اثبات وجود خدا
نویسنده:
جان کلوور
امتیاز دهید
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا
سلام
دوتا سوال...
اینکه خدا قابل اثبات نیست پس قابل انکار هم نیست؟
آیا تنها ابزار ما برای اثبات یا انکار خدا فلسفه س؟[/quote]
گرچه سوالتان از من نبود ولی از آنجا که با چند کامنت سابق من هم سنخ است اجازه دهید پاسخی بدهم:
اولین توضیح این است که فلسفه وجود دارد ولی موجود واحدی نیست بلکه ما با مکاتب فلسفی طرف هستیم و ممکن است هر یک از این مکاتب جواب متفاوتی به سوالهایتان بدهند.عرصه فلسفه بیشتر شبیه تجمعی از مردم است که همه باهم گلاویز شده اند و نمیتوان انتظار داست پاسخ یکسانی به یک سوال بدهند.ولی از آنجا که کانت یکی از سردستگان این جمعیت است و تاثیر بسیاری در تاریخ تفکر داشته پاسخی که به سوال اول شما خواهد داد (تا آنجا که من میفهمم) این خواهد بود عقل نمیتواند نه خدا را اثبات و نه انکار کند.ممکن است یکی از این جمعیت فلاسفه پاسخ دیگری بدهد.
و اما درباره ی سوال دومتان٬باید گفت نخیر ! حداقل در واقعیت چنین نیست که ایمان یا بی ایمانی به خدا فقط از کانال فلسفه و استدلال عقلی میسر باشد. اکثر مومنان و غیر مومنان بصورت تعبدی یا ناشی از تجربه های متفاوت از امر متعالی مومن یا غیر مومن شده اند.اگر به متون دینی هم نگاهی بیندازیم متونی کاملا عقلی و استدلالی ندارند و بیشتر با جنبه ای از وجود آدمی (که به زبان دینی فطرت نامیده میشود)سر و کار دارند و قصد دارند تا آن بر انگیزانند.خشیت و بهت در دل انسان بیندازند .پیامبران بیشتر راهنمایانی بوده اند که به ما یاد میدهند تا تجربیات خود را به صورت صحیح آن رمز گشایی نماییم و ایمان بیاوریم.البته در میان مومنان کسانی بوده اند که قصد داشتند کوششی عقلانی بدون کمک از وحی برای اثبات وجود خداوند بنمایند و در جای خود بسیار سودمند بوده اند.فلاسفه ی دیندار(مانند ابن سینا یا آکویناس یا ابن میمون از سه دین مهم توحیدی)چنین روشی داشته اند.
البته گروهی دیگر از مومنان مانند عرفا پای گروه فلاسفه را در این راه لرزان و سست دانسته اند.مثلا مولوی اعتقاد دارد «آفتاب آمد دلیل آفتاب» و شناخت آفتاب با دلیل و استدلال دور شدن از درک حقیقت است او میگوید:
آنچه حق است اقرب از حبل الورید.....تو فکنده تیر فکرت را بعید
ای کمان و تیرها برساخته........صید نزدیک و تو دور انداخته
هر که دور اندازتر او دورتر.......وز چنین گنج است او مهجورتر
فلسفی خود را ز اندیشه بکشت......گو بدو! کو راست سوی گنج پشت
گو بدو چندان که افزون میدود.......از مراد خود جداتر میشود.
صورت بگیرد انهایی که در پی اثبات وجود خدا اند بی شک کمبود در درک فلسفه دارند[/quote]
سلام
دوتا سوال...
اینکه خدا قابل اثبات نیست پس قابل انکار هم نیست؟
آیا تنها ابزار ما برای اثبات یا انکار خدا فلسفه س؟
بخشی از سخنان شما مربوط میشد به بحث کامنتهای اول و دوم من! من در کامنت سومم گفتم که تمام تاکیدم بر این است که «تنها »راه مفاهمه اثبات منطقی نیست نه اینکه حرف باید بی منطق یا مخالف منطق باشد.در آن صورت که سنگ رو سنگ بند نمیشود.بلکه میگویم انسانها باید زبان دین را هم به رسمیت بشناسند.آیا شما میتوانید درباره ی عشق یا شهود بحث منطقی محض نمایید؟اما درباره ی تبلیغ عقیده.من واقعیتش تاملی چندانی هم نکرده ام.ولی به نظرم یک فرد «حق» تبلیغ تجربه ی ایمان یا بی ایمانی خود را دارد و نمیتوان به او خرده گرفت. در آن صورت شما «حق »دارید از او مطالبه ی دلیل کنید.[/quote]
در واقع بحث رو از سطح منطقی، تقلیل میدیم به سطح احتمالاتی
خوبی پذیرش این نکته و اساساً سیر در فضای مباحث احتمالاتی این هست که دیگه اون غرور و دگماتیزم بحثهای منطقی رو نداره
تو بحثهای منطقی(Logical) وقتی ادعایی(استدلالی) مطرح میشه، فرد مدعی انتظار پذیرش اون ادعا رو داره و اگه کسی اون ادعا رو نپذیره، عملاً از طرف فرد مدعی محکوم به غیرمنطقی بودن و غیرعقلانی برخورد کردن با مسائل میشه
امّا در بحثهای احتمالاتی هر دو طرف ماجرا پذیرفتن که استدلالاتشون صرفاً یک استدلال و یک باور احتمالاتی هست و هر لحظه ممکنه باطل بشه و حتّی اگه هم باطل نشه به طرف مقابلشون از لحاظ منطقی این حق رو میدن که اون استدلال رو نپذیره
دلیلش هم خیلی واضحست، چون ما داریم تو فضای پساکانتی زندگی میکنیم و فیلسوفان پساکانتی به خوبی به محدودیتهای عقل واقفند
نگرش احتمالاتی هم از لحاظ فلسفی حائز اهمیته و هم فواید بسیار زیاد جامعه شناختی و روانشناختی داره
بحث دیگری هم که این وسط وجود داره این هست که ما باید بپذیریم این جهان متکثره و نمیشه با همه ی مسائل و حوادث برخورد گزاره ای داشت
صورت بگیرد انهایی که در پی اثبات وجود خدا اند بی شک کمبود در درک فلسفه دارند
بخشی از سخنان شما مربوط میشد به بحث کامنتهای اول و دوم من! من در کامنت سومم گفتم که تمام تاکیدم بر این است که «تنها »راه مفاهمه اثبات منطقی نیست نه اینکه حرف باید بی منطق یا مخالف منطق باشد.در آن صورت که سنگ رو سنگ بند نمیشود.بلکه میگویم انسانها باید زبان دین را هم به رسمیت بشناسند.آیا شما میتوانید درباره ی عشق یا شهود بحث منطقی محض نمایید؟اما درباره ی تبلیغ عقیده.من واقعیتش تاملی چندانی هم نکرده ام.ولی به نظرم یک فرد «حق» تبلیغ تجربه ی ایمان یا بی ایمانی خود را دارد و نمیتوان به او خرده گرفت. در آن صورت شما «حق »دارید از او مطالبه ی دلیل کنید.
دلایل شروع دوجنگ ویرانگر قرن بیستم دین نبود وبلکه رقابت های سیاسی وبویژه اقتصادی سبب ساز آن تلفات بزرگ انسانی به شمار می رفت که ایران نیز از آن بی نصیب نماند ولی این نکته را نباید از نظر دور داشت که بویژه در جنگ جهانی اول طرفین این دعوای خونبار آتئیست نبوده بلکه به باورهای مذهبی(مسیحیت) صادقانه پایبند بوده اند ولی این باورها هیچگاه باعث توقف این ماشین خونخوار جنگ نگردید.
... باکلاس بوده اند بادست کم ۶۰ میلیون نفر کشته.
در کل با کلاس بودن اگر به معنی داشتن سر و وضع آراسته معنا شود بسیر نیکو است و بسزاست هر فرد با هر باور و ایمانی نخست از ژولیدگی وشلختگی بپرهیزد
من در مورد دو نکته نظرم را بیان کردم اول در باب اعتقاد به حقیقت محض و دوم در مورد تبلیغ حقیقت محض و همچنین در قسمت دوم نظر قبلی سخنان دوست عزیزمان را تفسیر کردم.
حال
[quote='alizanjanii']مطالبه ی اثبات برای وجود خداوند چقدر درست است؟
مثلا ممکن است فردی یکبار در زندگی اش(تاکید میکنم حتی یکبار در زندگی اش) وجود خداوند را «حس» کرده باشد..
[/quote]
دوست عزیز بنده نیز منکر این نیستم که عده ای از انسان ها با احساس خدا،به او ایمان می آورند اما اگر به قسمت اول نظر قبلی من دقت کرده باشید دو نکته در این باب بیان کرده ام اول اینکه اگر آن فرد بتواند مانند پیامبران از حس خود اطمینان قطعی داشته باشد و نتواند آن را رد کند نیازی به اثبات برای خود فرد نیست و هیچ کس نیز نمی تواند عقیده او را زیر سوال ببرد حتی خود او (زیرا فقط خودش از این عقیده مطلع است) و نکته دوم اگر آن فرد قصد تبلیغ عقیده ای را داشته باشد که فقط با حس خود به آن عقیده دست یافته است و نه با دلیل، اینجاست که باید بگویم که در این صورت حق مورد سوال قرار دادن و اثبات آن عقیده برای دیگر انسان ها محفوظ است.
[quote='alizanjanii']
تا کنون با آدمهای زیادی درباره ی اثبات خداوند بحث کرده ام ولی بعد از چندی فهمیدم که در زمان بحث بیشتر من میخواهم خود را اثبات کنم تا وجود خداوند را٬و مخاطب بی خدای ما هم نه بر اثر «منطق» بلکه بر اثر «یک حادثه» بی خدا شده است و در این چنین مواردی بحث (بر وزن کشک) بی خود است[/quote]
دوست عزیر شما وقتی با بی خدایی که نه بر اثر منطق،بلکه بخاطر حسی که در یک حادثه بر او غالب شده، بی خدا گردیده بحث را بی خود فرض می کنید، در مورد بحث با کسی که در اثر یک حادثه به خدا ایمان آورده و خدا را حس نموده چه می فرمائید؟!
من نمی گویم به چیزی اعتقاد نداشته باشیم من می گویم برای تبلیغ عقیده همانند تفکر نیاز به دلیل وجود دارد.
[quote='alizanjanii']
موضوع بعدی بر سر «مساله ی اثبات» است.دوستانی که با روش تحقیق و فلسفه ی علم آشنا هستند میدانند که اثبات گرایی به عنوان روش تحقیق دیگر جایی در علم جدید ندارد و هفتاد هشتاد سالی است که دیگر موضوعیت ندارد.نظریه های جدید علمی میگویند امری را نمیتوان اثبات صد درصدی نمود حتی در علوم طبیعی! حالا چه برسد به اثبات موجود فراطبیعی! حالا نمیدانم که چرا در چنین فضایی باید دلایل اثبات خداوند را طلب کرد ؟ و از مومنان خواست که خدای خود را اثبات کنند؟
.[/quote]
دوست عزیز بنده نیز با نظریه های جدید علمی هم رای هستم و مخالفتی با آنها احساس نمی کنم اما اگر این کهچون چیزی اثبات صد در صد ندارد ما نباید بر سر اثبات آن بجنگیم و تلاشی صورت ندهیم را درست نمی دانم و این خود مخالف با علم است.
[quote='alizanjanii'] حالا نمیدانم که چرا در چنین فضایی باید دلایل اثبات خداوند را طلب کرد ؟ و از مومنان خواست که خدای خود را اثبات کنند؟
.[/quote]
به نظر من زیرا آنها قصد تبلیغ عقیده خود را دارند عقیده ای که ممکن است به قول شما یکبار در زندگی آن را احساس کرده اند و به طرز شگفت آوری از دیگران می خواهند که این عقیده را بپذیرند. اگر آنها قصد تبلیغ عقیده خود را ندارند و با درون خود نیز مشکلی در قطعیت عقیده خود ندارند
ما نمی توانیم در مورد عقیده آنها سوالی بپرسیم.
[quote='alizanjanii'] بخاطر همین کانت میگفت خرد ناب یا عقل محض نمیتواند وجود خدا را یا عدم وجود خدا را اثبات کند(گرچه خود کانت انسان مومنی بود و خود اخلاق گرایی یا عقل عملی را برای وجود خدا مطرح کرد)
.[/quote]
شما درست می فرمائید کانت وجود خدا و عدم وجود او را با عقل محض مردود می داند و دقیقا به همین خاطر کانت اخلاقی مبتنی بر عقل بنا نهاد نه مبتنی بر مفهومی که قابل اثبات و تبلیغ نیست.
و اما در اخر
امیدوارم که تکرار نظراتم باعث روشنی منظورم شده باشد و نه سبب کسالت شما!
جون شما در پایان جملات خود فرمودید که این مفاهیم را نیچه تحت عنوان سه دگردیسی بیان کرده است بنده فکر کردم که مفاهیمی را ذکر کردید نیچه فرموده و در هر صورت اگر ناخواسته باعث رنجش خاطر شما شده ام از شما پوزش می طلبم و در مورد تفسیر سخنان شما ،تفسیر درست را بفرمائید تا سوءتفاهمات برطرف شود.
دوست عزیز RRS!
حرفهای شما کاملا صحیح است.میدانستم که چنین سوالی مطرح خواهد شد.گاهی آدمهایی را دیده ام که حرف اصلی شان همین حرف شماست ولی قضایا را خلط کرده و خداوند را انکار میکند.موضوع دولت دینی مساله ای دیگر است و نباید با وجود یا عدم وجود خداوند خلط مبحث شود.
درست مثل اینکه شخصی بخاطر انتقاد با «دولت دینی»هم« دین »و هم« دولت »را انکار کند! اگرچه در مملکت ما آدمهایی ظهور کرده اند که حتی پذیرش خداوند بصورت باوری شخصی را هم دیگر تاب نمی آورند.