رسته‌ها
عبور از خاتمی
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 120 رای
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 120 رای
نویسنده: جمعی از نویسندگان

این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
148
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/01/15

کتاب‌های مرتبط

توافق برجام از دیدگاه اسلام
توافق برجام از دیدگاه اسلام
2.8 امتیاز
از 10 رای
روز قتل رئیس جمهور
روز قتل رئیس جمهور
4.6 امتیاز
از 35 رای
عشق رئیس جمهور
عشق رئیس جمهور
4 امتیاز
از 33 رای
Physics and National Socialism
Physics and National Socialism
5 امتیاز
از 2 رای
ایران در بحران؟
ایران در بحران؟
4.3 امتیاز
از 177 رای
21Lesson for the 21 Century
21Lesson for the 21 Century
5 امتیاز
از 4 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی

تعداد دیدگاه‌ها:
1557
محمدرضا عارف با تاکید بر سخنان رهبر معظم انقلاب مبنی بر حق‌الناس بودن آرا و جایگاه و نقش مردم در تعیین شخص رییس جمهور تصریح کرد: این انتخابات 92 سلامت انتخابات را بیمه کرد و پرونده شبهه تقلب و تخلف را برای همیشه بست.
بحث های حاشیه ای را کنار بگذارید و به موضوع مهم و اصلی که جزء ذات و سرشت حق و باطل است بپردازید دوستان من ! :
تفکیک حق و باطل و درست و اشتباه در چارچوب موافق نظام و مخالف نظام یا اصلاح طلب و اصولگرا ( به معنای رایج ) یک اشتباه بزرگ و یک ساده انگاری بچه گانه است !
اکنون من برای شما ( البته به نظر خودم ) شباهت های گروه حق و گروه باطل را بیان می کنم تا شاخصی دقیق برای تشخیص جریانات داشته باشید :
1- اصول گراهای طرفدار نظام و اصول گراهای مخالف نظام در نوع تفکر و شیوه برداشت و روش تحلیل و قضاوتشان , دارای یک گفتمان دقیقا مشابه هستند :
- هر کس با ما نیست پس علیه ماست ! یعنی تقسیم دنیا به دوست و دشمن ! خودی و غیر خودی ! در منطق این دو گروه به ظاهر متخاصم ، رنگ خاکستری
جایگاهی ندارد همه یا خوبند یا بد پس در نتیجه :
- هر دو گروه : مخالف اصلاحات بوده و معتقد به حذف کامل طرف مقابل هستند !
- هر دو معتقد هستند که کاملا بر حق بوده و طرف مقابل کاملا باطل بوده پس هر گونه سازشی اشتباه و فریب است !
- هر دو در گذشته مخالفان به دنبال نقاط فقط تیره و تاریک می گردند و سعی می کنند نقاط مثبت را تخطئه کنند !
- هر دو از طرف مقابل انتظار تغییرات ناگهانی و سریع دارند و نه تدریجی و آرام ! ( قدما چه خوب گفته اند که : عجله کار شیطان است )
- هر دو معتقد هستند که افراد و جریانات را باید از تاریخچه گذشته آنها شناسایی کرد و اگر یک نفر آمد و بر خلاف گذشته اش ، حرف جدیدی زد او را
می کوبند که تو دروغ می گویی و قصد فریب و حیله داری و گذشته تو چیز دیگری می گوید ! مثلا : حضرات اصولگرای خودی می گویند این آمریکا همان آمریکای 40 سال
قبل است : جهانخوار و متجاوز و شیطانی و آن حضرات نیز بسیار دیدیم و شنیدیم که گفتند : این آقای روحانی همان شخصی است که 15 سال پیش یا 2 سال پیش
چنین و چنان گفت ، پس اکنون نیز قصد فریب و دروغ دارد !
و اکنون می دانی حقیقت کجاست و چیست و کیست ؟
حقیقت آن بزرگمردی بود که وقتی دید حربن یزید ریاحی ( یعنی عامل اصلی فاجعه کربلا ) سرافکنده و پشیمان به سوی او آمده با دیدی کاملا مثبت و بدون هیچ شک
و شبهه و قهر و کینه ای او را در آغوش گرفت و در آخرین لحظات بر بالین او حاضر شد و گفت : مادرت چه نیکو نامی بر تو گذاشت که تو آزاده ای واقعی هستی !
آزادگی . . . . آنچه اکثر ما از درک آن تهی هستیم چه برسد به اجرای آن ! ! !
[quote='vendetta1383']عارف:انتخابات ۹۲ پرونده شبهه تقلب و تخلف را برای همیشه بست ...
لینک
یه زمانی یه نفر گفت : تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد!
افسوس..
"ما گند زدیم رفیق
گند زدیم"...[/quote]
دوست عزیز عارف گفت:مردم باید اعتماد کامل نسبت به مسئولان داشته باشند، در این خصوص مسئولان نیز باید شبهات ایجاد شده را با شفاف سازی برطرف کنند تا پرونده عرصه انتخابات 88 بسته شود. حرفای بالا دروغ پردازی سایت ها و جریان های وابسته به حکومته.
از دیدگاه طبقه ضعیف, تمام تغییرها در طول تاریخ فقط به تغییر نام اربابان آنها ختم شده است.
1984 / جورج اورول
درود بر آزادی
درود بر آزادگی
درود بر آزاد منشی
درود بر شادی
درود بر خاتمی سلام بر روحانی
بخش دوم:
.گل عکس فعلی پروفایلتان به جای آنکه بالای دار باشد از گرسنگیِ ناشی از بی عدالتی رو به پژمردگی می رفت
چرا فکر می کنید با این اقدامی که کردید "رای دادن" خطر گرسنگی این گل را تهدید نمیکند؟ فرق روحانی با مثلا ولایتی چیست؟
من خودم به شخصه تنها فرق را حمایت معنوی رفسنجانی و خاتمی می بینم
خودتان نیز نوشتید در جناح اصول گرا افراد کاردانی نیز هستند نمی دانم شاید حتی در جایگاه مقایسه یکی مثل ولایتی بهتر از روحانی نیز باشد (که البته از نظر من همه یکی هستند به دلایلی که در قبل ذکر کردم اختیارات قانونی و عرفی رئیس جمهور شرایط رد صلاحیت ها و...)
درست میگوید من نمی توانم پیش بینی کنم ولی حداقل میتوانم بر اساس شواهدی احتمالاتی را بدهم اگر قرار به عدم هرگونه احتمالات و پیش بینی باشد به هرکس می شود رای داد
علت بدبینی من پیشینه جناب روحانی و نقل قول های وی در مدت زمان نچندان دور و عملکرد وی در مورد امنیت ملی عده ای نیز باور دارند در جریان تسویه حساب با ارتش رژیم قبل جناب روحانی نقش داشته است
در آخر هم عرض کنم با آن بخش نظر محمد بیگ موافقم سکولارهای ضد بشر زیادی شکل گرفتند که شاید اگر روزی به قدرت مطلق برسند با زور سرنیزه مذهبی ها را آزار می دهند زیرا مفهوم حقوق بشر را درک نکرده اند
در آخر عرض کنم دوست عزیز من به رای ندادن به شکل یک اعتراض مدنی نگاه می کنم دلایلم را قبلا نوشته ام (که شبیه نظرات جناب هخا نیست) رای دادن را نوعی تائید کارهای ناشایسته می دانم و باور دارم رای ندادن سبب اعتراضی شدید می شود زیرا رژیم های این شکلی به نمایش توده ها نیاز دارند
شما نیز دلایل خود را دارید اینکه رای یک حرکت رو به جلو است یا رای ندادن یک اعتراض مدنی تاریخ به ما خواهد گفت.
سلام مهرپویا جان
دوست عزیز فکر می کنم در بحث قبل به موضوعاتی مثل کشتار اعضای حزب توده و اعدام آقای فاطمی و کودتای 28 مرداد و دیکتاتوری در دوران پهلوی و .... اشاره کردم منظور من مشخص بود. شاه برخی اقدامات مفیدی به باور من داشت (باوری درست یا غلط که شرحش در بحث گذشته ما بود) البته این هرگز به این معنی نیست که بشود اقدامات منفی و بعضا جنایتکارانه شاه را توجیه کرد
عمادالدین باقی در مقاله ای تعداد شهدای راه آزادی در رژیم قبل را نوشتند البته می دانیم این رقم بسیار بسیار کمتر از رقمی است که در این 34 ساله رخ داده است ولی برای من هر جنایتی محکوم است امیدوارم اشتباه کنم ولی بنظر می رسد شما با بغضی زیاد به رژیم شاه می تازید ولی نسبت به خیلی از جانیان امروز که در راس امور هستند بی توجه هستید
دوست عزیز ابتدا جناب محمد بیگ بودند که گفته مرا در رابطه به جمله که نقل قول کرده بودید به آپارتاید ربط دادند
البته منکر این نمیشوم که رخداد های تلخی در این رژیم افتاد که هیچ کاستی از آپارتاید نداشت چند روز قبل 30 خرداد بود
تاریخ ایران 30 خرداد 60 را فراموش نمیکند من امکان نوشتن بیش از این را در این مورد ندارم از اعدام های نوجوانان حتی بدون احزار هویت و محرز شدن هویت شخص و.....
من به عنوان یک شهروند ایرانی و مهم تر از آن به عنوان یک انسان حق دارم بپرسم چه افرادی قاضی آن بیدادگاه ها بودند چه افرادی دست به چنین اعمالی زدند؟
جناب موسوی بعد از مدت ها زمامداری در سمت نخست وزیر امام 4 سال قبل کاندید ریاست جمهوری شد و حتی خود را اصلاح طلب معرفی نکرد و برنامه خود را بازگشت به دوران طلایی امام معرفی کرد بعد از انتخابات به دلیل طرفداری هم میهنان از وی به حبس خانگی افتاد
ایشان در مصاحبه با یک شبکه رادیویی استرالیا کشتار 67 را لازم و اخلاقی خواند
نه فقط جناب موسوی همه آنان باید در پیشگاه ملت پاسخگو باشند برای مثال امروز جناب آقای رفسنجانی به یک نقطه امید برای عده ای از هم میهنان تبدیل شده است ولی من به سهم خود اقدامات وی در جمهوری اسلامی، ادامه جنگ، به رهبری رساندن جناب .....، باخبر بودن از وقایع و شاید دست داشتن در وقایع 67 و جنگ و ترورها و..... هرگز فراموش نمیکنم و به شخصه باور دارم اقدامت این زمان این افراد به دلیل منافع است و برای قدرت و ثروت مبارزه میکنند نه ملت و کشور
درواقع این افراد در نوعی ستیز داخلی قرار دارند
دوست خوبم نوشته ای باید زمان فرد را درنظر گرفت
فارغ از اینکه به باور من این یک توجیه غیراخلاقی است باید عرض کنم متوجه ذکر کردن جنایات غرب و اروپا در ادامه نشدم و ربطش به موضوع بحث چه بود؟ جنایاتی که برشمردید همه قبول داریم ولی ما نه خدمت گزار غرب هستیم نه غرب زده من به شخصه اصولم آزادی و برابری و اعلامیه حقوق بشر هست
اینکه می گوید باید زمان فرد را درنظر گرفت ایراد هایی دارد اول اینکه ما در مورد رخدادهایی در قرن 19 یا 20 صحبت نمیکنیم بلکه در مورد همین دو سه دهه پیش و بعضا همین چند سال پیش صحبت می کنیم نمی شود از جنایات رخ داده در آپارتاید یا کره شمالی یا انقلاب فرهنگی چین یا نسل کشی بوسی ها توسط صرب ها و.... صحبت نکرد یا به صلاح نداشت و گفته شود شرایط زمانی را در نظر گیرید
مشخص هست هر جنایتی دلیلی دارد و (در دید یکی مثل من که درست یا غلط به جبر مطلق باور دارم) خیلی جنایات رخ داده محصول رخدادهای زمان و مکان وقوع است ولی این حق ملت و تاریخ ایران است که جنایات هایی در که در عرصه ملی رخ داده است حداقل به عنوان کاری ضدبشری توسط نهاد های مسئول داخلی شمره شود نه اینکه به این عمل خود افتخار کنند یا حداقل سکوت کنند
از نظرات شما در مورد معنای روشفکر در آنزمان و اقدامات کمونیست ها و.... بهره بردم.
نقل قول persiankingگرامی : «اصلا فرض می کنیم آقای خاتمی علامه دهر، بزرگترین متفکر تاریخ ایران،... من چه کار دارم که این آقا در نوشته هایش چه گفته؟ من هم می توانم از روی نوشته های استالین و هیتلر و... به شما ثابت کنم که این افراد همگی دوستدار صلح و آزادی و مدافع عدالت و حقوق بشر بوده اند. من به عملکرد این فرد نگاه می کنم نه نوشته ها و شعارهایش. عملکرد این آقا هم روشن است. اگر این آقا نزدیک ترین یار موسوی و کروبی است، پس باید خیلی آدم بی وجدانی باشد که این چنین به نزدیک ترین یارانش از پشت خنجر می زند. دغدغه آقای خاتمی فقط یک چیز است: حفظ نظام... همین و بس.
ضمنا در مورد سکولاریسم و دموکراسی (به معنای عرفی و آنچه که امروز در غرب شناخته می شود) هم جناب خاتمی حرف های جالبی زده اند که اگر خواستید برایتان بازگو خواهم کرد.»

نوشته های یک کس می تواند نماینده ی طرز فکر او باشد.البته ممکن است کسی در نوشته هایش ریا کند اما من منظورم از لحاظ تئوریک هست. شما اگر توانستید با نوشته های استالین وهیتلر ثابت کنید که اینان مدافع حقوق بشر و صلح بودند من تمام حرف های خودم را پس می گیرم. فقط قبل از شروع اثبات چون هر اثباتی نیاز به یک سری اصول موضوعه دارد این را هم به عنوان اصول موضوعه بدانید که استالین و هیتلر از نظر ایدئولوژی مدافع حقوق بشر بودن را فحش می دانند!
نیازی نیست سخنان آقای خاتمی در مورد سکولاریسم را بازگو کنید چون من می دانم نظر اصلاح طلبان در این مورد چیست.در همان جملاتی که از من نقل قول کردید من گفتم :«طرز فکر آقای خاتمی نهایتا منجر به همان خواسته هایی می شود که من و شما از حکومت داریم حتی اگر ایشان نسبت به بعضی از آن خواسته ها بی اعتقاد باشند.» و بعد هم مثال مارتین لوتر و پروتستان ها را آوردم.
در ضمن یک سوال از شما که می گویید خاتمی از پشت به یارانش خنجر زد : شما وکیل و سخنگوی آقای مهندس موسوی هستید؟
نقل قول persiankingگرامی : «به عنوان یک الگوی موفق از مبارزات بدون خشونت و نافرمانی مدنی، راهکارهایی را که جنبش همبستگی لهستان به رهبری لخ والسا در مبارزه با دیکتاتوری کمونیستی حاکم بر این کشور در دهه 1980 اتخاذ کرد، برایتان مثال می زنم:»
1.اول اینکه من هیچ مخالفتی با چنین چیزی که می گویید نکردم.من بنا به دلایلی اصلا اعتقاد ندارم که ایران شبیه سوریه می شود.البته در عالم سیاست هر چیزی ممکن است اما احتمال آن بسیار اندک است.چون «نبرد» سوریه جنبه ی فرقه ای زیادی دارد.مخالفان بشاراسد هم همه یکدست نیستند.در آن ها عناصر سلفی زیاد هستند که کار را خراب کردند.اما سلفی ها در ایران به دلایل مذهبی و فرهنگی نمی توانند چندان نفوذ کنند.اما من هیچ تنافری مابین شرکت در انتخابات و مطالبه ی حقوق حقه ی مردم نمی بینم.من در مورد دیگرانی که رفتند رای دادند نمی دانم اما در مورد خودم من به آقای روحانی رای ندادم که ایشان معجزه کنند.من خودم می دانم که ایشان اعتقادی به سکولاریسم ندارند.اما از نظر من رای ندادن صرفا یک قهر بی فایده است که هیچ تاثیری در سرنوشت کشور و حتی در سرنوشت مبارزه نمی گذارد.دست آوردهایی که مد نظر شماست نیاز به صرف هزینه دارد.خیلی خوب این گوی و این میدان.اگر ملت می خواهد هزینه کند این کار را بکند.اما من باز متوجه نمی شوم اصلاح طلبان این وسط چه گناهی مرتکب شده اند؟
2.اما در مورد کشورهایی که نام می برید به طور کلی می گویم مقایسه ی کشورهای اروپای شرقی با شرایط فعلی ایران درست نیست.کشورهای اروپای شرقی به جز یوگوسلاوی بعد از جنگ جهانی دوم به صورت اقمار شوروی در آمده بودند و اتحاد شوروی علنا در امور داخلی این کشورها دخالت می کرد.دو بار در دوران خروشچف و برژنف اتحاد شوروی با نیروی نظامی قیام های مردم مجارستان و چکسلواکی(بهار پراگ) را در هم شکست و جالب اینجاست که منشاء هر دوی این قیام ها در واقع از درون حزب کمونیست بود.هم ایمرناگی که متاسفانه اعدام شد و هم دوبچک که رییس یک شرکت تعاونی شد! عضو حزب کمونیست بودند و هیچ کدام هم قصد براندازی نظام کمونیستی در این کشورها را نداشتد.برای مثال شعار دوبچک در چکسلواکی "سوسیالیسم با چهره ی انسانی" بود.بنابراین تا زمانی که رهبران شوروی قاطعیت نشان دادند هیچ نظامی در اروپای شرقی سقوط نکرد.
روند سقوط نظام های کمونیستی در اروپای شرقی بعد از روی کار آمدن گورباچف و اصلاحات سیاسی گسترده در شوروی شروع شد.زمانی که سرکوب سابق دیگر برداشته شده بود.
ادامه:
در این بین اتفاقا اصلاح طلبان امروز که اکثرا از جناح چپ حزب جمهوری اسلامی بودند از چند جهت با جناح راست حزب تفاوت داشتند.همان تفاوت ها و اختلافات سرانجام منجر به انحلال حزب جمهوری اسلامی شد.بنابراین حتی در دهه ی شصت هم اختلاف میان دو جناح به هیچ عنوان جنگ زرگری نبود.اختلاف میان دو جهان بینی و اختلاف تئوریک بود که بسیار عمیق تر از اختلافات صرفا اداری است تا چه رسد به نمایش.جناح راست که سنتی تر بودند کم تر از گفتمان روشن فکری آن عصر (=مارکسیسم) تاثیر گرفته بودند در نتیجه اعتقاد چندانی به اقتصاد دولتی نداشتند.دلیل اینکه تندروی آن ها در مسائل مذهبی کم تر بود(برعکس جناح چپ که سخت گیرتر بودند) این بود که آن زمان برعکس امروز که تظاهرات مذهبی حداقل در میان روشن فکران به نوعی نشان از "دمده" بودن دارد اتفاقا نشان از ترقی بود.
از خلخالی نام بردید که اصلاح طلب شده بود.بله خلخالی در دهه ی شصت جزو جناح چپ اسلامی بود.اما شخصیت های افراد با یکدیگر متفاوت است.همین امروز در میان اصول گرایان نمی توان گفت رفتار همه با هم یکسان است.برخی تندروتر هستند برخی نرمخوتر هستند.برخی در یک کلمه لمپن هستند برخی افراد فرهیخته ای هستند که به هر دلیلی طرز تفکر خاصی پیدا کرده اند.اما یک مطلب هم اضافه کنم که امروز در رفتار بعضی از مدعیان دموکراسی به تعبیر جناب محمدبیگ «خلخالی های سکولار» را می بینم.
حالا اینکه بعدا چه اتفاقی افتاد که جناح چپ حزب جمهوری اسلامی دچار تحول فکری شد و نتیجه ی آن همین جنبش اصلاحات بود که نقطه ی عطف آن سال 76 بود را شاید بعدا بگویم تا بدانید که اختلاف میان اصول گرا و اصلاح طلب به هیچ عنوان یک اختلاف سوری نیست و اتفاقا می توانم بگویم حتی از اختلاف میان جمهوری خواه و دموکرات در آمریکا به مراتب عمیق تر است.منتها دیگر نه انرژی دارم که بیشتر بنویسم نه وقت و نه تمرکز و البته نه دانش آنکه کامل تر بنویسم.
فقط باقی می ماند پاسخ برخی صحبت هایتان:
نقل قول از ctr2006:«شاید هم برای اینکه در قدرت بماند یک محافظه کار خیلی افراطی شود و در پشت پرده با آن گروه ها پیوند همکاری ببندد یا شاید قبل از این انتخابات این پیوند بسته شده بیخودی که ایشان تائید صلاحیت نشدند از طرفی شعارهایی شیرین می دهند ولی در عمل ....»
بله...شاید...ولی من با شاید تصمیم نمی گیرم.به فرض در یک انتخابات به طور کامل آزاد و ایده آل آیا این احتمال وجود ندارد که کسی خلف وعده کند؟این مختص آقای روحانی نیست.من علم غیب ندارم ببینم در آینده آقای روحانی قرار است چکار کند.اما شما هم مثل من علم غیب ندارید که پیشگویی کنید که ایشان قرار است یک محافظه کاران افراطی شود.اگر توانایی پیشگویی داشتیم همه ی مشکلات حل می شد اما در حال حاضر تنها راه ما برای تشخیص مسائل تحلیل وضعیت فعلی و نتیجه گیری و تصمیم است.شاید از رای به روحانی هیچ عاید ما نشود.اما با تحریم همان احتمال شاید اندک تغییر را از خود سلب می کنیم که البته خوشبختانه این اتفاق نیفتاد.
جالب است آقای روحانی هنوز نیامده یک عده از اپوزوسیون راه افتاده اند در رسانه ها و به «کشفیات جدید» از گذشته ی ایشان نائل می آیند و هر کسی به فراخور طرز فکر خود در مذمت ایشان داد سخن سر می دهد.اما وقتی از آن ها می پرسیم راه حل شما چیست نهایتا همان راه حل "هخا" را ارائه می دهند.این وسط مبارزه را چه کسانی دارند می کنند؟همان اصلاح طلبانی که شما آنان را متهم می کنید که به فکر منافع خود هستند(در بحث با جناب محمدبیگ)
عبور از خاتمی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک