عبور از خاتمی
درباره:
سید محمد خاتمی
امتیاز دهید
نویسنده: جمعی از نویسندگان
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
بیشتر
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
آپلود شده توسط:
poorfar
1392/01/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی
یک نفر ضمن تاکید بر سخنان یک نفر دیگر مبنی بر یک چیزهایی، تصریح کرد: دو عدد کلید گم شده؛ از یابنده تقاضا می شود آنها را جایی نگذارد که چهار سال دیگر یک نفر دیگر چشمش بهشان بخورد و بخواهد مخ ملت را با آن باز کند، این کلیدها عمرشان را کرده اند.
خبر دیگر هاکی! از این است که یک نفر (ایشون با اون یک نفر اولی فرق می کنن!) یک کمیسیون تشکیل داده اند تا شباهت بین سیبی که شیطوون ناقلا! به آدم داد و سیب زمینی های چند سال پیش یک نفر دیگر را(درست حدس زدین؛ ایشون هم با اون یک نفر بالایی فرق دارن!) کفش... اووهوووم ببخشید... کشف کنند. [/quote]
فهیم گفته:
این خبرها یک جور اهانت به خریته!
به جان شما ملا منظورش رو نفهمیده... میگم به جان شما!
باید این رو اضافه کنم که نبود دوستان خیلی درد بزرگیه و من اصلاً دلم نمیخواد دوستام ترکم کنن. نه حالا و نه هیچوقت دیگه؛ واقعاً به حضور دوستام نیاز دارم. و تک تک دوستای عزیزم رو دوست دارم.
خلاصه ی حرف من این است: اصلاح طلبان قابلیت اطمینان بالایی ندارند و بهتر است که از همین حالا به جای مدیحه گویی دولت جدید، منتقد منصف آن باشیم و در کنار آن در حد توانمان به پیشبرد کارهای مفید آن کمک کنیم.
راستی این را هم باید بگویم که واقعاً از پیروزی اصلاحات در انتخابات خوشحال شدم. به نظر من بهترین نتیجه ی ممکن رقم خورد و مردم به نظام فهماندند که توانایی پیگیری خواسته های خود از طریقی دموکراتیک را دارند. واقعاً خوشحال شدم.:x
اما در جواب جناب سیاوش عزیز
واقعاً از شما متشکرم. تا به حال پس از اسمم "علیه السلام" نیامده بود.
اما درباره ی تازه وارد بودنم با شما موافق نیستم چون حدود دو سال و نیم است که توی این سایت پلاسم!
نمیدانم چرا مرا مذهبی میدانید؟ در دنیای واقعی تقریباً هیچ کدام از دوستان و آشنایانم چنین نظری ندارند.:-(
اینکه مرا دگم قلمداد کردید حرف غلطی نبوده و نیست. من سنگم، حتی محکمتر از سنگم. از تابستان 88 تا کنون تقریباً هیچگاه بخش اعظم عقایدم را تغییر نداده ام و تغییر نخواهم داد! اما سوالی دارم:
فرزند خانواده ای مذهبی و عشایری چگونه و چرا تبدیل به یک آدم دگم می شود؟ چه چیزی از او چنین سنگ محکمی می سازد؟ آنقدر محکم که حتی خودش هم از تغییر دادن خویشتن ناامید می شود؟
جواب این سوال روشن است: جامعه + حکومت(نظام)
این سنگ محکم را خودتان ساخته اید. می توانید او را به برج عاج تبعید کنید، می توانید تمام روابطتان را با او قطع کنید، بلکه شاید سرتان را نشکند یا جلوی پایتان سبز نشود. مطمئن باشید که با این کار "وجدان درد" نخواهید گرفت. تنها یکی از هزاران دوستتان که خیلی هم آدم به درد بخوری نبود را کنار گذاشته اید. آری دوستان؛ من برای این امر آماده ام. روزهای درد و عسرت را بی هیچ دوستی طی کردم پس روزهای خوشی! را هم میتوانم بدون حضور دوستانم سپری کنم.
اینها را گفتم اما بگذارید حرف دیگری که راست ترین سخنانی که می خواهم بگویم هست را بگویم:
در رابطه با دوستانم هیچ چیزی به اندازه ی قطع شدن یک دوستی مرا ناراحت نمی کند. هیچگاه پیوند دوستی را نگسسته ام. هیچگاه از رفتار بی مهرانه ی دوستانم گلایه نکرده ام و همواره آنان را در این مورد برحق می دانم. چون عیب های بسیار زیادی دارم و در زندگی اجتماعی ام اشتباهات زیادی مرتکب شده ام.:((
راستی جناب سیاوش؛ دلم نمی خواهد گفتگوی ما درباره ی مسایل شخصی (دگم بودن من و چرایی آن) اینجا و زیر این کتاب انجام شود. می توانید به پروفایلم بیایید. مقدمتان را گرامی خواهم داشت.:x
و اتفاقا تنها شخصی که برای او پیام دوستی ارسال نکردم ( البته اولش وسوسه شدم اینکار را انجام دهم ولی چون مطمئن بودم مثل کوبیدن میخ در سنگ است از این کار منصرف شدم ) و برای یک لحظه نیز نمی توانم او را و جبهه فکری او را تحمل کنم همان عضو به ظاهر مذهبی خیلی علیه السلام تازه وارد بود ؟
این یعنی اینکه من (و سایر اصلاح طلب های واقعی ) حتی خارج از چارچوب مذهب ( بنا به اعتراف کیهان ! ) حاضریم مخالفین مذهبی خودمان را تحمل کنیم ولی موافقین مذهبی ( و مخالفین سیاسی ) را نمی توانیم . می دانی چرا ؟
چون من و شما معتقد به آزادی بیان و کرامت انسانی هستیم
ولی این افراد به ظاهر مذهبی چنین عقیده ای را ندارند !
پس بهتر نیست من - مذهبی اصلاح طلب - و شمای - غیر مذهبی - با یکدیگر متحد شویم تا شرایط آزادی بیان فراهم شود . . . .
جالب تر اینکه هر دو طرف در این خصوص دو چیز ضد و نقیض می گویند ! به عنوان مثال شما وقتی سرمقاله های کیهان پس از وقایع 88 را
مطالعه می کردی آقایان خاتمی و . . . (حتی فائزه هاشمی البته با منبعی دیگر ) را متهم به طرفداری از بهایی ها و ضدانقلاب ها و . . . می کرد
شما دوست عزیز هم بر خلاف کیهان معتقد هستی اینها به جز خودشان کسی را قبول ندارند ؟ بر چه مبنا ؟ بر مبنای همان گفتمان نظام:
جستجو در نقاط ضعف و قطعه برداری از یک سخن یا یک جمله یا یک حرکتی که فلان شخص در گوشه ای انجام داده و عدم مشاهده کلیت قضایا
و ندیدن مسیر کلی حرکت .
( ضمنا چه خوب است انسان فرافکنی نکند اینکه اصلاح طلبان : هزار و یک عیب داشته باشند خود یک بحث جداگانه است و موضوعی که من مطرح کردم یعنی وجود تشابه میان اصولگراهای موافق و مخالف نظام خود یک بحث دیگر . . . )
این پاره ای از عقاید جناب بهشتی در سال 58 بود. در دوره ای که اصلاح طلبان امروزی خواستار کشیدن دیوار بین دخترها و پسرها در دانشگاه بودند و از دیوار سفارت آمریکا بالا می رفتند آقای بهشتی از رئیس جمهور شدن خانم ها صحبت می کرد. وجود این شخص در آن برهه ی زمانی واقعاً غنیمتی بود. و حالا اصلاح طلبان امروزی بسان آفتاب پرست رنگ عوض کرده اند و انگار از همان روز اول روشنفکر و آزادیخواه بودند!!!
نمی خواهم بگویم که بهشتی خیلی کامل و بی اشتباه بوده برعکس معتقدم که یکی از غرس کنندگان شجره ی نظام شخص ایشان بوده است ولی خوب است پس از 33 سال سیاستمداران ما که ظاهراً همه خود را مرید بهشتی می دانند لااقل حرفهای درست او را تکرار کنند. مثلاً ریاست جمهوری خانم ها که هرچند موضوع خیلی مهمی نیست ولی قانون فعلی آن به هیچ وجه با عقل سلیم سازگار نیست. یا همین حوزه ی اختیارات ولی فقیه که موضوع بسیار مهمی است. اما کو گوش شنوا؟؟
بارها و بارها برای دوستان توضیح دادم که دمکراسی یک شبه نمیتواند بوجود بیاید گاهی بیش از 200سال زمان احتیاج است تا یه حکومت دارای ایدئولوژی قالب تبدیل به سکولار و دموکراسی شود
بعضی از دوستان بی انصافی میکنند و بنده هم مثالی برای آنان میزنم: تا مدرک لیسانس رو نگیری که نمیتونی مدرک فوق لیسانس بگیری و همچنین تا اعتدالگرایی در جامعه به عنوان یک اصل (از حمایت همه جانبه اکثریت قدرتهای موجود در نظام) برخوردار نباشد نمیتوان انتظار اصلاحات (و بعد سکولار و بعد دموکراسی) را داشت. پله پله باید رفت باید رفته رفته همه ارگانهای حیاتی و دارای قدرت در کشور یکصدا شوند و بر سر یک اصل به توافق برسند که خوشبختانه تندروی و گروههای انحرافی در کشور برای همیشه قدرت خود را از دست دادند.[/quote]
1- در برخورد با مخالفان نظام دیدگاهی کاملا مطلق گرایانه و متعصبانه دارند و معتقد به حذف کامل این افراد و جریانات هستند؛ اما وقتی به جمهوری اسلامی می رسند، هیچ راهی به جز اصلاحات تدریجی و بلند مدت ارایه نمی دهند و معتقدند مردم باید هر شرایطی را بپذیرند و تحمل کنند و به هیچ راهکاری جز اصلاحات درون نظام - آن هم فقط بدست اصلاح طلبان - نیندیشند. (سعید حجاریان در یکی از نشست های جوانان جبهه مشارکت گفته بود اصلاحات در انگلیس 700 سال طول کشید! پس برای اصلاحات در ایران عجله نکنید!!! - نقل به مضمون)
این جماعت معتقدند پسر شاه باید بابت کودتای 28 مرداد و جنایات پدرش دادگاهی شود! اما در مقابل کارهایی که خود در گذشته انجام داده اند به احدی پاسخگو نیستند و با بیان جملاتی نظیر "همه آدم ها عوض می شوند" یا "میزان حال افراد است" و... از زیر بار مسئولیت اقدامات گذشته خویش شانه خالی می کنند.
باید از اینان پرسید چطور انتظار دارید دیگران درمورد کارهای پدر و پدربزرگ و عمو و خاله خود به شما حساب پس بدهند، اما خود در مورد کارهای خودتان جوابگوی کسی نباشید؟ و پرسش دیگر اینکه آیا برخی از جرایم و خطاها مشمول مرور زمان می گردد؟ مثلا اگر کسی 20 سال پیش مرتکب قتل شده باشد، با توجیه اینکه 20 سال از زمان ارتکاب جنایت گذشته و من دیگر عوض شده ام و آن آدم سابق نیستم، می تواند خود را تبرئه سازد و از کیفر عمل خویش بگریزد؟
2- اصلاح طلبان همه جا خودی و غیرخودی دارند. حتی در میان زندانیان سیاسی، حتی در میان جانباختگان جنبش های سیاسی و اجتماعی. اگر به مقالات و مصاحبه ها و... این افراد نگاه کنید، از میان صدها زندانی سیاسی، فقط نام چند فرد خاص را همیشه تکرار می کنند و برای سایرین حقی قائل نیستند. از محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) وبلاگ نویس منتقد دین هرگز سخنی نمی گویند، یا از حشمت الله طبرزدی، یا ارژنگ داوودی و... چیزی نمی نویسند؛ اما هر روز از وضعیت تاج زاده و محسن میردامادی و دیگر زندانیان اصلاحطلب در زندان گله و شکایت می کنند.
پس از مرگ ندا ابتدا به سوءاستفاده تبلیغاتی می پردازند و بر سر و سینه می کوبند و او را نماد جنبش سبز معرفی می کنند، اما به محض اینکه خانواده او اعلام می کند که "ندا طرفداران اصلاح طلبان نبود و حتی رای هم نداده بود" ناگهان موضع شان 180 درجه عوض می شود و به خواهر و نامزد ندا ناسزاگویی می کنند.
هیچ کجا نمی بینید که یک نفر از بزرگان اصلاح طلب از مرگ اکبر محمدی در زندان حرفی زده باشند. چرا؟ چون اکبر محمدی هم غیرخودی بود و خارج از دایره اصلاح طلبی! پس نیازی نیست نامش مطرح شود!
3- به هیچ اصول و پرنسیبی پایبند نیستند و شاگردان صدیق مکتب ماکیاولیسم اند! حاضرند برای رسیدن به قدرت و مشاغل از دسترفتهشان تن به هر معامله و مصالحه ای بدهند و حتی به برخی از یاران و دوستان سابق خود خیانت کنند. یک روز به امید بازگشت به قدرت جوانان ملت را جلوی گلوله بفرستند و روز دیگر با قاتلان همان جوانان دست دوستی بدهند. جالب اینجاست که تازه به این بیاخلاقی سیاسیشان افتخار هم می کنند و نام آن را زیرکی و درایت می گذارند!
4- در شعار همیشه مدافع دموکراسی و آزادی بیان هستند، اما در عمل فقط تا زمانی به این شعارها پایبندند که به منافع خودشان لطمهای وارد نشود! اگر اصل نظام (که اصلاح طلبان هم جزیی از آن هستند) زیر سوال برود و این خطر احساس شود که ممکن است همه چیز از بیخ و بن تغییر کند، در سرکوب مخالفان از اصولگرایان هم تندروتر می شوند. (نمونه اش وقایع کوی دانشگاه تیرماه 1378، وقایع عاشورای سال 1388 و...)
گمان می کنم فعلا همین چهار مورد کفایت کند. هر چند دروغگویی، ریاکاری و بی اخلاقی های این جماعت مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد!
لطفا به پتانسیل ها توجه کنید
تا امروز و -البته یکی دو ماه دیگر که ان هم غنیمتی است!- با دولت «مهروزر» و «ضدتبعیض و فساد» دکتر احمدی نژاد طرف بودیم و از یکی دو ماه دیگر با دولت «تدبیر و امید» آقای روحانی..
لذا لازم دیدیم به دلیل داغ شدن فضای مطالباتی در عرصه های مختلف ما هم بیاییم در این یک وجب جا مطالباتی را با دولت تدبیر و امید در میان بگذاریم :
مطالبه یک : از دولت تدبیر و امید تقاضامندیم رقابت های انتخاباتی را فراموش کرده و از پتانسیل دیگر کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری بهره ببرد بویژه پتانسیل منحصربفرد محمد غرضی...
تبصره مطالبه یک: ما با بقیه کاندیداها کاری نداریم ولی اگر محمد غرضی وارد کابینه شد، مطالبه بعدی ما این است که او را به کنفرانس های مطبوعاتی بفرستد.
مطالبه دوم: ما ممکن است از فردای روزی که دولت جدید مستقر شد دوباره دلسوز خیلی مقولات شدیم و دوست داشتیم فریاد سر بدهیم...گفتیم در جریان باشد فردا نگید چرا نگفتید؟
مطالبه سوم: قبل از اینکه رئیس جمهور جدید برای پاسداری از اصول قانون اساسی قسم یاد کند..حالا اگر علنی هم نشد بیاد در گوشی بگه ..خداوکیلی اصلا قانون را قبول دارد؟
مطالبه چهارم: آقا جان یه لیستی در جیب آقای احمدی نژاد هست که ما هشت سال همین جوری معطل موندیم که دکتر افشایش کند..با عنایت به پایان کار دولت و اینکه لیست مذکور از جیب مبارک درنیامد، تقاضا میکنیم دولت جدید، کت دکتر را وقت رفتن ازش بگیرد و بدهد به ما،ببینیم تو جیبش چی بود بالاخره؟
...
فعلا در همین حد و حدود مطالبه داریم باقیش بمونه واسه بعدا:D
اگر روند امور رو به خوبی و اصلاح برود به نظر من اشکالی ندارد اگر در زمان حال ، کار درست و صحیحی انجام بگیرد و به استناد آن ، کارهای خلاف گذشته ماست مالی شود !
و مرتب و مرتب این عمل تکرار شود . . . جریان امور اصلاح شود و حتی گذشته نفی شود . . .
این گذشته ای که رفته و نیست و نابود شده و به افسانه ها پیوسته چه ارزشی دارد ؟
آری مهمترین ارزشی که می تواند داشته باشد همین است که اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم . . .
البته ایده ال تر آن است که اعتراف کنیم و اصلاح شویم
ولی حالا اگر کسی اعتراف هم نکرد و اصلاح شد باز هم خیلی بهتر است تا ما به روی او در اصلاح را ببندیم ! و بدین ترتیب : حس لجبازی او را برای کینه توزی و جنگ افروزی
و اصلاح نشدن تحریک کنیم !
ضمنا کدام یک از ما ایرانی ها تا کنون در زندگی شخصی خود فقط به یک اشتباه و خطای خود اعتراف کرده ایم که از دیگران چنین انتظاری داریم !