رسته‌ها
دیوان طاهره قرةالعین
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 261 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 261 رای
طاهره قرةالعین طبع شعر و نویسندگی داشت. آثار قلمی متعددی به صورت شعر و نامه از وی به‌جا مانده‌است. بخشی از مقالات و نامه‌هایش در بخش سوم کتاب ظهور الحق (تهران، ۱۳۲۲ ق) و بخشی دیگر در کتاب الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه در مصر به چاپ رسیده‌است. از او اشعاری با موضوعات عرفانی و فلسفی باقی مانده‌است. اشعار او رویکرد شدید مذهبی او را نشان می‌دهد. به‌علاوه او هزلی در مورد رد کردن خواستگاری ناصرالدین شاه دارد
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
122
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
f_nour
f_nour
1388/06/24

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیوان طاهره قرةالعین

تعداد دیدگاه‌ها:
54
دوستان عزیز ؛
لطفا بحث و گفتگو و پاسخگویی به سوالات در مورد دین بهائیت رو در پروفایل خود ادامه دهید.
جناب rojben چنانچه زمان و حوصله ی پاسخگویی دارید بنده بسیار کنجکاوم نگرش بهاییان را نسبت به شخصیت مسیح و اناجیل بدانم و اینکه آیا در مذهب بهایی نیز معاشرت و نشست و برخاست با مسیحیان و یهودیان "نجاست" تلقی می شود؟ مسلمین ادعا دارند مسیح به آسمان رفت و یهودا به ظاهر مسیح در آمد و بر صلیب شد، در نگرش بهایی این مساله چگونه آموزش داده می شود؟
ادامه ..................................
«زید بن حارثه» با تمامی اقوال مختلفی كه در مورد او ذكر شده پسر خوانده حضرت محمد ص بود. در تفسیر لاهیجی جلد سوم ص 609 آمده است كه «...از صادق علیه السّلام روایت كرده كه حضرت رسالت‏پناه صلى اللَّه علیه و آله بعد از نكاح خدیجه كبرى بواسطه تجارت بسوق العكاظ رفتند و زید بن حارثه را كه غلامى در غایت كیاست و عقل بود خریدند و چون بپیغمبرى مبعوث گشتند او را دعوت باسلام نمودند و او بحلیه اسلام محلى گردید و مدتى زید را «مولى محمد» میخواندند و چون خبر زید به پدر او حارثة بن شراحیل الكلبى كه یكى از بزرگان بنى كلب بود رسید بمكه آمد و از ابو طالب التماس نمود كه بپسر برادر خود بگو كه زید را یا آزاد كند و یا قیمت آن را از من بگیرد ابو طالب چون اظهار اینمعنى بخدمت سید كاینات صلوات اللَّه علیه و آله كرد حضرت فرمود كه زید آزاد است هر جا كه خواهد برود و او بنا بر توفیق الهى ملازمت سراسر سعادت حضرت را اختیار نمود پدر از او رنجیده غضبناك گردید و گفت: اى معشر قریش بدانید كه من از این پسر بیزارم و او پسر من نیست. حضرت در اینوقت فرمود كه شما شاهد باشید كه او پسر من است و میراث از من میبرد. و بعد ازین زید را زید بن محمد میگفتند و حضرت او را بسیار دوست داشت تا آنكه او را «زید الحب» نام گذاشت پس حق سبحانه و تعالى آیت وافى هدایت وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَكُمْ أَبْناءَكُمْ» را نازل گردانید.». ادامه این روند و تفكر در بین اعراب به نحوی بود كه آنان پسر خوانده را چون پسر می دانستند و هر چه در مورد پسر خونی رعایت می نمودند در مورد پسر خوانده نیز قابل رعایت می دانستند. این عادت همان رسم ناشایسته بود و باید مورد نقد قرار می گرفت. چنانچه در تفسیر نمونه ج 17 ص 197 ذكر می نماید كه «...سپس به سومین خرافه جاهلى پرداخته مى گوید:«خداوند فرزندخوانده‏هاى شما را، فرزند حقیقى شما قرار نداده است» (وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَكُمْ أَبْناءَكُمْ).
علامه زمخشری در تفسیر «كشاف» خود می‌گوید: «حضرت رسول از آن جهت به لقب خاتم النبیین (به فتح تا) تخصیص یافت كه فرزند ذكوری نداشت و اگر پسری می داشت هر آینه میراث نبوت به او میرسید و خدا برای اینكه ثابت كند كه حضرت پسر نداشته او را خاتم النبیین فرمود» . در باره «ابراهیم» فرزند آن حضرت كه از «ماریه قبطیه» داشت و در كودكی وفات كرده ذكر است كه حضرت فرموده اند اگر ابراهیم زنده می ماند نبی میشد و چون پسری از آنحضرت نمانده پس خاتم النبیین اند...
در آیه 40 سوره احزاب آمده است: " مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً، یعنی محمد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست لیکن او رسول خدا و خاتم انبیاست و خدا همیشه بر امور عالم آگاهست".
به طور کل این آیه هیچ ربطی به اینکه دیگر پیامبری از سوی پروردگار فرستاده نخواهد شد ندارد . چرا که خود مسلمانان اعتقاد به رجعت مسیح و فرستاده ای از طرف خداوند هستند به نام مهدی ... اگر فرض خاتم النبیاء بر خاتم الرسولین گرفته شود آنگام میتوان گفت هیچ فرستاده ای نخواهد آمد و باز هم تناقض موجود خواهد بود چرا که بر خلاف اعتقاد مسلمانان خواهد بود ............
_آیه 40 سوره احزاب محمد رو خاتم پیغمبران میدونه با این حساب به نظر شما آیا قرآن تحریف شده؟

در مبحث خاتم النبیاء عارضم به خدمت شما که :
آیه 34 سوره غافر خطاب به پیروان حضرت یوسف "«وَ لَقَدْ جَآءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِى شَكٍّ مِّمَّا جَآءَكُم بِهِ حَتَّى‏ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ.» یعنی: همانا يوسف پيش از اين با دلايل روشن نزد شما آمد، امّا شما همواره از آن چه برايتان آورده بود در شك بوديد، تا آن گاه كه يوسف از دنيا رفت، گفتيد: «خداوند پس از او هرگز پيامبرى نخواهد فرستاد». اين گونه، خداوند هر افراطگر ترديد كننده‏اى را گمراه مى ‏سازد.".
و همچنین
آیه 64 سوره مائده خطاب به یهودیان آمده است: " وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَاناً وَكُفْراً وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَاراً لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَاداً وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ، یعنی و یهود گفتند دست خدا بسته است و بواسطه این گفتار دروغ دست آنها بسته شد و به لعن خدا گرفتار گردیدند بلکه دو دست خدا گشاده است و هرگونه بخواهد بر خلق انفاق می کند و همانا قرآنی که به تو نازل گشت بر کفر و طغیان بسیاری از اهل کتاب بیفزود".
این آیات برای این بود که بگویم پیروان ادیان ماقبل اسلام هم میگفتند پیامبر ما آخرین فرستاده است و بعد از او پیامبری نخواهد آمد
.............................................
1_نظرتون در موردسید کاظم رشتی و اون اراجیفی که کسروی از قول سید کاظم رشتی نقل کرده چیست؟

1.کسروی از روشنفکران ایران و از نخستین تاریخ‌نویسان ما در قرن بیستم بود. اما وقتی به دیانت بهائی رسید نتوانست خود را از تار و پود بندها و خرافاتی که از کودکی و زمان طلبگی بر دست و پایش پیچیده شده بود رهایی بخشد. به همین جهت داوری او در کتابش بهائیگری، که بر پیشداوری‌هایش استوار بود، بجای آنکه این کتاب او را اثری ارزشمند و قابل اعتماد نماید، به ردّیه‌ای توهین آمیز تبدیل نمود که اگر نام کسروی بر روی جلد نداشت آن را مانند صدها ردّیهء دیگر که بر دین بهائی نگاشته شده شایستهء پاسخگویی نیز نمی‌دیدیم. دوستان زحمت کشیدند و کتابی نوشتند در این باره که دعوت می کنم مطالعه بفرمائید http://ketabhayebahai.com/kasravi-va-ketabe- bahaigari
با خواندن این کتاب خیلی از تکات مبهم برای شما اثبات خواهد شد از جمله نسبت دادن بهائیان به انگلیس و روس و یا توبه نام جعلی که منتسب میکنند به حضرت باب.
[quote]_از بین کتابهایی که در مورد آیین بهاییت و تاریخش نوشته شده به غیر از آثار خود بهاییان وآثار خاور شناسان کدوم یکی رو قبول دارید؟[/
quote]
اصولا من به چیزی به اسم بی طرفی اعتقاد ندارم .. شاید کسی پیدا بشود مانند اترپیت که نویسنده ارمنی بود و کارش نگارش تاریخ بود بیاید و چیزهایی که به چشم دیده را به رشته تحریر در آورده است اما در بحث روحانیات و پژوهش انسان نمیتواند بی طرف باشد ... از نظر من رجوع به قرآن کریم و بقیه کتب آسمانی بهترین کار است .. یعنی بشارات و وعودی که ادیان سلفی برای آمدن پیامبر بعدی داده اند میتواند بهترین منبع بی طرف باشد که هیچ بلکه از طرف مقابل هم هست ..
[quote]-نظرتون در مورد نسب نامه ای که برای پیغمبرتان جعل کرده اند چیست؟قبول داری این یکی دیگه نوبره.اصلا خود بهاالله در مورد نسبش حرفی زده؟[/
quote]
متوجه منظورتان نشدم ... منظورتان کدام نامه است ؟؟ اگر منطور توبه نامه حضرت باب است که در همین کتاب که معرفی کردم به زیبایی شرح جعلی بودن آن داده شده است بعدش هم .. آخر کسی نیست بگوید اگر توبه نامه ای نوشته بودند پس چرا در بین بابیان توزیع نشد که آنها هم دست از این نهضت بشویند ؟؟؟ آخر با عقل سلیم جور در می آید ؟؟؟ اما اگر منظورتان چیز دیگریست عرض کنم بنده متوجه منظوتان نشدم لطفا بیشتر توضیح دهید
...............
سوال بعدی به دلیل طولانی بودن جواب در پست بعدی ...

با درود خدمت شما ...mohammad abedi عزیز و گرامی
حضرت بهاءالله میفرمایند :
اي اهل بها، با جميع اهل عالم بروح و ريحان معاشرت نمائيد . اگر نزد شما کلمه و يا جوهريست که دون شما از آن محروم بلسان محبّت و شفقت القاء نمائيد و بنمائيد ، اگر قبول شد و اثر نمود مقصد حاصل و الّا او را باو گذاريد و دربارهء او دعا نمائيد نه جفا . لسان شفقت جذّاب قلوب است و مائدهء روح و بمثابه معانيست از براي الفاظ و مانند افق است از براي اشراق آفتاب حکمت و دانائي
و نیز حضرت عبدالبهاء میفرمایند :
" اديان الهيّه بجهت محبّت بين بشر نازل شده بجهت الفت نازل شده بجهت وحدت عالم انسانی نازل شده ولی افسوس که صاحبان اديان نور را بظلمت مخلوط کرده اند هر يک هر پيغمبری را ضدّ ديگری ميشمارند. مثلاً يهوديان مسيح را ضدّ موسی ميدانند مسيحيان حضرت زردشت را ضدّ مسيح ميدانند بودائيان حضرت زردشت را ضدّ بودا ميدانند و کلّ حضرت محمّد را ضدّ جميع ميدانند و جميع منکر حضرت باب و حضرت بهاءالله و حال آنکه اين بزرگواران مبدئشان يکی است مقصدشان يکی است و جميع متّحد و متّفقند اساس تعاليمشان يکی است حقيقت شريعتشان يکی است جميع بيک خدا تبليغ کردند و جميع شريعت يک خدا را ترويج کردند
.................
دوست عزیز ما برای خواباندن پوز کسی اینجا نیستیم .. ما حقایق را می گوییم خواه قبول کنند خواه نکنند ..نتیجه هر چه باشد در زندگی ما اندک تغییری حاصل پیدا نخواهد کرد .
و حال قفط برای اینکه سوالاتتان را پاسخ دهم مینویسم نه برای اینکه کسی پوزش خوابانده شود .
با سپاس فراوان
آقای rojben
چند سوال ازتون داشتم:
(در حضور جمع ازتون میپرسم که اگه جوابهاتون قانع کننده بود بخوره تو پ..sightzen و رفقاش)
1_نظرتون در موردسید کاظم رشتی و اون اراجیفی که کسروی از قول سید کاظم رشتی نقل کرده چیست؟
2_از بین کتابهایی که در مورد آیین بهاییت و تاریخش نوشته شده به غیر از آثار خود بهاییان وآثار خاور شناسان کدوم یکی رو قبول دارید؟
3-نظرتون در مورد نسب نامه ای که برای پیغمبرتان جعل کرده اند چیست؟قبول داری این یکی دیگه نوبره.اصلا خود بهاالله در مورد نسبش حرفی زده؟
4_آیه 40 سوره احزاب محمد رو خاتم پیغمبران میدونه با این حساب به نظر شما آیا قرآن تحریف شده؟
ادب یک بهائی نشانگر تعالیمی است که بر پایه آن تربیت شده است و ملاکی است برای اثبات خلوص نیتش در راه خدمت به عالم انسانی و نوع بشر سوای نژاد و مذهب و رنگ و زبان او .... فکر میکنم با گشتی در دادگاه های سراسر عالم هستی میتوان به این نتیجه رسید که حتی یک پرونده از تجاوز و قتل و اعتیاد و زنا از یک بهائی نمیتوان یافت . انگ بیگانه پرستی را بر ما میزنند چون میدانند جامعه ملی گرا است در حالی که در الواح و آثار دیانت من ایران کشور مقدس است و حج برای بهائیان .... در ازمنه ماضیه که عام مردم در جهل بودند همانها که الان انگ بیگانه پرستی میزنند بر موج خرافه مردم سوار میشدند و میگفتند بهائیان سم دارند و دم دارند و شاخ .. و از حمام میترسند و با اجنه ازدواج میکنند .. این انسانها همان اسانها هستند فقط البسه و خوراکشان فرق کرده وگرنه تفکر همان تفکر جاهلانه است
والا ما در حد ادب شما مزه پراني كرديم نه بيشتر
شما شروع به مناظره كرديد انهم بدون ربط به مطلب
پيام من براي دوست ديگري بود نه براي شما
براي احترام به شما و بقيه دوستان كه سعي دارند در اينجا فقط كتاب ببينند و بخوانند سكوت ميكنم و عذرخواهي اگر باعث رنجش شدم
باقي دفاعيات و قضاوتها به عهده دوستان
شما بهايي هستيد و من مسلمان هر دو انسانيم و داراي قوه تشخيص و اراده انتخاب
بحثي ندارم چون هر كس در انتخاب راه خويش ازاد است
اما لطفا عقايد و داستانهاي خودتان را از فرقه خود براي تبليغ در اين محيط فرهنگي ننويسيد تا مجبور به پاسخگويي نشويم
بگذاريد هر كس بنا به مذهب و عقيده اش زندگي كند تا روز موعود برسد

جواب یک چیز و دروغ و افترا چیز دیگر ...از شما چیزی جز دروغ نخواندم .. البته شاید این را از جامعه یا کتب دینی که مطالعه میکنید فرا گرفته اید .. وگرنه اخلاق انسانی این چیزها را رواج نمیدهد
دیوان طاهره قرةالعین
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک