شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
نویسنده:
عبدالحسین زرین کوب
امتیاز دهید
در باب شعر و آفرینشهای شاعرانه هر بحثی کرده شود، خواه جزئی و خواه کلی به یک تعبیر نقد میشود؛ نقد شعر یا نقد ادبی. خود شاعر هم وقتی در شعر خویش الفاظ و معانی را سبک سنگین میکند، وقتی کار خود را مرور و اصلاح میکند، وقتی در باب شیوه کار یا هدف و ذوق خویش سخن میگوید، دیگر شاعر نیست و منتقد است. حتی بعضی شاعران مثل امیرخسرو دهلوی در نقد شعر خویش هم انصاف به خرج دادهاند و هم زیرکی؛ مثل یک منتقد واقعی. این کتاب، کتابی است در فنون شعر، سبک و نقد شعر فارسی، با ملاحضات تطبیقی و انتقادی درباره شعر کهن و شعر امروز. این کتاب حاوی نقطهنظرهای گوناگون شادروان دکتر زرینکوب در حوزه شعر فارسی و مطالعهای تطبیقی در شعر قدیم و معاصر عرب و جهان غرب است. زندهیاد زرینکوب در این کتاب در واقع به تمام مباحثی که راجع به شعر در سایر آثار خود داشته، پرداخته است.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
اینجارو خوب اومدی
باید یه کاری کرد واسه غریبیه بچه ی فقر
همینکه نگفتی : غربت بچه ی فقیر نشان از دید موضوعی ات داره به ریشه ی فقر . آفرین ، هم بخاطر سادگی و روانی شعر و هم مفهومش و هم دید مسئولانه و انسانی شاعر
8-)8-)8-)8-)8-)
هم اکنون نیازمند نقد شما هستیم.......
زیاد شدن تو شهرِ ما آدمای بی سر پناه
پچه های معصوم و پاک طفلکی های بی گناه
خیره میشن به چشم تو با چهره ی ذغالیشون
کناره یه پیاده رو با کاسه های خالی شون
تو فازِ این شلوغی ها ، تو کنجِ شهرِ خالی بند
هرکسی فکرِ خودشه بچه فقیرا سیری چند؟
برای من سوال شده ما که دلامون سنگیه
تو خواب و توی بیداری عید اونا چه رنگیه؟
اونا که زیره بارونه ستاره ها شب میخوابن
برای برگشتن صبح تا خوده فردا بی تابن
از اشکاشون خیسِ خیسن کاش دیگه بارون نباره
اگه باباش خونه نداشت اون که گناهی نداره؟
باید یه کاری کرد واسه غریبیه بچه فقر
شاید اونم عاشق بشه عشقو دیگه ازش نگیر!
برای من سوال شده ما که دلامون سنگیه
تو خواب و توی بیداری عید اونا چه رنگیه؟
Samiyeh
اومدم اینجا دیدم اینجا بچه ها شعراشون رو میذارند منم دوست دارم بذارم ولی فکر کنم هیچ که دوست نداشته باشه یعنی احساس میکنم شعرام به دله کسی نمیشینه
لطفا منو از اشتباه در بیارین
هــر روز مــرا از زیـــر قـــرآنی رد می کرد که با آن ،
عــمو هایــم را به خط مقــدم جبهــه فــرستـــاد
و بعــد از ایــن همه ســال
او تنهــا کسی ست که می دانـــد ،
خــط مقــدم جبـهــه ی نســـل مــا
درست از چهـــارچــوب در آغـــاز می شـــود
برگرد و ببین یک شبه من پیر شدم
بر حلقه ی حبس قفل و زنجیر شدم
برگرد و ببین چگونه لبریز تبم
هم سوختم و بخار و تبخیر شدم
.
.
.
در شهر خودم اسم مرا دار زدند
در گوش فلک کفر مرا جار زدند
بر چشم تو یک پرده ز پندار زدند
آن وقت مرا گردن اجبار زدند
.
راهی به دلت ز دشت هموارزدند
بر گفتن من لجام و افسارزدند
هم راه تو را به دست اشرار زدند
هم حلق مرا به سرب گفتار زدند
برخیز ببین دست دلم را بشکست
آن غم که به روی سینه ام چله نشست
بهترین کارهایی ست که از شما خوانده ام کیلر عزیز! یک عاطفه ی قوی در هر دوشعر هست که زبان را از بازیها و آرایه ها بی نیاز می کند.
دو نکته که به نظرم می آید:
1- شعر اول در محور افقی بسیار قوی است اما در محور عمودی ضعیف است. یعنی بندهای زیبایی است که خوب به هم چفت نشده اند و نخ اتصالشان مبهم است. مثلا بند اول گواهی می دهد که دردی نیست. و شاعر با خبر از درد بی دردی خواهان باز گشت دردهایش است. اما در بندهای بعدی این همه درد با مرجع وجود دارد که در تناقض با بند اول قرار می گیرد.
2- شعر دوم بسیار زیباست اما با ایجاز می تواند زیباتر هم بشود. به نظرم نکته ی شعر را در بند اول فاش کرده اید (که تاثیر کار را کم کرده) و دوباره در آخر شعر تکرار می کنید. اگر بند اول حذف شود؛ به این صورت:
کسى روی درختها اسمى نمیگذارد
نشنیدهام تا به حال کسی
نام گلی را بپرسد
فروتن و بی نام از خاک بیرون میزند
مثل گرمای
دستان تو
هم ایجاز کار بالاتر می رود و هم نکته ی شعری کار موثر تر منتقل می شود.
در همین شعر آخر هم
در هتلى زنی همسایه ى من بود
که هر شب آرام گریه میکرد،
در اتاق بغلى
یکی از عبارت های بلد شده را می توان حذف کرد بی اینکه به معنا لطمه ای بخورد.
نظرات شخصی من بود:-)
آهسته ، کسی خفته که هیچ، میل بیدارش نیست
برگرد برو که وقت دیدارش نیست
بی حوصله از دست کشاکش کسان
هیچ است دگر زحمت انکارش نیست
از بس که سپرده دل به هر وعده ی هرز
نه میل سخن نه رنج اصرارش نیست
آهسته ، کسی مریض و تیمارش نیست
دستی به پرستاری بیمارش نیست
آهسته ، آهسته ، آهسته ، کسی مرده و او
محتاج ترحم از لب یارش نیست
زخمی که زدی نشان احساسش شد
بی فکری او غلام افکارش نیست
فروردین ٩٢[/quote]
نه دلی مانده ،نه پای ،پای برای وعده،وعده های پوچ؛وعده بود برای موندن،موندن به بهای چی؟،بهای هیچ شدن،تباهی شدن،شدنی مثل بازگشت به دروان کودکی،بازگشت به اغوش گرم مادر، یاد باد اون دوران،دورانی بود ،دربیابانش هم احساس تشگی نمیکردی،ولی علفهاش هم مثل الانت هستند؛راهی باید جست،راهی کندو کاو کرد،رفتن برای ماندن ترجیح دادن؛ تنها راه رفتن در خود هست..
29/4/92تقدیم به تو داداش عزیز وبزرگوار:x;-):-)
سلام . شما لطف دارین. نقد شما دوستان خوب ، زینت بخش شعر های کتابناکی هاست ( بی تعارف)
بر گرد من دیواری نیست
بر گرد تو دیواری نیست
ما خود به گرد خویش دیوار می زنیم!
********************
دیوارها !
چه بخواهید ، چه نخواهید
ما
دست هایمان بلند می شود
و ... یک روز با پنجره ، همسایه می شویم...
که هر شب آرام گریه میکرد،
در اتاق بغلى
و من عاشق او شده بودم
فردا صبح
در رستوران هتل
چهره های همهی زنان را مطالعه کردم
ایا او زن زیباى میان سالی بود
که با دوستش صحبت مى کرد؟
یا دختر جوانی که
نانش را مثل یک تکه از بهشت مى خورد؟
در شهرهای سرد بسیار
هر وقت چایى سفارش میدهم
در مکانها و هتل هاى ناشناس
هنوز میگویم
یادش بخیر
••••••••••••••
پ.ن:نوشته شده بعد از دیدن فیلمى عاشقانه در تنهاییم،یکم سخته یه فیلم عاشقانه رو تنهایى ببینى:)