شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
نویسنده:
عبدالحسین زرین کوب
امتیاز دهید
در باب شعر و آفرینشهای شاعرانه هر بحثی کرده شود، خواه جزئی و خواه کلی به یک تعبیر نقد میشود؛ نقد شعر یا نقد ادبی. خود شاعر هم وقتی در شعر خویش الفاظ و معانی را سبک سنگین میکند، وقتی کار خود را مرور و اصلاح میکند، وقتی در باب شیوه کار یا هدف و ذوق خویش سخن میگوید، دیگر شاعر نیست و منتقد است. حتی بعضی شاعران مثل امیرخسرو دهلوی در نقد شعر خویش هم انصاف به خرج دادهاند و هم زیرکی؛ مثل یک منتقد واقعی. این کتاب، کتابی است در فنون شعر، سبک و نقد شعر فارسی، با ملاحضات تطبیقی و انتقادی درباره شعر کهن و شعر امروز. این کتاب حاوی نقطهنظرهای گوناگون شادروان دکتر زرینکوب در حوزه شعر فارسی و مطالعهای تطبیقی در شعر قدیم و معاصر عرب و جهان غرب است. زندهیاد زرینکوب در این کتاب در واقع به تمام مباحثی که راجع به شعر در سایر آثار خود داشته، پرداخته است.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
سکوت می کنم ...
سکوت می تواند جهانی را از « من » ... معنا کند
از هزاره های انسان ...
... سکوت می کنم تا آن چه را خویشتن خود می دانم ،« رنج » نبیند...
*******
سکوت می کنم
تا خاطراتم ...
گل سرخی باشد
در آلبومی که بسیار دوستش خواهی داشت
چه ترانه زیبایی دارد ...
سکوتی که هرگز متولد نمی شود
چرا شهامت پرندگان مهاجر در من نیست...؟
*******
بسیار رقصیده ام ... تا پذیرفتم :
همراهی با برگ های رقصان پاییز شروعی دوباره است...
*******
آن نه عشق است که از دل به زبان می آید/.../وان نه عاشق که ز معشوق به جان می آید
.
شعر زمینی نیست.برعکس شاعر خاکی اش..........آرام بخوانیدش.
_____________________________________________
پانزده مرداد تنم
.
هیچ ربطی به سوز یلدا و رسیدنش ندارد
.
زورم به دکمه های لباسم نمیرسد!!!
.
دلم میخواهد بدوم از خودم
.
به آنجایی که هرکجایش دل
.
هرکجایش آباد
.
به آغوشی هرکجایش شهریور
.
کلافه ام
.
کلافه یعنی مگسی که بال ندارد
.
یعنی عاشقی که چنگو دندان ندارد!!!
.
عشق تو روح مرا آب و غذا،
از گرسنه منع نان نبود روا.
شگفتا که این سخن بی هیچ تلاشی از سوی من برای انتخاب واژگان، وزن، و قافیه، به من الهام شد؛ و شگفت تر آنکه وزن این بیت فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن (رمل مسدس) است که همان وزن مثنویست. یعنی آهنگ سخن فرشتگان همان آهنگ و وزن مثنویست. سبحان الله.
وقتی تاخیر اهورا دانش آموز کم سنم نگرانم کرد، دنبالش رفتم و دیدم پایین راه پله داره یواشکی نماز می خونه.این شعر خیلی ساده تقدیم به سادگی اهورای کوچیکم.....
"و آنانی که تجارت و داد و ستد آنان را از یاد خدا غافل نمی کند"..قران کریم
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کف بین نیستم اما.....
از قنوت کوچکت میدانم
که عاقبت به خیر خواهی شد!
-------------------------------------------------------------------------برای حماسه آفرینی عزیز دلم دعا کنید.
و درختان از تکان باد بیخواب می مانند.
و هر مرغی مسیر لانه را گیرد،
بیاویزم خودم را بر خیالت تنگ.
خیالت لق، و من لرزان،
و ارتفاع تنهایی،
آه، از ترس، گفتن نتوان.
حیف که ذوق شاعرانه ندارم...
دل به جاده می سپارم
دل به جاده سپردن : یعنی تنها نیستی ...
مسیرها رفیق راه تواند
و مترسک ها شاهدان خاموش ....
دل به جاده می سپارم
پاییز، مرا ارغوانی می خواهد
من پاییز را ارغوانی تر ...
دل به جاده می سپارم
در انتظار اتفاق ساده ی ابر و باران ...
در انتظار رنگین کمان دست های تو...
انتها ... آن چیزی نیست که می یابی
انتها آن کوره راهی ست که تو را می یابد ...
چه کسی میداند که در گوش باغ،
چه می گوید باد؟
که به رقص آید از آن گفته همه دار و درخت.
و به زهدان زمین،
چه کسی کاشته است نطفه عشق؟[/quote]
شاید من بدانم!!!!!باد چه گفت
آرام نجوا یی کرد،
نترس نترس رها کن برگ وبار خویش
بازوان خالقت،باز مانده بهر یار خویش
منتظرش مگذار
سخت مشتاق است بر دیدار خویش
«همه از اوییم،و به او بر میگردیم»
چه کسی میداند که در گوش باغ،
چه می گوید باد؟
که به رقص آید از آن گفته همه دار و درخت.
و به زهدان زمین،
چه کسی کاشته است نطفه عشق؟
.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
گفتم:"می خواهی بگویمشان چه اندازه بی تو ام؟"
گفت:"نمی گذارم،میخواهم بین خودمان بماند"..................هیچ خوبو آبرو دار نیستم....یارم آبرو داری می کنه!
سر به هوا و خود درهوام،... ولی یارم هواداری می کنه!...هوای بی هواسای بی وفارو خیلی داره!
از بد پشیمان می شوی از چاره پرسان می شوی/.../آندم تورا وامیکشد تاوارهاند مرتورا
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
.
یوسفش بودم به دست خود به چاه افتاده ام
شاعری بی خوابو بی وزنو کلاه افتاده ام
.
مثل سیبی گم شده از جیب های عابری
شعرناکو فکرناکو بین راه افتاده ام
.
از زمانی که تو را در خواب هایم دیده ام
از تمنــــــا و تماشا و نگاه افتاده ام
.
بر سوار اسب های بی قرار زندگی
گاه می تازم ولیکن گاه گاه افتاده ام
.
روی قلبم شهریارم خود حسابی باز کن
گرچه بی شرمو حیا و درگناه افتاده ام!
----------------------------------------------------------------
تو نگو مارا بدان شه بار نیست/../باکریمان کارها دشوار نیست