رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
شبگیر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 544 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 544 رای
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
۱۳۸۶/۰۷/۲۱

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شبگیر

تعداد دیدگاه‌ها:
17
خنده روز که با اشک من آمیخته رنگ
فوق العادست
در سال 1330 با گرایش ابتهاج (سایه) به حزب توده ، شعرای او کم کم وجه سیاسی به خود گرفت و غالبأ جنبه ادبی- اجتماعی پیدا کرد....
آه در باغ بی درختی ما/
این تبر را به جای گل که نشاند؟!
چه تبر اژدهایی از دوزخ/
که به هر سو دوید و ریشه دواند...
ای کدامین شب
یک نفس بگشای .. جنگلِ انبوهِ مژگانِ سیاهت را .. تا بلغزد ...
بر بلورِ برکهء چشمِ کبودِ تو
با تمام خشم خویش،
با تمام نفرت دیوانه‌وار خویش،
می‌کشم فریاد:
ای جلاد
ننگت باد.

آه، هنگامی که یک انسان
می‌کُشد انسانِ دیگر را
می‌کُشد در خویشتن
انسان بودن را.
بشنو ای جلاد
می‌رسد آخر
روز دیگرگون
روز کیفر
روز کین‌خواهی
روز بار آوردنِ این شوره‌زار خون.
زیر این باران خونین
سبز خواهد گشت بذر کین.
وین کویر خشک
بارور خواهد شد از گل‌های نفرین.
آه، هنگامی که خون از خشم سرکش
در تنور قلب‌ها می‌گیرد آتش
برق سرنیزه چه ناچیز است
و خروش خلق،
هنگامی که می‌پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق
چه دلاویز است.
بشنو ای جلاد
می‌خروشد خشم در شیپور
می‌کوبد غضب بر طبل
هر طرف سر می‌کشد عصیان
و درون بستر خونین خشم خلق
زاده می‌شود طوفان.
بشنو ای جلاد
و مپوشان چهره با دستان خون‌آلود
می‌شناسندت به‌ صد نقش و نشان مردم
می‌درخشد زیر برق چکمه‌های تو
لکه‌های خون دامنگیر
و به‌کوه و دشت پیچیدست
نام ننگین تو با هر «مُرده‌باد» خلق کیفرخواه.
و به ‌جا ماندست از خون شهیدان
بر سوادِ سنگفرش راه
تقش یک فریاد:
ای جلاد
ننگت‌باد
می خوانم و می ستایمت پر شور
ای پرده دل فریب رویا رنگ
می بوسمت ای سپیده گلگون
ای فردا ای امید بی نیرنگ!
مثل همه آثار استاد، این یکی هم بی نظیره...
برمی دمد سپیده و دلداده شاعری
از گردش شبانه خود خسته میرود
دنبال او پریده و بیرنگ سایه ای
آهسته می رود...
چه فكر مي كني؟ جهان چو آبگينه ي شكسته اي است كه سرو راست هم در او شكسته مي نمايدت ...
ابتهاج شاعر خوبی است اما پیشرو نیست...
شبگیر
عضو نیستید؟ ثبت نام در کتابناک