زمستان
نویسنده:
مهدی اخوان ثالث
امتیاز دهید
این دفتر شامل 40 شعر میباشد
مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود.
در مشهد تا دوره متوسطه ادامه تحصیل داد.
از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.
در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید.
اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد.
در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث ازدواج کرد.
در سال ۱۳۳۳ برای دومین بار به اتهام سیاسی زندانی شد.
پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.
در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.
در سال ۱۳۵۶ در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم بهتدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد.
در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته (بازنشانده) شد
در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه
همان سال از دنیا رفت طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
از او ۴ فرزند بهجای مانده است.
مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود.
در مشهد تا دوره متوسطه ادامه تحصیل داد.
از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.
در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید.
اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد.
در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث ازدواج کرد.
در سال ۱۳۳۳ برای دومین بار به اتهام سیاسی زندانی شد.
پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.
در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.
در سال ۱۳۵۶ در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم بهتدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد.
در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته (بازنشانده) شد
در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه
همان سال از دنیا رفت طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
از او ۴ فرزند بهجای مانده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زمستان
مهدی اخوان ثالث (زاده اسفند 1307 مشهد، درگذشته 4 شهریور 1369 تهران) شاعر پرآوازه و موسیقی پژوه ایرانی است.
تخلص وی در اشعارش «م.امید» بود.
اخوان ثالث در شعر کلاسیک ایران توانمند بود. وی به شعر نو گرایید. او آثاری دلپذیر در هر دو نوع شعر به جای نهاده است.
هم چنین او آشنا به نوازندگی تار و مقام های موسیقیایی بوده است.
«من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم، هر کس قافیه را می شناسد، عقده عدالت دارد، قافیه دو کفه ترازو
است که خواستار عدل است...گهگاه فریادی و خشمی نیز داشته ام.»
هنر اخوان در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته، مجموعه ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق
بر هم نسلان او و نسل های بعد گذاشت.
از تهی سرشار،
جویبار لحظهها جاریست.
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب، واندر آب بیند سنگ،
دوستان و دشمنان را میشناسم من.
زندگی را دوست میدارم؛
مرگ را دشمن.
وای، اما – با که باید گفت این؟ - من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا بردن.
جویبار لحظهها جاری...
گرگ هاری شده ام
هرزه پوی و دله دو
شب در این دشت زمستان زده ی بی همه چیز
می دوم، برده ز هر باد گرو
چشمهایم چو دو کانون شرار
صف تاریکی شب را شکند
همه بی رحمی و فرمان فرار
گرگ هاری شده ام؛ خون مرا ظلمت زهر
کرده چون شعله ی چشم تو سیاه
تو چه آسوده و بی باک خزامی به برم
آه! می ترسم، آه!
آه! می ترسم از آن لحظه ی پر لذت و شوق
که تو خود را نگری
مانده نومید ز هر گونه دفاع
زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی
پوپکم! آهوکم!
چه نشستی غافل
کز گزندم نرهی، گرچه پرستار منی
پس ازین دره ی ژرف
جای خمیازه ی جادو شده ی غار سیاه
پشت آن قله ی پوشیده ز برف
نیست چیزی، خبری
ور تو را گفتم چیز دگری هست، نبود
جز فریب دگری
من ازین غفلت معصوم تو، ای شعله ی پاک
بیشتر سوزم و دندان به جگر می فشرم
منشین با من، با من منشین
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم ؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی، چه نیازی، چه غمی است ؟
یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز
بر من افتد، چه عذاب و ستمی ست؟
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
پوپکم! آهوکم!
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
مگرم سوی تو راهی باشد
چون فروغ نگهت
ورنه دیگر به چه کار آیم من
بی تو ؟ چون مرده ی چشم سیهت
منشین اما با من، منشین
تکیه بر من مکن، ای پرده ی طناز حریر
که شراری شده ام
پوپکم! آهوکم!
گرگ هاری شده ام
سرها درگریبان است
اگردست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین سلامم را توپاسخ گوی
در بگشای
که سرما سخت سوزان است
یکی از ادم ها است که اگر شعر هم دیگر نگوید به حد کافی گفته
شعر اخوان به شکل خیلی صمیمانه هم مال این دوره است و هم مال خود اخوان .
زبانی که اخوان در شعرش به وجوده اورده برای من همیشه حالت زبان سعدی را دارد .مشکل است ادم کلمات خیلی رگ و ریشه دار و سنگین زبان فارسی را بیاورد و پهلوی کلمه های زبان روزانه و متدوال بگذرد و هیچ کس نفهمد ،یعنی این کار را انقدر ماهرانه و صمیمانه انجام دهد که ادم بی انکه متوجه بشود بگذرد .مثل شعر سعدی و کاری که او با کلمات عربی می کرد
اما این ظاهر شعر است اصل کار حرفی است که با این کلمات زده می شود
حرفهای اخوان حرفهای کوچکی نیستند از غزلها و قصیده هایش که بگذریم انقدر به ما نزدیک که انگار در خودمان دارد حرف می زند
به نظر من او کامل است یعنی هم شعرش فرم دارد هم زبان جافتاده و شکل گرفته هم محتوای قابل تعمق و هم فضای فکری ودید
فقط به نظرم می رسد که بعضی وقتها او خودش هم فریفته مهارتها و تردستیهایش در بازی با کلمات می شود البته این جزو خصوصیات شعر اوست
به هر حال او در جایی نشسته است که دیگرانی باید سعی کنند به انجا برسند
فروغ فرخزاد
باز من دیوانه ام...مستم.
باز میلرزد دلم ...دستم.
باز گوی در جهان دیگری هستم.
...
...
...
:!
که میگوید که زیبا نیست؟