رسته‌ها
سوء تفاهم
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 124 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 124 رای
✔️ سوء تفاهم تنها یک نمایشنامه ساده نیست، بلکه داستان زندگی همه انسانها است چرا که زندگانی همه ما مملو از سوء تفاهم است. این نمایشنامه، ماجرای زندگی مردی به نام "ژان" است که بعد از بیست سال دوری از مادر و خواهر خود، در حالی که ازدواج کرده و سرمایه ای کسب کرده است به خانه باز می گردد تا مادر و خواهرش را نیز در خوشبختی خود سهیم کند. او بعد از ورود به مهمانخانه ای که مادر و خواهرش آن را اداره می کنند متوجه می شود که بعد از گذشت این همه سال، خانواده اش در لحظه ورود، او را نشناخته اند. همسرش از او می خواهد که به نزد آنها برود و خیلی راحت و ساده بگوید "من آمدم". "ژان" که در ابتدا همین تصمیم را داشته، بعد از برخورد سرد خانواده اش، از آن منصرف گشته و به زنش پاسخ می دهد: "بله [همین تصمیم را داشتم]، اما فکر من پر از تصورات خودم بود. و به من که منتظر پذیرایی گرم و نرمی بودم، در مقابل پولم، فقط آبجو دادند. همین مطلب کلمات را از دهان من سترد و خیال کردم که باید همین جور ادامه بدهم و خود را معرفی نکنم." اما این همین جور ادامه دادن او، فاجعه به بار می آورد ...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
53
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Azkia
Azkia
1391/06/17

کتاب‌های مرتبط

ایده‌هایی برای دُزدیدن
ایده‌هایی برای دُزدیدن
3.7 امتیاز
از 3 رای
حشمت
حشمت
0 امتیاز
از 0 رای
هیچکاک در قاب
هیچکاک در قاب
4.5 امتیاز
از 12 رای
ماهان کوشیار
ماهان کوشیار
4.3 امتیاز
از 296 رای
رگ و ریشه دربه دری
رگ و ریشه دربه دری
4.4 امتیاز
از 24 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سوء تفاهم

تعداد دیدگاه‌ها:
12
سلام...
در رمان زهیر همسر نویسنده هم بسیار موفق و مشهور است و استقلال حرفه ایی دارد اما باز او را ترک می کند چرا؟
پاسخ پائولو کوئلیو(نویسنده رمان زهیر) >>>یکی از بزرگترین دام های پیش پای انسان "جستجوی خوشبختی" است .استر همسر نویسنده هر چند در تمام زمینه ها موفق است اما خوشبخت نیست و بجای آنکه مثل اغلب انسان ها خیلی ساده فقط خودش را فریب بدهد و سر خودش را شلوغ کند تا مجبور نباشد به معنای زندگی فکر کند تصمیم می گیرد بدنبال چیزی که "خوشبختی" می نامند برود.
در سوء تفاهم هم عدم احساس خوشبختی و سعادت موجب اتفاقات داستان می شود و رویای یه سرزمین پر خوشبختی و آسایش مارتا رو فریب میده که راه رسیدن به سعادت همینه و آنقدر مسحور این رویا میشه که کراهت اعمالشو فراموش می کنه و یادش میره خوشبختی رو نمیشه دزدید...(کدام رویای ما رویای سرزمین پر از خوشبختی مارتاست!)
آخر نمایش خیلی دلم واسه مارتا سوخت ولی خود کرده را تدبیر نیست اما ...
خوندنش وقت زیادی نمی خواد...پیشنهاد می کنم از دست ندینش...موفق باشید
عالی بود واقعا
با تشکر از ازکیا
چه خوب همه فرق بین بدبینی و واقع بینی رو می فهمیدن
مثل این که کامو خوب فهمیده بود
[quote='zeyaa']ببینم وقت مطا لعه دارم[/quote]
اگر کتاب،کتاب ال احمد باشد می توان غذای یومیه را نخورد و وقت برای خواندن یافت....:D
- مگر پاییز چیست ؟
- بهار دومی که در آن تمام برگ ها شبیه گل ها هستند ...
شاید روح هایی که می خواهید گل کرده و شکفته باشند ، نیز همین طورند .
جی بگم یعنیییییییییی بیست فوق العاده.اگه نخونین پشیمون نمیشین چون نمیدونین چیو از دست دادید اما اگه بخونین میفهمین چقد بد میشد اگه نخونده بودینش
من عاشق کامو و دنیای سرد ، بی رحم و وحشتناک داستانهاش هستم. فوق العادست. حتما بخونید.:-)
صفحات 3 الی 18 عبارت از مقدمه مترجم بود و در آن بخش، جلال آل احمد دراقدامی بی سابقه و به عقیده من ناشیانه، خلاصه داستان را بیان نموده و حتی چگونگی پایان نمایشنامه را عنوان کرده بود. بنظر من در مقدمه کتاب، نویسنده و یا مترجم باید اطلاعاتی در اختیار خواننده اثر بگذارند که رهگشای ابهامات احتمالی برای وی باشد نه اینکه خلاصه داستان را نقل نمایند؛ نتیجتا بخش مذکور را حذف کردم و کتاب را از پرده اول که شروع داستان است اسکن نمودم. شاد باشید
دوست عزیز نویسنده این نمایشنامه آلبرکامو و مترجم آن جلال آل احمد هستش . البته با پوزش

استاد اجل، قطعااین بندهء کمترین از این امر آگاه است و دقیقا به همین دلیل از عبارت \"هر دو\" بهره جسته. منظور این بی مقدار آن بوده که چون کامو و آل احمد سالها پیش دار فانی را وداع گفته اند، شاید بتوان این کتاب را در دسترس عموم قرار داد. به هر ترتیب، اطمینان دارم که بی دانشی شخص من است که سبب سوء تعبیر بزرگان گشته. چه کند بی نوا؟ نداند بیش!
ازکیا جان . بابت نوع اسکنی که میکنی تشکر میکنم . کتابهای دیگرت را هم همینگونه اسکن کن تا امکان کم کردن حجم باشد .
ممنونم

اطاعت امر. سپاس بی کران که مرا اینچنین دوستانه و بی منت تصحیح میفرمایید. شاد باشید
با تشکر این نمایش رو اطریق تلویزون دیدم خیلی سال پیش بود اسماعیل محرابی و رویا افشار از بازیگران اون بودند خیلی ممنون

آن به اصطلاح \"تله تأتر\" یک ایراد اساسی داشت که ماهیت نمایشنامه را متزلزل می ساخت! در نمایش مورد اشاره حضرتعالی، پرده پایانی که بسیار بسیار عمیق و پر مغز است، هرگز به تصویر کشیده نشد. درحالیکه گفتار پایانی این نمایشنامه، \"نه!\"، باید مو بر اندام شنونده راست کند نه آنکه کلا حذف شود! متشکرم که زحمت خواندن این چند سطر را بر خود هموار ساختید. شاد باشید
سوء تفاهم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک