حالا خودم حرف میزنم
امتیاز دهید
ثریا اسفندیاری (ملکه اسبق)
ثریا اسفندیاری بختیاری (پهلوی)، همسر دوم محمدرضا پهلوی، در اول تیرماه 1311شمسی در «بیمارستان میسیون انگلیسی» اصفهان به دنیا آمدپدرش خلیل، فرزند سردار اسعد از خانزاده های ایل بختیاری بود.اوا، مادر ثریا، یک مسیحی پروتستان آلمانی و زاده مسکو بود. پدربزرگ وی به دعوت تزار، برای کار در کارخانه تفنگسازی به روسیه رفت؛ اما زمانی که اوا یازده ساله بود، در جریان انقلاب اکتبر اتحاد شوروی با خانواده به آلمان غربی بازگشت و در برلن ساکن شد. خلیل بیست و دو ساله که در پاییز 1924م برای تحصیل به برلن رفته بود، با اوای شانزده ساله آشنا شد. اوا همزمان با تحصیل، در رستوران نیز کار میکرد. آنها پس از پانزده ماه، طبق آیین اسلام با یکدیگر ازدواج کردند و دو سال بعد با پایانیافتن تحصیلات خلیل در رشته اقتصاد، عازم ایران شدند.
ثریا و دربار پهلوی دوم
با گذشت دو سال از جدایی محمدرضا پهلوی از فوزیه، افراد گوناگونی به شاه برای همسری معرفی میشدند.معرِّف ثریا، عمه فروغ وی، ندیمۀ مادر شاه بود. نظر محمدرضا با دیدن عکس ثریا جلب شد و تمایل خود را به ارسال عکسهای بیشتر و درنتیجه، فرستادن خواهرش شمس به اروپا برای آشنایی با ثریا و سرانجام دعوت از وی به ایران برای دیدار حضوری، ابراز کرد با موافقت طرفین و اعلام نامزدی شاه با ثریا، روز 6 دی به عنوان تاریخ عروسی معین شد. با ابتلای ثریا به حصبه – که برخی معتقدند، وی را مسموم کردند مراسم به 23 بهمن 1329 موکول شد.
محمدرضا سی و یک سال و ثریا هیجده ساله بود؛ اما برای کاستن تفاوت سنی، اعلام شد که ثریا هیجده سال دارد. زندگی آنها تنها هفت سال، ادامه داشت انتخاب ثریا به همسری شاه، گام مهمی در برقراری روابط دوستانه دربار با ایل بختیاری شد که روابط خوبی با انگلستان داشتند و در سرکوب رضاخان، روابطشان با دربار تیره شد؛ به گونه ایکه فروغ، بعداً به اتهام توطئه از سوی بختیاریها برای نفوذ به دربار، بیرون رانده شد.
ایام نقاهت ثریا فرصت مناسبی برای آشنایی بیشتر وی با مسائل جاری کشور شد ـ که بیشتر، گرد مسئله نفت بود و سه قدرت شوروی، انگلیس و آمریکا بر سر آن رقابت داشتند. ـ این مسائل عبارت بودند از: ترور نخستوزیر، رزم آرا، ملیشدن صنعت نفت در 28 اسفند 1330، نخست وزیری مصدق، کاهش قدرت شاه و به خطر افتادن منافع آمریکا و انگلیس، و در نتیجه، کودتا علیه دولت مصدق که در مرحلۀ نخست با شکست رو به رو شد و به فرار شاه و همسرش در 25 مرداد 1332 به عراق و سپس به ایتالیا انجامید و سرانجام، آنان با سقوط دولت مصدق در 28 مرداد به ایران بازگشتند.
ثریا در خاطراتش به نقش خود در روحیه بخشی به شاه که در دوران ضعف قدرت، دچار ناراحتی شده بود، اشاره کرده و خود را نخستین پیشنهاد دهندۀ کودتا علیه دولت مصدق به شاه میداند؛ اما بر اساس مدارک، نقش اصلی با سرویسهای جاسوسی انگلیس و آمریکا بود و دیگران، تنها نقش بازیگران صحنه را ایفا میکردند. شاه نیز تنها نقش امضاکننده عزل مصدق را داشت.
پس از دو سال و نیم تنش، اکنون ثریا طعم واقعی ملکه بودن را میچشید. حضور روزانه بختیاریها در میهمانیهای دربار، بازگرداندن عمه فروغ و دکتر ایادی – که به دلیل وهابی بودن و حساسیتهای موجود به وی، پیش از این از دربار رانده شده بود و خبرچین شاه از ثریا نیز به شمار میآمد – نشان از قدرت ثریا در دربار داشت. وی علاوه بر رسیدگی به امور شخصی ـ که شاه از وی به عنوان فردی علاقه مند به زندگی، تزیین منزل و انجام خدمات اجتماعی یاد میکند ـ در مقام ملکه، دارای مسئولیتهایی چون دیدار با سفرا، نظارت بر آسایشگاه سل زدگان و سازمان حمایت مادران، بازدید از بیمارستانها، پرورشگاهها و مراکز خیریه نیز بود.
همچنین شاه پس از کودتا، سرپرستی «جمعیت شیر و خورشید» و سازمان امور اجتماعی شاهنشاهی را به او سپرد. وی به تأسیس یک مرکز خیریه با نام «بنیاد ثریا» اقدام کرد؛ از جمله امور فرهنگی این بنیاد، نشر و ترجمه آثار معروف جهان بود.یکی از اقدامهای شاه پس از کودتا برای بالا بردن جایگاه بین المللی خود، سفر به کشورهای شرقی، اروپایی و آمریکا بود که ثریا وی را همراهی میکرد. ثریا دربار را محیطی سرشار از رقابت و توطئه و زن سالار معرفی میکند. وی برای در امان ماندن از مشکلات خانوادگی، از همان ابتدا سعی میکرد، از جمع نامتناجس خانوادۀ شاه فاصله بگیرد که البته به سوء تفاهمهایی نیز منجر شد.
هرچند شاه، ثریا را بسیار دوست داشت؛ اما منافع خویش را ترجیح داد و با تشکیل یک شورای فرمایشی، ثریا را به دلیل ناتوانی در به دنیا آوردن ولیعهد و فشار مقامات دولتی ـ هرچند وجود ولیعهد را خطری بالقوه برای خود میدید در 24 بهمن 1336ش تا زمان اعلام نظر شورا به اروپا فرستاد. سرانجام، جدایی آنها به صورت رسمی در 23 اسفند اعلام شد. شاه غیر از پرداخت مهریه که پانصد هزار تومان بود، یک میلیون تومان و نیز جواهرات به وی داد و مقرر کرد که ثریا ازدواج نکند و ماهانه چهارصد هزار دلار، معادل سی هزار تومان به عنوان نفقه به وی داده شود. همچنین لقب «والاحضرت» ـ که ویژۀ خانواده پهلوی بود ـ را به وی داد که دارای امتیازاتی چون پذیرش در اجتماعات و انجمنهای اروپایی و داشتن پاسپورت وابستۀ سیاسی بود و پدرش خلیل نیز همچنان در سمت سفیر ایران در آلمان غربی باقی ماند.
ثریا پس از جدایی در انجام امور شخصی، دچار مشکلات فراوانی شد. او سالهای نخست را همراه پدر و مادرش در انزوا و افسردگی به سر برد؛ اما مطبوعات خارجی، پیوسته خبرهایی درست یا نادرست از زندگی خصوصی وی ـ اعم از خودکشی و داستانهای عشقی ـ منتشر کردند؛ هرچند پخش اخبار مربوط به ثریا در ایران ممنوع بود. ثریا با شکایت علیه مطبوعات در 1961م و تعهد آنان به عدم درج چنین مطالبی، حضور خود را در صحنه اجتماع رقم میزد.
او پس از ازدواج شاه با فرح، به نگارش خاطرات خود روی آورد. وی در قالب کتابهای «حالا خودم حرف میزنم»، «خاطرات ثریا»، «کاخ تنهایی» و نیز «شاهدخت ناکام» از برخی وقایع و فسادهای موجود دربار، پرده برداشت و نیز به بازی در فیلم «سه زن» روی آورد.آشنایی ثریا با «فرانک-ایندووینا»، کارگردان ایتالیایی این فیلم، منجر به تصمیم آنان برای ازدواج شد که پیش از ازدواج، فرانک بر اثر سانحه هوایی فوت کرد و ثریا تا پایان عمر به صورت مجرد زندگی خود را ادامه داد. ثریا که تا آن زمان با لهجه بختیاری و زبانهای فارسی، آلمانی، فرانسه، اسپانیولی و انگلیسی آشنایی داشت، برای برقراری ارتباط با فرانک، زبان ایتالیایی را نیز آموخت. از سوی دیگر. هرچند وی دیگر به ایران بازنگشت؛ اما بر اساس شواهد موجود، غیر از مدت زمانی که با فرانک آشنا شد، با نامه و تلفن تا واپسین روزهای زندگی شاه با وی ارتباط داشت؛ هرچند خودش، هرگونه ارتباط با شاه را رد میکند.همچنین محمدرضا پهلوی در وصیت خود، مبلغ هنگفتی به وی بخشید. ثریا از وکیل وی خواسته بود که این مسئله برای جلوگیری از سلب آرامش و تهدید او محرمانه بماند
بیشتر
ثریا اسفندیاری بختیاری (پهلوی)، همسر دوم محمدرضا پهلوی، در اول تیرماه 1311شمسی در «بیمارستان میسیون انگلیسی» اصفهان به دنیا آمدپدرش خلیل، فرزند سردار اسعد از خانزاده های ایل بختیاری بود.اوا، مادر ثریا، یک مسیحی پروتستان آلمانی و زاده مسکو بود. پدربزرگ وی به دعوت تزار، برای کار در کارخانه تفنگسازی به روسیه رفت؛ اما زمانی که اوا یازده ساله بود، در جریان انقلاب اکتبر اتحاد شوروی با خانواده به آلمان غربی بازگشت و در برلن ساکن شد. خلیل بیست و دو ساله که در پاییز 1924م برای تحصیل به برلن رفته بود، با اوای شانزده ساله آشنا شد. اوا همزمان با تحصیل، در رستوران نیز کار میکرد. آنها پس از پانزده ماه، طبق آیین اسلام با یکدیگر ازدواج کردند و دو سال بعد با پایانیافتن تحصیلات خلیل در رشته اقتصاد، عازم ایران شدند.
ثریا و دربار پهلوی دوم
با گذشت دو سال از جدایی محمدرضا پهلوی از فوزیه، افراد گوناگونی به شاه برای همسری معرفی میشدند.معرِّف ثریا، عمه فروغ وی، ندیمۀ مادر شاه بود. نظر محمدرضا با دیدن عکس ثریا جلب شد و تمایل خود را به ارسال عکسهای بیشتر و درنتیجه، فرستادن خواهرش شمس به اروپا برای آشنایی با ثریا و سرانجام دعوت از وی به ایران برای دیدار حضوری، ابراز کرد با موافقت طرفین و اعلام نامزدی شاه با ثریا، روز 6 دی به عنوان تاریخ عروسی معین شد. با ابتلای ثریا به حصبه – که برخی معتقدند، وی را مسموم کردند مراسم به 23 بهمن 1329 موکول شد.
محمدرضا سی و یک سال و ثریا هیجده ساله بود؛ اما برای کاستن تفاوت سنی، اعلام شد که ثریا هیجده سال دارد. زندگی آنها تنها هفت سال، ادامه داشت انتخاب ثریا به همسری شاه، گام مهمی در برقراری روابط دوستانه دربار با ایل بختیاری شد که روابط خوبی با انگلستان داشتند و در سرکوب رضاخان، روابطشان با دربار تیره شد؛ به گونه ایکه فروغ، بعداً به اتهام توطئه از سوی بختیاریها برای نفوذ به دربار، بیرون رانده شد.
ایام نقاهت ثریا فرصت مناسبی برای آشنایی بیشتر وی با مسائل جاری کشور شد ـ که بیشتر، گرد مسئله نفت بود و سه قدرت شوروی، انگلیس و آمریکا بر سر آن رقابت داشتند. ـ این مسائل عبارت بودند از: ترور نخستوزیر، رزم آرا، ملیشدن صنعت نفت در 28 اسفند 1330، نخست وزیری مصدق، کاهش قدرت شاه و به خطر افتادن منافع آمریکا و انگلیس، و در نتیجه، کودتا علیه دولت مصدق که در مرحلۀ نخست با شکست رو به رو شد و به فرار شاه و همسرش در 25 مرداد 1332 به عراق و سپس به ایتالیا انجامید و سرانجام، آنان با سقوط دولت مصدق در 28 مرداد به ایران بازگشتند.
ثریا در خاطراتش به نقش خود در روحیه بخشی به شاه که در دوران ضعف قدرت، دچار ناراحتی شده بود، اشاره کرده و خود را نخستین پیشنهاد دهندۀ کودتا علیه دولت مصدق به شاه میداند؛ اما بر اساس مدارک، نقش اصلی با سرویسهای جاسوسی انگلیس و آمریکا بود و دیگران، تنها نقش بازیگران صحنه را ایفا میکردند. شاه نیز تنها نقش امضاکننده عزل مصدق را داشت.
پس از دو سال و نیم تنش، اکنون ثریا طعم واقعی ملکه بودن را میچشید. حضور روزانه بختیاریها در میهمانیهای دربار، بازگرداندن عمه فروغ و دکتر ایادی – که به دلیل وهابی بودن و حساسیتهای موجود به وی، پیش از این از دربار رانده شده بود و خبرچین شاه از ثریا نیز به شمار میآمد – نشان از قدرت ثریا در دربار داشت. وی علاوه بر رسیدگی به امور شخصی ـ که شاه از وی به عنوان فردی علاقه مند به زندگی، تزیین منزل و انجام خدمات اجتماعی یاد میکند ـ در مقام ملکه، دارای مسئولیتهایی چون دیدار با سفرا، نظارت بر آسایشگاه سل زدگان و سازمان حمایت مادران، بازدید از بیمارستانها، پرورشگاهها و مراکز خیریه نیز بود.
همچنین شاه پس از کودتا، سرپرستی «جمعیت شیر و خورشید» و سازمان امور اجتماعی شاهنشاهی را به او سپرد. وی به تأسیس یک مرکز خیریه با نام «بنیاد ثریا» اقدام کرد؛ از جمله امور فرهنگی این بنیاد، نشر و ترجمه آثار معروف جهان بود.یکی از اقدامهای شاه پس از کودتا برای بالا بردن جایگاه بین المللی خود، سفر به کشورهای شرقی، اروپایی و آمریکا بود که ثریا وی را همراهی میکرد. ثریا دربار را محیطی سرشار از رقابت و توطئه و زن سالار معرفی میکند. وی برای در امان ماندن از مشکلات خانوادگی، از همان ابتدا سعی میکرد، از جمع نامتناجس خانوادۀ شاه فاصله بگیرد که البته به سوء تفاهمهایی نیز منجر شد.
هرچند شاه، ثریا را بسیار دوست داشت؛ اما منافع خویش را ترجیح داد و با تشکیل یک شورای فرمایشی، ثریا را به دلیل ناتوانی در به دنیا آوردن ولیعهد و فشار مقامات دولتی ـ هرچند وجود ولیعهد را خطری بالقوه برای خود میدید در 24 بهمن 1336ش تا زمان اعلام نظر شورا به اروپا فرستاد. سرانجام، جدایی آنها به صورت رسمی در 23 اسفند اعلام شد. شاه غیر از پرداخت مهریه که پانصد هزار تومان بود، یک میلیون تومان و نیز جواهرات به وی داد و مقرر کرد که ثریا ازدواج نکند و ماهانه چهارصد هزار دلار، معادل سی هزار تومان به عنوان نفقه به وی داده شود. همچنین لقب «والاحضرت» ـ که ویژۀ خانواده پهلوی بود ـ را به وی داد که دارای امتیازاتی چون پذیرش در اجتماعات و انجمنهای اروپایی و داشتن پاسپورت وابستۀ سیاسی بود و پدرش خلیل نیز همچنان در سمت سفیر ایران در آلمان غربی باقی ماند.
ثریا پس از جدایی در انجام امور شخصی، دچار مشکلات فراوانی شد. او سالهای نخست را همراه پدر و مادرش در انزوا و افسردگی به سر برد؛ اما مطبوعات خارجی، پیوسته خبرهایی درست یا نادرست از زندگی خصوصی وی ـ اعم از خودکشی و داستانهای عشقی ـ منتشر کردند؛ هرچند پخش اخبار مربوط به ثریا در ایران ممنوع بود. ثریا با شکایت علیه مطبوعات در 1961م و تعهد آنان به عدم درج چنین مطالبی، حضور خود را در صحنه اجتماع رقم میزد.
او پس از ازدواج شاه با فرح، به نگارش خاطرات خود روی آورد. وی در قالب کتابهای «حالا خودم حرف میزنم»، «خاطرات ثریا»، «کاخ تنهایی» و نیز «شاهدخت ناکام» از برخی وقایع و فسادهای موجود دربار، پرده برداشت و نیز به بازی در فیلم «سه زن» روی آورد.آشنایی ثریا با «فرانک-ایندووینا»، کارگردان ایتالیایی این فیلم، منجر به تصمیم آنان برای ازدواج شد که پیش از ازدواج، فرانک بر اثر سانحه هوایی فوت کرد و ثریا تا پایان عمر به صورت مجرد زندگی خود را ادامه داد. ثریا که تا آن زمان با لهجه بختیاری و زبانهای فارسی، آلمانی، فرانسه، اسپانیولی و انگلیسی آشنایی داشت، برای برقراری ارتباط با فرانک، زبان ایتالیایی را نیز آموخت. از سوی دیگر. هرچند وی دیگر به ایران بازنگشت؛ اما بر اساس شواهد موجود، غیر از مدت زمانی که با فرانک آشنا شد، با نامه و تلفن تا واپسین روزهای زندگی شاه با وی ارتباط داشت؛ هرچند خودش، هرگونه ارتباط با شاه را رد میکند.همچنین محمدرضا پهلوی در وصیت خود، مبلغ هنگفتی به وی بخشید. ثریا از وکیل وی خواسته بود که این مسئله برای جلوگیری از سلب آرامش و تهدید او محرمانه بماند
آپلود شده توسط:
rahshad
1391/12/30
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حالا خودم حرف میزنم
در قسمت معرفی اشتباه وجود دارد
شاه غیر از پرداخت مهریه که پانصد هزار تومان بود، یک میلیون تومان و نیز جواهرات به وی داد و مقرر کرد که ثریا ازدواج نکند و ماهانه چهارصد هزار دلار، معادل سی هزار تومان به عنوان نفقه به وی داده شود.
جه جوری 30 هزار تومن معادل 400 هزار دلار می شه :stupid:
8-)