رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

اثبات وجود خدا

اثبات وجود خدا
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

مفهوم خدا
مفهوم خدا
4.4 امتیاز
از 39 رای
الهیات فلسفی توماس اکوئیناس
الهیات فلسفی توماس اکوئیناس
4.3 امتیاز
از 29 رای
علل گرایش به مادیگری
علل گرایش به مادیگری
4.3 امتیاز
از 41 رای
پیدایش دین و هنر
پیدایش دین و هنر
4.4 امتیاز
از 42 رای
چرا مسیحی نیستم
چرا مسیحی نیستم
4.5 امتیاز
از 328 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا

تعداد دیدگاه‌ها:
695
اما وای به روزی که این افراد "مومن" بخواهند حکومت تشکیل بدهند
و وای به روزی که فلاسفه بخواهند خود دست به تشکیل حکومت بزنند که شاهد کشتارها واعدامهای خونبار انقلاب کبیر فرانسه وکامبوج و روسیه بودیم.
کاترین کبیر امپراتیس مشهور روسیه قرن هژدهم در پاسخ به انتقاد دیدرو اندیشمند فرانسوی که به کاترین خرده گرفته بود چرا عقاید روشنگرایانه قرن هژدهم را با وجود اطلاع کامل در روسیه پیاده نمی کند پاسخ داد:
... قلم شما فلاسفه اندیشمند تنها بر روی کاغذ اثر می کند اما فرامین بر بر پوست وگوشت مردم تاثیر گذار است!
همان آتئیستهای باکلاس بوده اند بادست کم ۶۰ میلیون نفر کشته
حداقل در جنگ جهانی اول باورهای مذهبی نه به عنوان دلیل مذهبی بلکه اعتقادی بوده که دوطرف به آن ایمان داشته اند.
روسیه تزاری به عنوان بزرگترین کشور ارتودوکس خود را حامی سنتی کشورهای کوچک ارتودوکس همچون صربستان می دانسته وجرقه نخستین جنگ کریمه میان روسیه وترکیه وبریتانیا و فرانسه در سال 1854 بر پافشاری روس ها به دادن حق تقدم به کشیشان ارتودوکس در انجام مراسم مذهبی در بین المقدس تحت سلطه ترکیه عثمانی بوده است.
در جنگ جهانی اول نیز بر سگک کمر بند سربازان آلمانی عبارت "گوت میت اونس" یعنی "خدا با ماست" نقش بسته بود.
اصلا چه مقدار از امور زندگی ما متکی به اثبات گرایی است آیا فردی که عشق می ورزد٬ ازدواج میکند٬ درس میخواند٬بچه دار میشود ٬سفر میرود٬وقتش را در اینترنت میگذراند یا اصلا زندگی میکند٬چه مقدار از این کارهایش را بر مبنای «اثبات منطقی» انجام میدهد که ایمان به خدا را از طریق اثبات منطقی پیگیری کند؟

به نظر من ، تا وقتی که اعتقاد به خدا ( و اصولا هر نوع باور مذهبی) ، صرفا یک عقیده ی شخصی باشه ، نیازی نیست که درستی این باور رو "اثبات منطقی" بکنید.
همون طور که گفتید ما آدم ها اصلا نفس به دنیا آمدنمان بر اساس منطق نبوده ! و همچنین ادامه دادن این زندگی هم بر اساس منطق نیست. همه ی ما ، دو دستی زندگی رو چسبیدیم. اما چه کسی برای این عشق به زندگی دلیل "منطقی" داره ؟!
با این وضعیت ، نمیشود از انسان انتظار داشت برای تک تک عقاید و کارها و احساساتشان "اثبات منطقی" داشته باشن.
اما ...
اگر که شما عقیده ی فردی خودتون رو به عنوان حقیقت محض ، برای همه ی جامعه تجویز کنید ، اون وقت با مقاومت دیگرانی رو به رو می شوید که از شما می خواهند "اثبات منطقی" ارئه بدی.
برای مثال ،
قانون اساسی جمهوری اسلامی بر اساس عقاید اسلامِ شیعه ی اثنی عشری بنا شده . چون این قانون بر زندگی همه ی ما در این جامعه تاثیر داره . طبیعیه که ما طلب دلیل و منطق بکنیم و چون و چرا در کار بیاوریم.
اگر در جامعه ی ما سکولاریزم موضوعی پذیرفته شده بود ، دیگر نیازی هم به نقد اعتقادات دینی و مذهبی نبود. اما چون متاسفانه حاکمیت فعلی ایران ، دشمن قسم خورده ی سکولاریزم است ، ناباوران هم حجم انبوه مطالب رو در نقد و رد باور های دینی منتشر می کنن و از شما برای تک تک اعتقادات دینی تان طلب "اثبات" عقلی و منطقی می کنن.

طلب اثبات خداوند از مومنان سخن دقیقی نیست.زیرا ایمان از کانالهای معرفتی مختلفی میتواند وارد شود که همگی در قالب اثبات منطقی جای نمیگیرند

همه ی این حرف ها تا وقتی که "مومنان" صرفا مشغول عبادت خداوند باشند درسته . اما وای به روزی که این افراد "مومن" بخواهند حکومت تشکیل بدهند ... اون وقت قانون اساسی ما ، اقتصاد ما ، سیاست ما و سرنوشت جامعه ی ما از طریق اون "کانال های معرفتی" که معلوم نیست اصلا چی هست ؟! تعیین میشه .
هیرکان عزیز!
حتما میدانید که خونهای ریخته شده بیشتر بخاطر عدم بحث بوده است.ضمنا برهان قاطع زور مختص یک طرف ماجرا نبوده.نمونه اش دو جنگ جهانی که مسئولش همان آتئیستهای باکلاس بوده اند بادست کم ۶۰ میلیون نفر کشته.
قسمت سوم:
در دو قسمت قبل دو نکته که به نظرم میرسید را گفتم:
۱-به نظر میرسد طلب اثبات خداوند از مومنان سخن دقیقی نیست.زیرا ایمان از کانالهای معرفتی مختلفی میتواند وارد شود که همگی در قالب اثبات منطقی جای نمیگیرند و اثباتگرایی منطقی نمیتواند تنها زبان مفاهمه برای همه امور مانند زندگی و هنر و ایمان به خدا و...باشد.
۲- مفهوم اثبات در جهان امروزی جایگاهی در علم هم ندارد چه برسد به مباحث ماوراء الطبیعی. برهانها قادر به اقناع همگان نیستند و نباید درباره قدرت اقناعی آنها اغراق کرد.بحثها موضوع را میتوانند باز کنند ولی آیا به نتیجه ای که بتواند همه عقلا را اقناع کند میرسند؟ مثلا ممکن است مومن نیز با همان گفتمان بپرسد اصلا باید نخست« نیاز خداوند به اثبات» اثبات شود و بحث مفصلی در آن مورد سر بگیرد.
و اما سخن پایانی اینکه مقصود این نبود که بحث عقلی درباره ی خداوند جایی ندارد یا باید تعطیل شود یا عقل و خرد تحقیر شود.ابدا. باید گفت که عقل و منطق جایگاه ویژ ه ای دین هم دارند و حذف آن موجب یک آنارشیسم معرفتی خواهد شد.بلکه مقصود این بود که نباید تصور شودتنها راه بحث درباره ی خداوند اثبات منطقی اوست و مومنان موظفند تا خدایشان را اثبات منطقی کنند همانطور که بحث درباره مثلا عشق یا هنر نمیتواند عقلی محض باشد.حتی اگر به خود علم هم برگردیم بسیاری از امور علمی هم استدلالی نیستند.به نظر میرسد اکتشافات علمی(همانطور که از کلمه ی کشف هم بر می آید) بیش از آنکه متکی به استدلال باشند متکی به نوعی شهود یا الهام باشند و اتفاقا آنها نیز خاصیت تعبدی دارند.هیچ یک از ما احتمالا نمی توانیم حتی گردش زمین به دور خورشید و مکانیسم حرکت آن را اثبات کنیم و صدها مساله ی علمی دیگر نیز چنین هستند ماتنها به یافته های دانشمندان تعبد داریم این سخنی است که تامس کوهن فیلسوف بزرگ علم اعلام کرد و آب را بر خوابگه مورچگان ریخت.
ایکاش دوستانی که زمان گرانبها وهزینه خویش را مصروف بحث پیرامون اثبات وجود پروردگار می نمایند در شب چله و عید دامن همت برای یاری رسانیدن به بندگان واقعا نیازمند خدا نیز بالا بزنند.
چندین هزار سال است که این بحث ادامه داشته ودر بیشتر موارد خون های بر زمین ریخته شده نشان دهنده برهان قاطع یکی از طرفین می باشد.
شاید بهتر باشد بیشتر به فکر بندگان خدا و ساکنان این کره باشیم.
قسمت دوم
موضوع بعدی بر سر «مساله ی اثبات» است.دوستانی که با روش تحقیق و فلسفه ی علم آشنا هستند میدانند که اثبات گرایی به عنوان روش تحقیق دیگر جایی در علم جدید ندارد و هفتاد هشتاد سالی است که دیگر موضوعیت ندارد.نظریه های جدید علمی میگویند امری را نمیتوان اثبات صد درصدی نمود حتی در علوم طبیعی! حالا چه برسد به اثبات موجود فراطبیعی! حالا نمیدانم که چرا در چنین فضایی باید دلایل اثبات خداوند را طلب کرد ؟ و از مومنان خواست که خدای خود را اثبات کنند؟
اگر به مفهوم برهان برگردیم٬میتوان گفت برهانها قدرت اقناع همگان را ندارند.اصلا برهان(چه برای وجود خداوند باشد چه برای عدم وجود خدا) به معنای اقناع کلیه ی عقلا وجود خارجی ندارد.نه تنها درباره ی خداوند مثلا گفتگوی یک مارکسیست و لیبرالیست میتواند صدها سال طول بکشد و هیچ یک از دلایل طرف مقابل اقناع نشوند که اگر قدرت اقناع داشتند تا حالا باید جنگ مومن و نامومن به پایان رسیده بود. بخاطر همین کانت میگفت خرد ناب یا عقل محض نمیتواند وجود خدا را یا عدم وجود خدا را اثبات کند(گرچه خود کانت انسان مومنی بود و خود اخلاق گرایی یا عقل عملی را برای وجود خدا مطرح کرد)
اگر موضوع اثبات فلسفی مطرح باشد باید گفت بسیاری از امور قابل اثبات نبوده و میتوان درباره ی آن مناقشه نمود حتی میتوان درباره ی وجود عالم بیرون از ذهن یا حتی وجود خود ذهن هم مناقشه نمود( چنانکه تاریخ فلسفه گواه آن است)ابن سینا برای اینکه به بحث وجود عالم بیرون از ذهن خاتمه دهد میگوید:فرد منکر را آنقدر باید زد تا به وجود درد در اثر کتک خوردن اعتراف کند و وجود عالم خارج از ذهن را اینگونه بپذیرد وگرنه کار با بحث به درازا میکشد. خلاصه ی حرفم این است که :«اگر کار را به بحث منطقی و برهانها واگذار کنیم٬نمیتوان همه را اقناع کرد و آخرش ختم به نسبی گرایی و به قول علماء تبدیل محکمات به متشابهات خواهد شد» چنین است که سخن مولانا معنا میگیرد که پای استدلالیان چوبین بود.پای چوبین سخت بی تمکین بود. البته معنای این حرف این نیست که استدلال بد است یا نباید استدلال کرد ( کما اینکه خود همین دو مصرع هم استدلالی است)بلکه معنایش این است که استدلال صرف و سنجش همه چیز با استدلال راه رفتن با پای سست است.
ادامه دارد
.
عرض ادب خدمت دوست عزیز-saman2esm
.
.
انچه را بیان کردم از زبان نیچه نیست اما شما انهارا به او نسبت میدهید.تمام انچه را که میگویم ادراکات خودم و هرکجا جمله ای از کسی بیاورم نامش را نیز ذکر میکنم.
.
جملاتم نیز احتیاجی به توضیح نداشت تا شما انهارا به نفع خود تفسیر کنید.با این حال شما انها را انگونه که لازم میدانید تغییر دهید,شاید کمک به ارام کردن ذهن خود و دوستانتان دهد.
نیازی به اثبات خداوند نیست...برای اثبات وجود خود تلاش کنید...
داستان نارادا --
این داستان را 《راما کریشنا عارف بزرگ قرن نوزدهم هندی در کتاب《گفته های راما کریشنا》نقل کرده است.
ما آنرا از کتاب《هاینریش زیر》استنتاج کرده و به نحوی آزاد به فارسی برگردانده ایم. نام قهرمان این داستان 《نارادا》است.
او نمونه یک مرید کامل است《نارادا》پس از ریاضتهای طاقت فرسا موفق شد که نظر لطف《ویشنو》را بخود جلب بکند.
《ویشنو》 بر او ظاهر شد و از او خواست که حاجت دلش را روا سازد.《نارادا》گفت:《 ای امیر کائنات نیروی معجزه آسای مایا ی خود را بمن نشان ده》.
ویشنو هیچ نگفت و او را همراه خود به راه انداخت و با تفاق، به صحرای گرم و خشکی که زیر آفتاب سوزان بسان فلز
گداخته ای می افروخت رسیدند. هر دو سخت تشنه شده بودند.
از دور دهکده محقری دیده میشد،《ویشنو》 به 《نارادا》 گفت:
《برو از آنجا برایم اندکی آب بیاور》.《نارادا》بسوی دهکده شتافت، جلوی خانه ای رسید و در زد، ناگهان در آستانه در زن زیبائی نمایان شد.
《نارادا》آنچنان مدهوش جمال ملکوتی آن زن گشت که ماموریت خویش را بی درنگ فراموش کرد و دنبال آن ماه رو وارد خانه شد.
اهل خانه گوئی که در انتظارش بودند، چون کسی از دیدن این بیگانه متعجب نمی نمود،
گوئی که دوست قدیمی وارد خانه شده است.《نارادا》نیز خود را میان این جمع خشنود احساس
می کرد و پس از چندی نزد پدر دخترک به خواستگاری شتافت و او را به همسری برگزید.
دوازده سال تمام از این داستان گذشت،《نارادا》صاحب سه فرزند شد و چون پدر همسرش درگذشت 《نارادا》 وارث دارایی او شد و مسئولیت خانواده را به عهده گرفت.
در سال دوازدهم بارانی شدید ببارید رودها از هر سو طغیان کردند و از تپه و کوهساران سرازیر شدند،
سیل سراسر ناحیه را گرفت و شبانگاهان تمام خانه های دهکده را طعمه خویش ساخت. اهالی ده گریختند.
《نارادا》با دستی همسر و با دستی دیگر دو فرزند بزرگ را گرفت کودک کوچک را بر شانه ی خویش جای داد به راه افتاد.
هنگامی که در تاریکی سهمگین شب طوفانی گام بر می داشت گردابهای گل آلود سیل او را غافلگیر ساختند.
جسم او یارای تحمل این همه بار را نداشت. ناگهان پای او لغزید و طفل کوچک از شانه اش افتاد و در گرداب ناپدید شد.
《نارادا》با ناله ای دلخراش دو فرزند دیگر را رها کرد به دنبال طفل گم گشته ی خود دوید ولیکن کار از کار گذشته بود.
در همین اثناء امواج دیگری طغیان کردند و این بار دو فرزند دیگر نیز ناپدید شدند.
《نارادا》پیش از آنکه بتواند به چاره ی مشکل بپردازد ناگهان متوجه شد که همسرش نیز از نظر محو شده است.
پریشان و هراسان بانگ برآورد و مانند ببری زخمی د جستجوی آشیانه برباد رفته خویش این سو و آنسو دوید،
ولی آبهای خروشان او را نیز همراه خود روانه ساختند و او دیگر چیزی نفهمید و از خود بیخود شد.
پس از چندی دیدگان خویش را بگشود و خود را تنها و بی کس در ساحلی گل آلود یافت و چون به خود آمد صحنه چندی پیش را در نظر مجسم ساخت
و از فرط ضعف و ناتوانی سخت بگریست ناگهان صدای دلپذیر و فرشته آسایی شنید که روانش را نوازش می داد می گفت:
《ای فرزند اینک یک ربع ساعت است که در انتظارت هستم آیا آب آوردی؟ 》.《نارادا》بخود آمد و به جای آب و سیل،
صحرای سوزان نیم روز را مشاهده و دید که 《ویشنو》با لبخندی اسرار آمیز نزد او ایستاده است و می گوید: 《حال اسرار مایا را درک کردی》؟)
بر گرفته از کتاب ادیان و مکتب های فلسفی هند
مطالبه ی اثبات برای وجود خداوند چقدر درست است؟
دوستان عزیز!مطلبی که میخواهم بگویم چندان برای خود من هم روشن نیست ولی مینویسم شاید مورد بحث واقع شده و چکش بخورد.
موضوع این است که شخصی به خداوند باور دارد٬ چه مقدار از باورش را از دلایل منطقی گرفته است ؟ و چقدر درست است که از مومنان بخاطر ایمانشان طلب دلیل کنیم؟
به نظر میرسد بسیاری از امور زندگی از جمله ایمان داشتن اگرچه میتواد پشتوانه ی منطقی هم داشته باشد ولی موضوع مهم این است که «تنها عامل ایمانه نیست».در واقع کانالهای مختلفی غیر از اثبات متطقی میتواند به ایمان بیانجامد.البته باز مهم است که بدانیم «این کانالهای مختلف از نظر یک مومن کانالهای معرفتی اند».مثلا ممکن است فردی یکبار در زندگی اش(تاکید میکنم حتی یکبار در زندگی اش) وجود خداوند را «حس» کرده باشد.یا یکبار عمیقا درک کند که خداوند٬ دعای او را شنیده و اجابت کرده است.چنین آدمی میتواند بر مبنای همان تنها تجربه اش٬مومن باشد و از نظر او کافی خواهد بود.ممکن است از طرف فرد مطالبه کننده ی دلیل٬تمسخر هم بشود ولی تمسخر آن فرد را به حساب عدم درک او خواهد گذاشت.درست شبیه مثلا استشمام یک بو یا مزه و ...که نمیتوان برای آن دلیل آورد بلکه باید تجربه نمود.سخن شمس تبریزی به متکلمی که به زعم خود توانسته بود خداوند را اثبات کند دقیقا همین بود:( نقل به مضمون)ای غافل!خدا نیاز به اثبات ندارد٬ خود را به خدا اثبات کن!
اصلا چه مقدار از امور زندگی ما متکی به اثبات گرایی است آیا فردی که عشق می ورزد٬ ازدواج میکند٬ درس میخواند٬بچه دار میشود ٬سفر میرود٬وقتش را در اینترنت میگذراند یا اصلا زندگی میکند٬چه مقدار از این کارهایش را بر مبنای «اثبات منطقی» انجام میدهد که ایمان به خدا را از طریق اثبات منطقی پیگیری کند؟ تا کنون با آدمهای زیادی درباره ی اثبات خداوند بحث کرده ام ولی بعد از چندی فهمیدم که در زمان بحث بیشتر من میخواهم خود را اثبات کنم تا وجود خداوند را٬و مخاطب بی خدای ما هم نه بر اثر «منطق» بلکه بر اثر «یک حادثه» بی خدا شده است و در این چنین مواردی بحث (بر وزن کشک:-)) بی خود است
ادامه دارد
اثبات وجود خدا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک