شش سال در میان قبیله زنهای وحشی آمازون
نویسنده:
منوچهر مطیعی
امتیاز دهید
نوشتههای این کتاب که در قالب داستان به طبع رسیده برگرفته از یادداشتهای شخصی است که شش سال در میان زنان قبیله آمازون در سواحل رودخانه آمازون زندگی کرده است. او در این یادداشتها از نحوه زندگی این زنان و ماجراها و حوادث روی داده در مدت شش سال و نحوه گریختن خویش از آن قبیله سخن گفته است.
بیشتر
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1391/11/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شش سال در میان قبیله زنهای وحشی آمازون
همه چی نسبیه[/quote]
همون نسبی هم باعث تاسف و ملال هست
همه چی نسبیه
8-)8-)8-)8-)8-)8-)
با کمال تاسف کاملا درسته:((
اینجا شده مثل محفل یه خونواده که بعد از سال و ماهی به هم رسیدن... همه توهم توهم حرف میزنن و بچه ها توو اتاق بغل مشغول بازی هستن. این خونواده اونقدر گرم هست که نیازی به بابابزرگ و مادربزرگ نداشته باشه؛
دلم نیومد بیام وسط بحثتون ولی یه کم رعایت کنید که فردا باز شر درست نشه براتون.
آدمها همیشه آدم باقی میمانند؛ این استعداد در هر آدمی هست که به دوران وحشی بودن باز گردد.
نمی دونم... شاید از این به بعد داریم!!!!!!
منظورم اینه که وحشی و اهلیش مهم نیست؛ زن فرشته س!
...
پ.ن: ملا همیشه در برابر لنگه کفش بانوان سنگر خالی می کنه
یاد شازده کوچولو افتادم و جغرافی دان
- ... آتشفشانای خاموشم ممکنه دوباره از نو روشن بشن!
: آتشفشان، چه خاموش باشه چه روشن فرقی نمی کنه؛ مهم خود کوهه که جا عوض نمیکنه!
...
باید گفت زن اهلی باشه یا وحشی فرق نمیکنه! مهم خود زنه که عوض نمیشه!!!
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد