آسمون ریسمون
نویسنده:
ایرج پزشکزاد
امتیاز دهید
این کتاب مجموعه داستانها و مقالات طنزی است که ایرج پزشکزاد به فاصله سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۹ در مجله وزین فردوسی به طبع رسانده است.
بیشتر
آپلود شده توسط:
ghalam1356
1391/03/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آسمون ریسمون
" با اجازه از نویسنده محترم کتاب "دریا " در صفحه . . . کتاب مذکور بحث جالبی در مورد عشق و پیاز وجود دارد که برای استفاده خوانندگان عیناً نقل می کنیم .
دل زن مثل پیاز گرد و قلمبه است . اشتهای زندگی را زیاد می کند. مردها پیاز را دو سه جور می خورند. آنها که خیلی به زن تملق و تعارف می کنند به فکلیهای لاله زار شبیهند که پیاز را پره پره کرده با نزاکت فرنگی مابی میخورند . اینها مزه پیاز را که نمی فهمند هیچ بوی آنهم لای دندانهایشان می ماند و زنها ازشان بدشان می آید.
دسته دوم آنهایی هستند که مثل . . . زن ندیده هول شده پیاز را گاز می زنند.دیده اید چشمشان آب میا فتد . . . .
دسته سوم پیاز خورهای حرفه ای هستند که نه پیاز را ورق ورق می خورند و نه یک هو گاز می زنند . . . .
با سپاس
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد
ممنون
- این بوته اول یک تخم کوچیک بوده. بعد این تخم رو تو زمین کاشتیم. بعد بهش آب دادیم و بعد از مدتی بزرگ شد و حالا شده این بوته بزرگ که میبینی. منم تخم تو رو توی شکم مامانت کاشتم و بعد تو آمدی...
-با دست کاشتی یا با بیلچه ؟
بابا کمی رنگ به رنگ شد و گفت:
- با یک جور بیلچه مخصوص
- پای من آب هم دادی ؟
- آره٬ آب هم دادم.
- با آب پاش دادی یا با شلنگ ؟
بابا نگاه تندی به من کرد.چرا عصبانی شده بود ؟ ولی من بایدبدونم.
- با شلنگ پسرم
- بابا٬ خودتون آب دادین یا مش رضا باغبون؟ بابا یک دفعه برگشت و یک چک زد تو گوشم و گفت:
- برو گمشو پدر سوخته کره خر!!!
آسمون و ریسمون...ایرج پزشک زاد
اونکه جمالزاده نوشته، اسمش (آسمان و ریسمان) هستش، نه آسمون ریسمون.