رسته‌ها
بوف کور: نسخه دستنویس
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 420 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 420 رای
✔️ بوف کور مهمترین اثر صادق هدایت است کتابی پر از نماد که از چنان عمق و محتوایی برخوردار است که با انواع مختلف تحلیلها قابل بررسی میباشد تا به حال نقدهای بسیاری، به ویژه در حوزه نقد روانشناسانه، از این داستان ارائه شده، این اثر سمبولیک آنقدر عمیق است که هرکسی قادر به درک آن نیست و از دید خود آن را تفسیر میکند. کتابهای متعددی در شرح و تفسیر بوف کور نوشته شده است که هرکدام از دید همان نویسنده بوف کور را تفسیر میکند.شاید گفت «بوف کور» معروفترین و تنها داستان ایرانی است که هم طرفداران و عاشقان بسیار و هم در نزد بسیاری دیگر مطرود و منفور میباشد.
این رمان برای اولین بار در سال ۱۳۰۹ توسط صادق هدایت نوشته شد ولی بعد از سفر وی به هندوستان و ویرایش و سپش در سال ۱۳۱۵ برای اولین بار منتشر شد. نشد این کتاب بصورت پلی کپی و تعداد ۵۰ نسخه و توسط خود هدایت انجام شد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
145
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
dark_shadow
dark_shadow
1392/01/04

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بوف کور: نسخه دستنویس

تعداد دیدگاه‌ها:
105
سلام
من به شخصه یک کتاب هدایت خوندم
داستاناش خیلی شهوانی اند
و برای همینه که علی رغم قلم قوی ای که داره
به کسی توصیه نمیکنم که کتاباشو بخونه
به جز شش اصل داستان نویسی چخوف اصول داستان نویسی دیگری نیز مورد استفاده است، هر داستان را باید با رعایت سبکش نقد کرد البته منکر این نمی توان شد با یک دیدگاه میتواند هر پدیده ای را نقد کرد پس برای یک سوال میشود گفت چند جواب صحیح وجود دارد ولی یک جواب درست وجود دارد.
اگه واضح تر بگم می شود ردپای یکی از این اصل ها را در داستان های مختلف پیدا کرد از جمله بوف کور اما در داستان های پسامدرن.سورئال،فانتزی و... بیشتر از همخوانی تعداداندکی از این اصول شش گانه چیز دیگری نمی توان برداشت کرداصول درست اند ولی همه جا حادث و صادق نیستند.
بحث هدف وسیله رو توجیه میکنه یا وسیله هدف رو نیست گاه یک نویسنده به فرم خودش میرسه گاه از فرم های موجود استفاده می کند در مورد محتوا هم صادقه
حالا میشه اینو برای این متن بررسی کرد...
شکل گیری یک روایت راست نما دارای پیچیدگیست که با یک سوال و جواب حل نمیشود.
گاه اصلا داستان محتوا ندارد که بحث در مورد این مسئله باز مسئله ایست خود پیچیده...
سوال این.ه بوف کور رو باید با تاویلش خواند یا نه به ازای هر آدمی که این کتاب رو بخونه یک تاویل موجود است؟
"آیا یک حقیقت داستانی همیشه بر اساس اصول داستانی شکل میگرد یا نه حقیقت شکل گرفته بر اساس اقسام اصول سنجیده میشود؟"
یک حقیقت (چه داستانی و ...) ؛شکل گیری آن هیچ ربطی به اصول داستانی ندارد (همان طور که در شعر گفتن شما ابتدا موضوع و محتوای شعری را تعیین می کنید و سپس آن را قانون مند می کنید _منظور آن را در قالب یک وزن قرار می دهید و در آن از ابزار های ادبی استفاده می کنید_)و ضمن اینکه چه نیازی است که این حقیقت؛ براساس اقسام اصول(اگر منظور اصول نامبرده یاشد) سنجیده شود؟(اصول نامبرده ابزار و وسیله هستند و نه هدف!)
رعایت اصول نامبرده هیچ منافاتی با نوشتن داستان های انتقادی و فانتزی و...نداره؛مثلا اصل اول نمی گوید که در مورد سیاست و یا انتقاد از سیاستمداران و ... ننویسید بلکه ظولانی کردن آنرا در یک داستان مورد مذمت قرار میدهد؛و یا اصل ششم ؛بیان می کند که نویسنده باید آدم هارا دوست داشته باشد(منظور حس انسان دوستی_) و می تواند این دوست داشتن را در قالب طنز بیان کند.و...
دوست خوب من؛ من متوجه نمی شوم ؛سمت میر صادقی ( نمیدانم کیست و یا شاید یادم رفته باشد)رفتن من و یا نرفتن من چه سودی و یا ضرری برای شما دارد که امیدی در این مورد داشته باشید و یا نداشته باشید؟
هدایت بزرگترین نویسنده معاصر ایران بقیه ول معطلن:!
[quote='es999']
اصل اول : « پرهیز از درازگویی بسیار در مورد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی » ؛اصل دوم : « عینیت کامل » ؛اصل سوم : « توصیف صادقانه اشخاص و اشیاء » ؛اصل چهارم : « نهایت ایجاز » ؛اصل پنجم : « بی پروایی و اصالت ، و پرهیز از کلیشه پردازی » ؛ و اصل ششم : « شفقت داشتن »
[/quote]
آیا یک حقیقت داستانی همیشه بر اساس اصول داستانی شکل میگرد یا نه حقیقت شکل گرفته بر اساس اقسام اصول سنجیده میشود؟
به نکات جالبی اشاره کردی.امیدوارم سمت میر صادقی نرفته باشی.
پس به معیار این اصول ادبیات داستانی سورئالیسم ،فانتزی،حتی داستان با جنبه انتقادی و...امکان موجودیت ندارن نکته بعد به نظرت بوف کور هم سیر اثاری که نام بردی...
ممنونم از دوستان که لطف می کنند و نظراتشون رو اعلام می کنند.
من معتقدم که بوف کور یک داستان نیست ؛دلیل این حرف هم این است که برای داستان نویسی یک سری اصولی هست که کم و بیش داستان نویسان به آن پایبند هستند(مثل رعایت وزن و قافیه توسط شاعران در سرودن شعرها)؛این اصول عبارتند از:اصل اول : « پرهیز از درازگویی بسیار در مورد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی » ؛اصل دوم : « عینیت کامل » ؛اصل سوم : « توصیف صادقانه اشخاص و اشیاء » ؛اصل چهارم : « نهایت ایجاز » ؛اصل پنجم : « بی پروایی و اصالت ، و پرهیز از کلیشه پردازی » ؛ و اصل ششم : « شفقت داشتن »
ممکن است نویسنده ای برخی از این اصول رو رعایت نکنه اما کم و بیش به آن ها پایبند هست.شما می تونید رعایت این اصول رو در داستان های صادق هدایت مثل :آبجی خانم ؛عروسک پشت پرده؛لاله و...ببینید اما رعایت این اصول رو در بوف کور نمی بینید!خصوصا اصل دوم ؛سوم ؛چهارم و ششم؛ضمن اینکه یک داستان هرچند که در ورای آن نکات ادبی و فلسفی و...نهفته باشد ظاهر آن نیز قابل درک و فهم است اما این مورد نیز در مورد بوف کور صادق نیست.
خوندن هدایت
روشنفکری نیست!!!
روشنفکری یعنی اینکه خودت باش؛ حتی اگه دنیا مقابلت وایسه
اینو هدایت گفت...
آنچه بیان کردید زیباست.اگر درست بنگریم می بینیم کتبی که توسط نمادگرایی بیان شده اند به شدت مورد وصف و ستایش قرار گرفته اند.برای مثال شازده کوچولو یا همان مسافر کوچولو که نوشته ی آنتوان دوسن تگزوپری است.یا بیان سمبولیک چخوف در اتاق شماره ی شش.من موافق بخشی از کلام شما هستم.امّا این یک داستان بلند است که به سبک نمادگرایی نوشته شده و در مورد هرچه که نویسنده به آن تعلّق خاطر داشته به صورت نمادین بیان گشته است.اینکه کتاب را بخواهیم از شناسنامه ی خود جدا کنیم مورد پسند من نیست.این درست است که نویسنده کاملا سمبولیک به پیش می تازد و هرچه را پشت دنیایی رمزآلود پنهان می کند،امّا واقعیّت این است که این هم فقط یک داستان است که حال ((هدایت))در آن افکار فیلسوفانه اش را جای داده.یا در همان اتاق شماره شش که عرض کردم نیز موج عظیمی از فلسفه بر ساحل بیان نویسنده جاریست،لیکن این امر سبب نمی شود که من بگویم این یک فلسفه بافی است و اصلا نوشته را نمی توان داستان نامید.با این حال از نظرات جنابتان مستفیذ گشتیم،خوشحالم که می بینم از کتاب چنین معنی گرایی کردید،به جای اینکه ناخوانده درموردش نظر بدهید.همچنین اگر چیزی که نوشتید از نظرات خود بوده،بنده نظرتان را می ستایم،و اگر از نقدهای منتشر شده در مورد این کتاب بوده و شما طبق آن این مطالب را نوشتید،باز هم شما را خواهم ستود.

یکی از دوستان خواسته بود که در مورد کتاب توضیح داده بشه؛و یکی از دوستان توضیحاتی داده بود و یه چیزایی رو گفته بودند که به نظرم اصلا بوف کور رو درست معرفی نمی کندکه هیچ بلکه به اشتباه هم می اندازه؛اول باید بدونیم که این رمان ،رمان نیست (لطفا فعلا صبر کنید و تمام توضیحاتی که میدم رو با دقت بخونید)،این کتاب در پی کشف خداوند و اثبات و یا عدم اثبات وجود خداست!اصلا رنگی از نا امیدی و پوچی و ... این توضیحاتی که دوستان گفته اند و نظر دادند در داستان نمی بینید(باز صبر کنید تا توضیح بدم)؛قبلا در یک کامنت توضیح داده بودم که کتابی است سمبلیسم و نمادی و باید فلسفه ها رو بلد باشید تا کتاب رو متوجه بشید.بنابراین توضیحی در مورد سمبل های کتاب به شما میدم و با این سمبل ها کتاب رو پیش ببرید تا متوجه بشید که چقدر کتاب بزرگی است و نویسنده آن باهوش(لطفا این فکر که هدایت پوچ گراست و ضد دین و ... را دور بریزید و این کتاب رو بدون این تفکرات بخونید تا واقعا صادق هدایت را بشناسید ).
شروع داستان در مورد زخم هایی در زندگی است(در زندگی زخم هایی است که مثل خوره....)؛و این زخم ها در مورد اتفاقات ماوراء طبیعه است (آیا روزی به اسرار این اتفاقات ماوراء طبیعی ...کسی پی خواهد برد؟).و نتیجه تفکر در مورد اتفاقات ماوراء طبیعه؛اثبات و یا نفی وجود خداوند است!
در این کتاب شراب نماد خیال و تخیل و افیون نماد(سمبل) فکر و تعقل است.
اتاق نویسنده نماد فضای عقل و فکر کردن اوست.یعنی زمانی که وارد اتاقش می شود در حال فکر کردن است.
زن نماد امور ماوراء طبیعه است که به صورت موجودی دلخواه و جذاب است(کلا فکر کردن در مورد خدا و ماوراء طبیعه لذت بخش است)؛دقت کنید که این زن اصلا وجود خارجی به عنوان جنس مخالف مرد نداره و نماد امور ماوراء طبیعه است.بنابراین اشتباهی که از همین جا رخ میده همینه که اکثر دوستان فکر می کنند که این زن به معنای واقعی زنه!
در جایی نویسنده می گوید "سه ماه نه،دو ماه و چهار روز بود که پی او را گم کرده بودم" منظور سه هزار سال پیش ؛نه دو هزار و چهار صد سال پیش بود که حکمت شرق به یونان رفت.و باید بدونیم که حکمت جهان وقتی به یونان رسید تاریخچه دار شد.نویسنده می گوید که از آن زمان تفکر خدا بودن یا نبودن شروع شده؛ولی باز نمی داند که این تفکرات از کجا سرچشمه گرفته.
در ابتدای داستان شراب بر تریاک و افیون مقدم است.بدین معنی که ابتدا نویسنده با تخیلات خود در مورد خدا پیش می رود و سپس تفکر را چاشنی آن می کند یعنی تخیلاتش به تفکراتش می چربدو بعدا خواهید دید که جای این دو عوض می شود.ضمن اینکه می دونید که تخیل بدون تفکر امکان پذیر نیست!
خب اگر بخواهم کتاب رو اونجور که باید و شاید است توضیح بدم باید 60 تا کامنت سه چهار صفحه ای بذارم که از حوصله دوستان خارج است کتاب رو همان طور که پیش ببرید به نماد های بیشتر بر می خورید مثلا شاخه گل های نیلوفر که سمبل فریب و وعده های شیرین توهمات است و سرو نماد آزادی(مثل همیشه) پیرمرد نماد فلاسفه روشنفکر محافظه کار و نهر سمبل سیر دائمی توهمات بشری و زن(این زن با زنی که در اول مطرح شد فرق می کند این زنی است که در کنار یک نهر دارد گل نیلوفر به پیرمرد تعارف می کند!) نماد کشش جنسی است؛تا حالا باید متوجه شده باشید که کتاب رمان نیست؛بلکه پژوهشی است در مورد خداوند.!(البته ظاهر رمان گونه دارد).
در پایان اگر دوستان سوالی در مورد بوف کور داشتند بنده حقیر هر آنچه که از بوف کور می دانم در خدمت دوستان علاقه مند قرار میدهم.
و بوف هایی که کورند
بر سردر تمام خانه هایی
که شعری و شعوری از ان دود میشود
با پای برهنه ای که
کفشهایش به سوی جغد شوم
نشانه رفته
اه ای انسان!!!
زمین از تو سیر است
جغد ها از تو ناله کنان
پرواز اندیشه ای بیش نیست .
و رهایی رویایی ناپایدار
بوف کور: نسخه دستنویس
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک