما(ملا به تنهایی)!!!
از من به همه سلام.
آنهایی که مرا می شناسید و روزگاری سعادت دوست داشتنتان را داشتم، سلام.
آنهایی که مرا نمی شناسید و فی الحال ریش و چانه می خارانید که این پیر مرد کیست، سلام
آنهایی که مرا می شناسید و از ته دل آرزو دارید سر به تنم نباشد. سلام (توبه کنید)
بقیه هم سلام.
تا چانه ام گرم نشده بروم.
فایل قدیمی با نسخه چشم نواز تر عوض شد (:
[quote='تردید']از پروفایل Molla nasredin
دوستانی رفتند، عزیزانی ماندند و دوستانی هستند که از ملا آزرده شدند، زندگی همین است. کتابناک، خانه تنهایی پیرمرد، دارد نو نوار می‌شود؛ مرگ کهنه‌ها. تا قداست گمشده‌ی خانه‌ی تنهایی‌ام باز نگردد، باز نخواهم گشت. عزیزان پیام نگذارید که ملا و خرش نیستند جواب بدهند. خدا نگهدار همه‌همان.
اما چه کنیم که ما :
رنجوری ترا
باور نمی کنم
ای پیش مرگ تو همه رخشنده اختران
تو مرگ افتاب درخشان و پاک را
باور مکن
که ابر ملالی اگر تراست
چونان غروب سرد غم انگیز بگذرد
دردی اگر به جان تو بنشت
این نیز بگذرد
پس مراد گرامی برای این مرید :
برگرد
در این غروب سخت پر از درد
محبوب من به بدرقه من
برگرد
[/quote]
می شود قدر سخن سنجان پس از رفتن پدید
جای بلبل در چمن ، فصل خزان پیدا شود ...

ملا جان منتظریم
از پروفایل Molla nasredin
دوستانی رفتند، عزیزانی ماندند و دوستانی هستند که از ملا آزرده شدند، زندگی همین است. کتابناک، خانه تنهایی پیرمرد، دارد نو نوار می‌شود؛ مرگ کهنه‌ها. تا قداست گمشده‌ی خانه‌ی تنهایی‌ام باز نگردد، باز نخواهم گشت. عزیزان پیام نگذارید که ملا و خرش نیستند جواب بدهند. خدا نگهدار همه‌همان.
اما چه کنیم که ما :
رنجوری ترا
باور نمی کنم
ای پیش مرگ تو همه رخشنده اختران
تو مرگ افتاب درخشان و پاک را
باور مکن
که ابر ملالی اگر تراست
چونان غروب سرد غم انگیز بگذرد
دردی اگر به جان تو بنشت
این نیز بگذرد

پس مراد گرامی برای این مرید :

برگرد
در این غروب سخت پر از درد
محبوب من به بدرقه من
برگرد

.....................
[edit=گیلدخت]1392/05/16[/edit]
آن یار کزو خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فرو کش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد
تابود فلک شیوه او پرده دری بود
منظور خردمند من آن ماه که اورا
باحسن ادب شیوه ی صاحب نظری بود
از چنگ منش اختر بدمهر به در برد
اری چه کنم دولت دور قمری بود
عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را
در مملکت حسن سر تاجوری بود
اوقات خوش آن بود که با دوس به سررفت
باقی همه بیحاصلی وبی خبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه ونسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را
با بادصباوقت سحر جلوه گری بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
آن پته ها هم درمورد خاطرات رفقا از ایام مسوولیتشان درسایت بود و گذاشتن دوخط فاصله درکامنت مبین جدایی دو موضوع ذکرشده درکامنت ازهم بود:-)
دوست عزیز، آن فرد و سو تفاهم و آن جوان دو خاطره جدا ازهم هستند. ٱن جوان ازدوستان من بود،همه هم مثل شما دربحث ها اهل ادب و منطق نیستند،حتمن تندروهای آن زمان سایت رابخاطردارید. درثانی من عرض کردم گاهی تنهایی وخلوت لازمه وگرنه من که بابت اشتباهم پوزش خواسته ام کسی نیستم که ازمسوولیت اعمالم فرارکنم. فقط گاهی ازپیشداوری های ذهنی دلگیرمیشم.
درمورد فرمایش جناب کیلر هم من که شخصن از قضاوت کردن گریزانم :-)
ملا نصرالدین جان :
سهم من یکی از بوسه باد
چی بگم ای داد بیداد
همه زردی و تباهی
مردن رفتن از یاد................
[quote='vendetta1383']قصد شرکت در همچین بحث بی موردی را ندارم...اما لب کلام را دوستمان گفت
نقل قول از dark_shadow:
چرا انسان باید کاری کند که مجبور باشد پشت یک آی دی دیگر پنهان شود؟ چرا باید حرفی زد و از مسئولیت گفتنش فرار کرد؟ چرا نباید جرات این را داشته باشیم پای حرفی که زده ایم بایستیم و پشت آی دی های دیگر پنهان شویم؟!
(البته منظورم شما یا ملا نیستید.کلا نظرم را درباره ی آی دی دوم و سوم و ... گفتم.)
واقعا چرا؟؟؟[/quote]
امیدوارم این یکى رو جورى بیان کرده باشم که حذف نشه
خانمى به علت اینکه دوست و اشناهاى در این سایت داشت نمیتوانست خیلى از سوالات رو مطرح کنه با نام و پروفایل حقیقى خودش، مثلا چون عموى ایشون هم عضو سایت بود نمیتونست نظراتش رو ازادانه در موارد جنسى و عقیدتى بیان کنه براى همین با یک پروفایل دیگه میومد و نظر میداد
یا یکى از ناظران قدیمى سایت(یادش بخیر)با یک پروفایل دیگر شرکت میکرد چون به علت داشتن پست در سایت از گفتن خیلى از حرفها و نظرات معذور بود
دیگر دوستان میتوانند خود قضاوت کنن
[quote='sagaro']بانو گیلدخت ،سرمن هم آمده،گاهی دلم نمیخواد ساگارو باشم. باکسی دراینجا دچارسوتفاهم شدم،زودقضاوت کردم وهرچه کردم منونبخشید. هنوزهم معذبم. جوانی درفهرست دوستانم بود،مودب،نخبه،وبسیارمحجوب. متاسفانه مبتلابه ام اس شد،حضورش هرروزکمرنگ ترشدتا وقتی که رفت ورفت. چقدردربحث ها بهش توهین شد...و او مودبانه پاسخ داد. هی
ازرفقا خواهش میکنم این قدرپته خودودیگران را روی آب نریزند[/quote]
بنده هم از همه دوستان خواهش می کنم که پته ای نداشته باشند تا روزی روی آب ریخته شود!
بنده هم با همان جوان بحثهای زیادی داشتم.اما هرگز توهینی بین ما وجود نداشت که باعث عذاب وجدان شود.پس نتیجه حاصل می شود که اتفاقاتی از این دست تماما از حرکات و رفتار خود ما سرچشمه می گیرد.چرا انسان باید کاری کند که مجبور باشد پشت یک آی دی دیگر پنهان شود؟ چرا باید حرفی زد و از مسئولیت گفتنش فرار کرد؟ چرا نباید جرات این را داشته باشیم پای حرفی که زده ایم بایستیم و پشت آی دی های دیگر پنهان شویم؟!
(البته منظورم شما یا ملا نیستید.کلا نظرم را درباره ی آی دی دوم و سوم و ... گفتم.)
ملا نصرالدین
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک