رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ
نویسنده:
نادر پیمانی
درباره:
رضا شاه
امتیاز دهید
کتاب رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ یکی از مشهورترین آثار پژوهشی در پیرامون زندگی رضاشاه پهلوی میباشد. این کتاب بنابر گفتههای نویسنده آن، اثری تحقیقی بر پایه اسناد تاریخی است.
مولف این کتاب در ابتدا به بررسی دوران کودکی و شرح زندگی و خانوادگی رضاشاه پرداخته و سپس رفتهرفته به اوضاع ایران پیش از کودتای ۱۲۹۹ رسیده و نهایتا با شرح کودتا و بهزودی خلع قاجارها از سلطنت و شرح استقرار پادشاهی پهلوی، انسجام ایران، آغاز جنگ دوم جهانی و نهایتا تبعید رضاخان به ژوهانسبورگ کتاب را به پایان میرساند.
در کل، این کتاب به بررسی تاریخ زندگی رضاشاه بنیانگزار سلسله پهلوی، اصل و نسب وی، عملکرد سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی او، خدمات و میراث وی پرداخته است.
بیشتر
مولف این کتاب در ابتدا به بررسی دوران کودکی و شرح زندگی و خانوادگی رضاشاه پرداخته و سپس رفتهرفته به اوضاع ایران پیش از کودتای ۱۲۹۹ رسیده و نهایتا با شرح کودتا و بهزودی خلع قاجارها از سلطنت و شرح استقرار پادشاهی پهلوی، انسجام ایران، آغاز جنگ دوم جهانی و نهایتا تبعید رضاخان به ژوهانسبورگ کتاب را به پایان میرساند.
در کل، این کتاب به بررسی تاریخ زندگی رضاشاه بنیانگزار سلسله پهلوی، اصل و نسب وی، عملکرد سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی او، خدمات و میراث وی پرداخته است.
آپلود شده توسط:
ramin12345
1391/12/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ
یک فردوسی کافی است که وجود میلیون ها از امثال شما را تبرئه بکند و شما خواهی نخواهی معنی زندگی خودتان را از او می گیرید و به او افتخار می کنید.
اما حال که علم و هنر و فرهنگ ازین سرزمین رخت بر بسته ، معلوم می شود فقط دزدی و جاسوسی و پستی باین زندگی معنی و ارزش می دهد.
جناب جابر شاه
میهنمان فراز و فرود هایی بس کمرشکن بخود دیده است یورش اسکندر و عرب و تاتار و مغول, دخالت نظامی روسیه و بریتانیا, جنگ های فرقه ای
در جهان کم ملتی یافت می شوند که در گردباد حوادث بتوانند ققنوس وار مجدد از خاکستر نیستی برخیزند.
صادق هدایت هرچند نویسنده ای توانا و تیزبین بین بود اما در نهایت نتوانست در برابر شرایط مقاومت نماید.
بابل و آشور و فینیقی و مصر در گذر زمان انگونه تغییر کرده اند که در عمل ارتباطی با ریشه های کهن خویش ندارند, البته ساختار تمدن انها به اشکال گوناگون بر جوامع پس از انها تاثیر گذار بوده است, اما ایرانیان فارغ از هر قوم و زبان هنوز به دلیل داشتن ریشه های مشترک بجای بدبینی مفرط و یاس می توانند بخود امده و به اینده امیدوار باشند.
[/quote]
تا هستند کسانی که هنوز نفهمیده اند مضرات دیکتاتوری را تا هستند کسانی که هنوز زنده باد و جاوید شاه سر میدهند نه تنها نمیتوان امیدی به آینده داشت بلکه باید زار زار به حال آینده این ملک گریست!
یک فردوسی کافی است که وجود میلیون ها از امثال شما را تبرئه بکند و شما خواهی نخواهی معنی زندگی خودتان را از او می گیرید و به او افتخار می کنید.
اما حال که علم و هنر و فرهنگ ازین سرزمین رخت بر بسته ، معلوم می شود فقط دزدی و جاسوسی و پستی باین زندگی معنی و ارزش می دهد.
جناب جابر شاه
میهنمان فراز و فرود هایی بس کمرشکن بخود دیده است یورش اسکندر و عرب و تاتار و مغول, دخالت نظامی روسیه و بریتانیا, جنگ های فرقه ای
در جهان کم ملتی یافت می شوند که در گردباد حوادث بتوانند ققنوس وار مجدد از خاکستر نیستی برخیزند.
صادق هدایت هرچند نویسنده ای توانا و تیزبین بین بود اما در نهایت نتوانست در برابر شرایط مقاومت نماید.
بابل و آشور و فینیقی و مصر در گذر زمان انگونه تغییر کرده اند که در عمل ارتباطی با ریشه های کهن خویش ندارند, البته ساختار تمدن انها به اشکال گوناگون بر جوامع پس از انها تاثیر گذار بوده است, اما ایرانیان فارغ از هر قوم و زبان هنوز به دلیل داشتن ریشه های مشترک بجای بدبینی مفرط و یاس می توانند بخود امده و به اینده امیدوار باشند.
بقول سخن سرای توس:
چواین نامور نامه آمد ببن
ز من روی کشور شود پرسخن
از آن پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراگندهام
هر آنکس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین[/quote]
یک فردوسی کافی است که وجود میلیون ها از امثال شما را تبرئه بکند و شما خواهی نخواهی معنی زندگی خودتان را از او می گیرید و به او افتخار می کنید.
اما حال که علم و هنر و فرهنگ ازین سرزمین رخت بر بسته ، معلوم می شود فقط دزدی و جاسوسی و پستی باین زندگی معنی و ارزش می دهد.
همای گو مفکن سایه شرف هرگز
بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد!
حاجی آقا
صادق هدایت
بقول سخن سرای توس:
چواین نامور نامه آمد ببن
ز من روی کشور شود پرسخن
از آن پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراگندهام
هر آنکس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
اما لپ کلام بنده این است که محمد رضا پهلوی آن تحفه ای که شما می گویید نیست.
من هیچگاه از پهلوی اول و دوم بتی غیر قابل نقد نساختم.
اما ما ناگهان از عهد قجر به سال 1357 پرتاب نشدیم بلکه دورانی را گذرانیدیم که آثار ان هنوز در زندگی فرهنگی و اقتصادی و اجتمایی ما ملموس می باشد.
اما آیا در سال 1357 کشور را به شکل یک ویرانه برجای گذاشت؟
چه تعداد از کارخانه های بخش توامند خصوصی ان هنگام با تمام ظرفیت مشغول بکار بوده که اکنون تنها ساختمانی خالی یادگار دوران رونق آنهاست؟
آیا در ان سال ها چوب حراج بر عرصه و اعیان منابع طبیعی تا بدان حد زده شد که اکنون در رتبه بندی از دست رفتن منابع آب زیر زمینی و بستر خاک و سطح جنگل ها و مراتع در ردیف نخست می باشیم؟[/quote]نه خیر ، درست می گویید این اتفاق ها نیفتاد.
اما لپ کلام بنده این است که محمد رضا پهلوی آن تحفه ای که شما می گویید نبود.
اما آیا در سال 1357 کشور را به شکل یک ویرانه برجای گذاشت؟
چه تعداد از کارخانه های بخش توامند خصوصی ان هنگام با تمام ظرفیت مشغول بکار بوده که اکنون تنها ساختمانی خالی یادگار دوران رونق آنهاست؟
آیا در ان سال ها چوب حراج بر عرصه و اعیان منابع طبیعی تا بدان حد زده شد که اکنون در رتبه بندی از دست رفتن منابع آب زیر زمینی و بستر خاک و سطح جنگل ها و مراتع در ردیف نخست می باشیم؟
عجبا!
افزایش بهای نفت باعث بالا رفتن میزان واردات شد اما بنادر کشور در ان برهه فاقد امکانات کافی برای تخلیه این میزان بوده و کشتی ها هر روز به دلیل تاخیر در بارگیری جریمه دریافت می نمودند.
پول نفت از سال 1340 به تدریج وارد زندگی مردم شده و به تدریج طبقه متوسط در حال شکل گیری بود.
این حقیقت را باید مد نظر قرار داشت که در سال 1300 در عمل ایران کشوری کشاورزی و فاقد صنعت و جاده و آرتش و کادر ورزیده آموزشی و اداری بود و یک شبه نمی توان انتظار داشت که تمامی بافت های فرسوده گلستان گردد.
تهران سال 1357 مجموعه ای از تضاد ها بود اما این حقیقت را نباید انکار نمود که در میان نواحی به شدت مرفه و نواحی به شدت فقیر یک باغت شهری قرار داشت که در طول پنجاه سال گذشته از شکل قدیمی و سنتی خود خارج شده بوده و از مزایای خدمات شهری بهره مند بوده و این در خصوصی بسیاری از شهر های بزرگ چون تبریز, مشهد و اصفهان مصداق داشت.
ایکاش روشنفکران چپی فرانسوی به مناطقی همچون نارمک و تهران پارس نیز توجه می نمودند که سکونتگاه قشر تقریبا متوسط محسوب می شد.
حتی در خود پاریس کنونی نیز همه نواحی شهری شانزه لیزه به حساب نمی آیند.[/quote]همین اظهارات شما نشان دهنده بی لیاقتی محمد رضا پهلوی نیست؟
در دوران رضاشاه ۶۰درصد جمعیت ایران روستایی،۲۵-۳۰عشایر و ایلات و کمتر از۱۵ درصد شهر نشین بودند.
تهران شهری متوسط با تقریبا۲۰۰هزار نفر جمعیت بود اما در حال حاضر نزدیک به ۱۳میلیون جمعیت دارد.
در دوران پهلوی اول امید به زندگی کمتر از۴۰سال و مرگ میر نوزادان به ازای هر ۱۰۰۰نفر نزدیک به۵۰۰نفر بود.
اما نرخ امید به زندگی در حال حاضر۷۴سال و مرگ و میر نوزادان به ازای هر ۱۰۰۰ نفر به ۲۸ نفر کاهش یافته.
جمعیت با سوادان ایران ۵درصد بود که عمدتا دانش آموخته حوزه های علمیه و مکاتب قرآنی بودند.
اما در حال حاضر ۸۴درصد باسواد در کشور موجود است و نزدیک به ۲میلیون نفر در دانشگاه ها در حال تحصیل هستند.
این آمار کافی نیست؟!