رسته‌ها

رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ

رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 87 رای
نویسنده:
درباره:
رضا شاه
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 87 رای
کتاب رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ یکی از مشهورترین آثار پژوهشی در پیرامون زندگی رضاشاه پهلوی می‌باشد. این کتاب بنابر گفته‌های نویسنده آن، اثری تحقیقی بر پایه اسناد تاریخی است.
مولف این کتاب در ابتدا به بررسی دوران کودکی و شرح زندگی و خانوادگی رضاشاه پرداخته و سپس رفته‌رفته به اوضاع ایران پیش از کودتای ۱۲۹۹ رسیده و نهایتا با شرح کودتا و به‌زودی خلع‌ قاجارها از سلطنت و شرح استقرار پادشاهی پهلوی، انسجام ایران، آغاز جنگ دوم جهانی و نهایتا تبعید رضاخان به ژوهانسبورگ کتاب را به پایان می‌رساند.
در کل، این کتاب به بررسی تاریخ زندگی رضاشاه بنیانگزار سلسله پهلوی، اصل و نسب وی، عملکرد سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی او، خدمات و میراث وی پرداخته است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
36
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ramin12345
ramin12345
1391/12/14

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ

تعداد دیدگاه‌ها:
167
بدستور رضا شاه که میگفت هرچه مردم را یاد قاجار بندازد باید تخریب شود
اگر قرار بر تخریب میراث دوران قاجاری بود که اکنون شهرداری و بساز و بفروشی ها بسیار بیشتر از بوذرجمهری دست به تخریب پیشینه تهران زده اند.
مدرسه مروی و دارالفنون دو ساختمان یادگار عهد قاجار بودند که اگر بخواهیم از فلسفه شما پیروی نماییم پهلوی اول می بایست پس از افتتاح دانشگاه تهران آنها را خراب می کرد تا کسی گمان به وجود این دو مدرسه در گذشته نیافتد.
[quote='هیرکان']همانطور که تکیه دولت شاهکار معماری قاجاریه توسط رضاشاه تخریب شد چیزی که عوض داره گله نداره!
تکیه دولت در سال 1325 برای ساخت شعبه بانک ملی بازار خراب شد و ارتباطی با دوران پهلوی اول ندارد.
بوزرجمهری شهردار تهران در دوران پهلوی اول که در کنار آبادانی تهران دست به تخریب یادگار هایی همچون دروازه های تهران زده بود پس از سفر به پاریس و دقت در توجه شهرداری پاریس به حفظ بافت تاریخی از خرابکاری های خود در این مورد پشیمان شده بود.[/quote]
بله ولی قبل از آن رضاشاه با ممنوعیت عزاداری آنجا را به مخروبه ای تبدیل کرده بود و اگر دوست دارید حتما علنا تیشه را بدست خود رضا شاه بدهیم نمونه اش دروازه های تاریخی تهران است که به بهانه مدرن سازی تخریب شد که برخی از اونها حتی ربطی به جاده سازی های جدید نداشت و توسط همین کریم آقای شما بدستور رضا شاه که میگفت هرچه مردم را یاد قاجار بندازد باید تخریب شود یا بقول هدایت برای این بود که بگویند فقط او ساختمان ساخته!
بیست سال ملت را از جریان دنیا و همسایگانش مجزا نگهداشتند و آش شله قلمکاری به مذاق یکدسته قاچاقچی درست کردند.
مردم از گرسنگی می مردند و مالشان چاپیده می شد و پشت میله های آهنین، در زندانها می پوسیدند.
گوشواره و النگوی بیوه زنها با کاغذ و مس خریده می شد و به خارجه مسافرت می کرد.
کتاب و مجله سانسور می شد، فرهنگ، وسیله چندنفر کارچاقکن شده بود.
پیش آهنگی و تربیت بدنی، تأسیس فرهنگستان و پرورش افکار را وسیله تقریب به پیشگاه قرار دادند.
در طول تاریخ ایران مگر دوران هرج و مرج پس از شهریور 1320 سانسور با شدت و ضعف ئجود داشته است ولی در مورد صادق هدایت خود به گفته برادر زاده خویش موجبات سانسور یکی از آثار خود را فراهم آوردند.
کجا مردم بیست سال از همسایگانشان مجزا نگاه داشته می شدند در کننار برنامه های اعزام محصل به اروپا و رونق بازرگانی خارجی خود هدایت چند بار به خارج سفر نموده و همچون شوروی منع قانونی برای محدودیت سفر به خارج وجود نداشت.
ایراد به پایه گذاری تربیت بدنی و فرهنگستان توسط هدایت دیدگاه شخصی او می باشد و به گمان من مردود است.
انتقاد از شرایط جامعه و کمک به روشنگری با فحاشی و بدبینی مفرط تفاوت دارد.
[quote='هیرکان']کتاب نیرنگستان را نخست بار کتاب فروشی دانش چاپ کرد و بلافاصله توقیف شد. مجتبی مینوی گفته است که چون ناشر از پرداخت حق التحریر خود داری می کرده است هدایت, در اقدامی تلافی جویانه, نسخه ای از نیرنگستان را که چند جای آن زیر کلمات به قلم خودش خط های سرخه و آبی کشیده بود, به مینوی می دهد تا او کتاب را نزرد بازرس و ناظر ممیزی فرهنگ ببرد و جاهایی را که خط کشیده است نشان بدهد و بگوید که کلمات و مطالب دور از ادب و خلاف عرف در آن وجود دارد. آقای مینوی چنان می کند و کتاب توقیف می شود. پس از ماجرا ناشر کتاب حقی را که می بایست به هدایت بدهد, می پردازد و بعد از آن تلاش هدایت و ناشر برای آزاد کردن کتاب نتیجه نمی دهد.
(فرهنگ عامیانه ایران, گردآورنده جهانگیر هدایت)[/quote]
بله ولی این ربطی به منوع القلم شدن هدایت نداشت چون هدایت بدلیل انتشار نیرنگستان ممنوع القلم نشد بدلیل کاریکاتوری که بر جزوه علی مقدم کشید ممنوع القلم شد البته حق ترجمه داشت ولی نه اجازه داشت داستانی منتشر کند نه نقاشی بکشد آن نقاشی هم موجود است تصویر عربی بد دک و پوزی است که زنجیر به گردن سوسمار بسته است!
همانطور که تکیه دولت شاهکار معماری قاجاریه توسط رضاشاه تخریب شد چیزی که عوض داره گله نداره!
تکیه دولت در سال 1325 برای ساخت شعبه بانک ملی بازار خراب شد و ارتباطی با دوران پهلوی اول ندارد.
بوزرجمهری شهردار تهران در دوران پهلوی اول که در کنار آبادانی تهران دست به تخریب یادگار هایی همچون دروازه های تهران زده بود پس از سفر به پاریس و دقت در توجه شهرداری پاریس به حفظ بافت تاریخی از خرابکاری های خود در این مورد پشیمان شده بود.
کتاب نیرنگستان را نخست بار کتاب فروشی دانش چاپ کرد و بلافاصله توقیف شد. مجتبی مینوی گفته است که چون ناشر از پرداخت حق التحریر خود داری می کرده است هدایت, در اقدامی تلافی جویانه, نسخه ای از نیرنگستان را که چند جای آن زیر کلمات به قلم خودش خط های سرخه و آبی کشیده بود, به مینوی می دهد تا او کتاب را نزرد بازرس و ناظر ممیزی فرهنگ ببرد و جاهایی را که خط کشیده است نشان بدهد و بگوید که کلمات و مطالب دور از ادب و خلاف عرف در آن وجود دارد. آقای مینوی چنان می کند و کتاب توقیف می شود. پس از ماجرا ناشر کتاب حقی را که می بایست به هدایت بدهد, می پردازد و بعد از آن تلاش هدایت و ناشر برای آزاد کردن کتاب نتیجه نمی دهد.
(فرهنگ عامیانه ایران, گردآورنده جهانگیر هدایت)
در خاطرات پدرم خوانده بودم که پس از سقوط رضا شاه، بعضی از مردم، به ویژه دکتر محمد مصدق، گفته بودند که تمام درآمدهای نفتی ایران در دوره رضا شاه عملاً به بهانه خرید مهمات و اسلحه به حساب های بانکی شخصی شاه در لندن و آمریکا ریخته می شد. تصمیم گرفتم که این ادعا را نیز مورد بررسی قرار دهم. تنها یک نگاه ساده به اسناد مربوط به نفت و مالیه ایران و ارقامی که در این اسناد ذکر شده بود کافی بود تا ثابت کند که ادعای مصدق کاملاً درست بوده است. بله، عملاً تمامی درآمدهای نفتی ایران در دوره رضا شاه، یعنی رقمی در حدود 200 میلیون دلار، به حساب های شخصی او انتقال یافته بود. برای این که عظمت این رقم را دریابیم باید توجه کنیم که کل بودجه دولت ایران در سال 1925 میلادی حدود 20 میلیون دلار بود. جالب تر از همه، اکنون فاش شده که صدام حسین و پسرانش میلیاردها دلار در بانک های سویس ذخیره مالی دارند. منشاء این ثروت انتقال درآمدهای نفتی عراق به حساب های بانکی شخصی است. پیشگام این کار، در هشتاد سال پیش، رضا شاه بود.
دکتر محمد قلی مجد
دربارۀ رضا شاه دروغ بزرگی رواج یافته که گویا او هوادار آلمان بود. چنین نیست. اسناد آمریکایی ثابت می کنند که رضا خان میرپنج را انگلیسی ها به قدرت رسانیدند و از حکومت او حفاظت کردند و قطعاً او هیچگاه در برابر انگلیسی ها سرکشی نکرده و هوادار آلمان نشده است. دروغ بزرگ دیگر این است که گویا رضا شاه برخلاف پسرش اهل انتقال پول به خارج از کشور نبود و ثروت مهمی در خارج نیندوخت. اسناد آمریکایی نشان می دهند که رضا شاه حدود 200 میلیون دلار در بانک های خارج و معادل 50 میلیون دلار در ایران ذخیره پولی شخصی داشت. توجه کنید که این رقم متعلق به سال 1941 میلادی است و به پول امروز ثروت فوق را باید با ارقام میلیاردی محاسبه کرد. به علاوه، ما می دانیم که «اعلیحضرت پهلوی» در سال 1941 به هیئت نمایندگی انگلیس در تهران پناهنده شد، به وسیله یک کشتی انگلیسی از ایران خارج شد و تا پایان عمر در مناطق تحت سلطه انگلیس زندگی کرد. به علاوه، ما می دانیم که انگلیسی ها قصد داشتند رضا شاه را در اواخر عمرش از ژوهانسبورگ به کانادا انتقال دهند که به دلیل بیماری اش میسر نشد.
دکتر محمد قلی مجد
[quote='دبیرزاده']جناب جابر شاه
آقای صادق هدایت هم همچون انسانی بی آزار و شهروندی با ادب احترام دارد، من هم با بعضی چیزهایی که او میگفته همچون: پرهیز از گوشت خواری (بدور از افراط گرایی) موافقم ولی او و دیگران حق ندارند تا مانع سازندگی و نظم و بهداشت کشور شوند حتی اگر بزور هم باشد، چه آنروزگار و چه امروز ما بهتر است همه جوانب را در دید بگیریم بگذارید نمونه ایی بیاورم : رضا شاه بزور خانواده ها را واداشت تا فرزندانشان را بویژه دختران را به مدرسه بفرستند و به نظافت و بهداشت شخصی بپردازند ، شاید بسیاری از همانهایی که به رضا شاه دشنام میدهند آگاه نیستند که سواد علمی و همگانی را از کوشش رضا خان دارند ، گاهی هست که حرف زدن و بحث کردن باعث چشم بستن به حقیقت و هرج و مرج و فساد بیشتر در جامعه میشود ، بطوریکه در هنگام مشروطه و پس از آن در اواخر قاجار کشور به پایین ترین سطح امنیت و نظم رسیده بود و هر لات و قلدرو دزد سزگردنه و حزبهای جورواجور مردم را بیچاره کرده بودند و منور الفکر های ما هم تنها مشغول بحث و شعر بافی بودند و کشور داشت بدتر و بدتر میشد و از هم فرومیپاشید براستی میتوان گفت که رضا خان تبلور ناخشنودی مردم از وضع نابسامان آنروزگار بود ، امروزه هم باید مردم هشیار باشند ، و به آینده نگاه کنند ، و برای اشخاص تاریخی بیدرنگ حکم صادر نکنند[/quote]
برخی اصلاحات در دستور مجلس بود و ربطی به رضاشاه عزیز شما ندارد همانطور که قبلا هم گفته ام این یک نهضتی بود که از زمان ملکم خان و طالبوف و آخوندزاده و میرزا آقا خان و غیره شروع شده بود و رضا شاه زمانی وارد عرصه شد که بستر همه این چیزها فراهم بود نمونه اش تغییر تقویم که در زمانی که رییس دولت بود به تصویب مجلس رسید که البته جز خدمات وی بعد از تاج گذاری ذکر می کنند!
اینها را همه به قول دوستمان از صدقه سری همان رجال زمان قاجار دارد نمونه اش اصلاحاتی که "داور" در عدلیه انجام داد و از جمله اصلاحات اقتصادی مد نظر وی بود در روزنامه اش مرد امروز حتی به احداث راه آهن ،ایجاد راه شوسه، ساخت مدرسه و دانشگاه و کتابخانه و کارخانه و مریضخانه و غیره اشاره کرده و همچنین نقش تیمورتاش را که جای خالی بیسوادی اعلی حضرت را پر کرده بود و زبان او شده بود که در آخر هم بریده شد!
شما منکر جنایات رضا شاه میشوید بعد از بهداشت صحبت می کنید آنهم نه در کل مملکت وضعیت روستانشینان اسفناک بود و کلاه پهلوی بر ریخت دهقانی آنها می خندید! در بسیاری از شهرها آب آشامیدنی وجود نداشت در شمال زمینهای مردم فقیر را به زور سر نیزه به نام شاه تصاحب می کردند آب تهران در تابستان به مصرف پرورش بادنجان های شاهنشاه نابغه میرسید!
در این ملک های غصبی کارخانه احداث میشد که و پولش مستقیم به جیب اعلی حضرت میرفت خیانتی که در تمدید قرارداد ننگین دارسی و لطمه مالی و معنوی که به کشور زد ناگفتنی است.
اگر در زمان مشروطه قیام های میشد وطن پرستانی بودند که از دخالت دولت های غربی به ستوه آمده بود کما اینکه سواستفاده گر هایی هم بینشان پیدا میشد که بجای کوتاه کردن دست انگلیس رضا خان با همان دست انگلیس دست آزادیخواهان را کوتاه کرد ! اگر قیام هایی میشد دیگر کشور که در دست انگلستان نبود چون رضا شاه با یک انگلیسی هیج تفاوتی نداشت چون نوکر سر سپرده آنان بود.
بعد هم کدام اقتدار بهتر بود دولت مقتدر نبود تا با آن رسوایی خاک کشور را تحویل روس و انگلیس نمیداد و بقول مصدق کاش جاده خاکی داشتیم ولی بیگانه رو روی خاکمون نمیدیدیم.
رضاشاه برای شما رضا شاه است برای من و امثال من یک نوکر انگلیسی است همانطور که وثوق الدوله بود همانطور که ناصرالملک بود.
[quote='هیرکان']رضا خان قلدر، نوکر دائمی انگلیس ، بیسواد و لمپن به تمام معنا، مجری اهداف غربیها در تمام زمینه ها بود.
میرپنج غیر از نظامیان کسی را نداشت که اهل مملکت داری باشد و علوم سیاسی و اقتصادی و ... بلد باشند تماما رجال قاجار در دوران پهلوی موثر بوده اند.
سالن تئاتر شیر و خورشید تبریز یا سالن تئاتر ارگ تبریز در سال ۱۳۰۶ خورشیدی در تبریز افتتاح و در سال ۱۳۵۹ تخریب گردید.
ساخت این بنا در اوائل سلطنت رضاشاه و به دستور سپهبد امیراحمدی و کمک جمعیت شیر و خورشید سرخ با الهام از تماشاخانه سن پترزبورگ و بکمک مهندسان و معماران روسی انجام گرفت. ساختمان آن در سال ۱۳۰۶ خورشیدی تکمیل و در شهریور همان سال افتتاح گردید.
سالن در ابعاد ۳۰ متر در ۱۰ متر و دارای دوطبقه ایوان هرکدام با ۱۶ لژ شش نفره بود وحدود ۸۰۰ نفر گنجایش داشت. دورتادور طبقات و سقف و راهرو ورودی دارای گچ‌بری های کم نظیر بود و بدلیل رعایت اصول صداشناسی، نیازی به استفاده از وسائل تقویت صوتی نبود.
این بنای تاریخی در سال ۱۳۶۰ ، توسط جهاد سازندگی جهت گسترش مصلای تبریز تخریب گردید.
مشکل آقایان با پهلوی نه نبود آزادی بلکه عدم موفقیت رفقا در تجزیه ایران و بدل نمودن آن به ایرانستان بود وگرنه در کعبه آمال این قبیل افراد هم انگونه که اکنون شاهدیم آزادی اندیشه و حقوق برابر جایی ندارد.[/quote]
همانطور که تکیه دولت شاهکار معماری قاجاریه توسط رضاشاه تخریب شد چیزی که عوض داره گله نداره!
رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک