اثبات وجود خدا
نویسنده:
جان کلوور
امتیاز دهید
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا
اون همه جمله از امامان و پیامبر رو رها کرده اید و چسبیده اید به مارکس؟؟؟
شما اون خطِ درازی رو که اون وسط کشیدم نمیبینی؟؟ البته این سوال پرسیدن ندارد چون جوابش مشخص است !
شما اگه با مارکس و... مشکل داری میتونی جمله هایی رو که از اونا نوشتم نادیده بگیری.
متاسفم
واقعا که...
یک نکته : گفته های اشخاصی که بسیار ضعیف از ارزش های دینی سخن می گن حتی به قول عقلا دلیل بر نفی خود آن باور نیست . برادر من بیشتر مطالعه کنید همین
روحانی اول کسی بود که با استفاده از صحبت آیت الله خمینی بنده را دعوت می کرد به جای خواندن کتابهای شریعتی کتاب های آقای مطهری را بخوانم. نقل قول امام خمینی این است، کتابهای آقای مطهری خوب است همه اش خوب است. همه اش خوب است.
آن عالم منتقد. مرجع تقلید است. معنی مرجع تفلیدکه می دانید چیست؟ اسمش را نمی آورم. دلیلش هم مشخص است.
اینشان معتقد بود بینش دینی آیت الله مطهری کم بوده است. یکی از انتقادات به کتاب حماسه حسینی آقای مطهری است. ایشان در آنجا چندین روایت در مورد وقایع عاشورا را جعلی دانسته. انتقاد دیگر ایشان ملاصدرا بود.
شما دنبال بحث در مورد آیت الله مطهری می گردد. صحبتهای آیت الله احمدی اصفهانی را در مورد وقایع عاشور، لعن به عمر و ابوبکر، ثواب لعن بخوانید همه اش مخالف شهید مطهری است. ایشان عالم دین هستند و در اصفهان هستند . در یکی از مراسم عزاداری هم مشخصا، مشخصا در مورد کتاب حماسه حسینی و اینکه برخی از مقاتل را رد کرده صحبت کردند.
امیدوارم جوابتان را گرفته باشید.
معلوم است این بحث کاربران تازه وارد را جلب کرده :)):)):)) آن هم کاربران 100 ساله :)):)):))
یکی التماس دعا دارد. دیگری وسط بحث مزه می ریزد.
یکی آیدیش تازه درست شده، دیگری سه ماه است عضو سایت است.
خوب این هم یک راه برای منکوب کردن مخالفان هست.
صاحبان اندیشه یک بعدی به جلو می روند.
من حرف را زده ام و کسانی هم که باید بفهمند فهمیده اند.
.
.
آیت الله وحید خراساتی و حضرت آیت الله میلانی چیزی برای گفتن ندارند در مقابل عرفایی چون مولانا .
.
انچه که میگویند چرندیات محض است.
ابتدا از اینکه درباره شرح حال فکری تان کمی توضیح دادید ممنونم. این شرح حال شما شرح حال بسیاری از ماست که در عصر کثرت اندیشه ها زیسته ایم. به نظر من ارتباط با اندیشه های مختلف خودش حسنی است و انسان را از انجماد فکری دور میکند.اگر چه میتواند نسبیت بیافریند ولی شخصا نسبیت را به جمود ترجیح میدهم. ما میتوانیم آب را از آبشخورهای مختلفی بنوشیم و البته میتوانیم سعی کنیم به آنها نظم منطقی بدهیم و در واقع به این صورت جایگاهی برای خود تعریف کنیم.
و اما درباره ی سوالهایتان:
البته من متخصص تصوف و عرفان نیستم و صرفا علاقه به آن دارم .برخی از سوالاتتان هم زیادی سخت است و من صلاحیت پاسخ به آنها را ندارم و عقلم به آنها نمیرسد(مثلا اینکه منطق یونانی با تمدن ما چه کرده و یا بد بوده یا خوب بوده؟)
اما درباره ی سود و زیان تصوف : من در کامنت اول سعی کردم توضیحی بدهم .بله مسلما هر چیزی که میتواند نیکی ها و بدیهای به دنبال داشته باشد یا در سیر تاریخی خود از مسیر خود منحرف شده و تباه شود.در تاریخ میخواندم که نظریه «قرارداد اجتماعی» روسو در دست «روبسپیر»تبدیل به دوران وحشت در انقلاب کبیر فرانسه شد.یا نظریه افلاطون و هگل هم به همینطور.ایده ی «انسان برتر» نیچه تغذیه گر نظریه نازی ها شد و... در واقع همه چیز آفت و آسیب خود را دارد.حتی نام مقدسی مانند خداوند نیز در امان نمانده و چه بسا خونهای ناحق زیادی در پای آن ریخته شده.و تصوف هم از این قاعده مستثنا نیست.
به نظرم برای فهم تصوف(منظورم تصوف اسلامی است) و سود و زیان آن بهتر است به زمینه ی پیدایش آن اشاره کنیم.همانطور که فقه شیعه را بدون درک فقه تسنن نمیتوان درک کرد.حرف صوفیه را هم بدون درک «فقه» و «فلسفه»و «علم کلام» نمیتوان درک کرد.تصوف در واقع نوعی تلطیف کننده برای فقه بود و مانع میشد به دام قشری گری بیفتد.به متکلمین این تذکر را میداد که از دعواهای مذهبی و اختلافات بی فایده بر سر هیچ و پوچ بپرهیزند(قال را کنار گذاشته و به دنیای حال وارد شوند)و به فیلسوفان میگفت که از تنگنای عقل و منطق محض بیرون بیایند.علم همه اش در کتابخانه ها نیست.
آنچه گفته شد بیشتر «فواید داخل تمدن اسلامی» آن بود.آیا امروزه و درجهان مدرن و در جهانی غیر از اسلام صوفیان حرفی برای ما دارند؟ جواب این سوال به تظر من بله است.همانطور که پیشتر نیز گفتم آنها ما را «به اندیشه در خود» دعوت میکنند.در «ارزش انسان بودن.در انس با خود»و «تربیت خود» «معنای زندگی و جهان» چیزی که جهان تشویش و خستگی و دوندگی امروز ما به «آرامش روحی» حاصل از آن نیاز دارد. علاوه بر آن آنها ما را به «وحدت انسانی» دعوت میکنند.ما همه چوپانانی هستیم در کنار موسی.همه انسانهایی هستیم که گاه بر سر «انگور و ازم و استافیل و عنب» در دعواییم.ما باید زبان هم را بفهمیم و همدل شویم نتیجه این ایده «صلح» است.چیزی که جهان به آن نیاز دارد.ما میتوانیم «با جهان و خداوند» انس بگیرییم و« عشق»را به جهان بی روح و جامد امروزی تزریق کنیم. میتوانیم «انسانی دیگر» شویم. کسی که به صحرا و دریا مینگردد و صحرا و دریای او را میبیند و نشان قامت او را میجوید هیچگاه «محیط زیست» را تباه نخواهد کرد و ووووو..
اثبات تعالیم اسلامی با استناد به کارل مارکس؟!!؟؟؟! و کریشنا مورتی!! جبر تاریخ و اسلام!! مارکیست اسلامی شده اید؟؟؟ یاللعجب.
شما اجالتا به صحبتهای آیت الله وحید خراساتی و حضرت آیت الله میلانی رجوع کنید. که حساب عرفا را گزاشته اند کف دستشان.
آ
دوست محترم وقتی مطالعه درست و عمیقی از دین ندارید منطق حکم می کند که فورا نسخه نپیچید. اگر دین اسلام ، دین بدون تفکری بود هرگز نمی گفت : بروید قول ها را بشنوید تا بهترین ها را انتخاب کنید ، ایا این انتخاب بهترین ها جز از راه عقل و تدبر می تواند باشد؟ نکند این جا هم می خواهید بگویید منظور قرآن ، انتخاب از روی احساس بوده؟ برادر من همین طوری ببخشید شکم سیری که نمی توان حرفی زد و نتیجه رو به دیگری تحمیل کرد!(!)
یکی دیگر از روش استدلال شما جسارتا مغلطه گویی ست. می فرمایید:
شخصی برای اثبات درست بودن دین اسلام از اهمیت کتابی از آقای مرتضی مطهری می گفت - مجبور شدم نظرات آقای مطهری را بررسی کنم و بپرسم استاد گرامی چطور است برخی از علما نظر ایشان را قبول ندارند اگر اندیشه ایشان اسلامی اسلامی است پس این اختلافات بر سر چیست؟
دوست محترم قرار نیست که معیار اثبات گفته عالمی ، صرفا تایید از سوی عالمی دیگر باشه تا با عدم تایید از سوی عالمی دیگه ما هم بگیم بله پس باید در صحت و درستی گفته های عالم اول باید شک کرد و الی آخر... می فرمایید پس این اختلافات بریا چیست؟ آیا امکان ندارد از یک اصل ده نفر ، ده برداشت را داشته باشند ؟ ممکن است بگین : اگر اصل ، اصل ثابت و متقنی هست که نباید اختلافی در آن باشه . جناب ! اشتباه شما در همین جاست ، اصل ثابت هست اما آیا عقول و اندیشه ها در برابر اصل مورد نظر ، ثابت و واحدن؟ اگر چنین بود که من و شما در نوع تفکر و اندازه استعداد این طور متفاوت از هم نمی بودیم!!!
مشکل دوستانی که متاسفانه در مورد ارزش ها و باورهای دینی نمی تونن درست دفاع کنن نداشتن شیوه درست در استدلال و حیطه نداشتن به علوم اسلامی ست و مجموعه این ها باعث شده تا امثال شما دوست محترم در این میدان یکه تازی کنید و بر باورهای دینی بتازید. بنده هم ادعای بسیار دانستن ندارم و اون چیزی که باعث شد این دیدگاه رو بذارم تعجب بسیار من از نوع مغلطه گویی شما در بی ارزش کردن مفاهیم و اصول دینی بود و لا غیر
اسلام نگفته که خودتون رو بشناسید؟؟!!! :O
واااای؛ وااااااااااای، واای... :O :(( :((
حتما به کامنت بنده، زیر کتاب قرآن کریم ۱۳۹۴/۰۴/۲۵ - ۲۲:۳2 مراجعه کنید.
علی (ع): براستی که خودشناسی همان خداشناسی است.
علی (ع): آنکس که خود را شناخت همه چیز را شناخت. آنکس که خود را نشناخت هیچ چیز را نشناخت.
علی (ع): خودشناسی کم مشتری ترین علم است.
علی (ع): دوزخ همان بی معرفتی است.
علی (ع): در حیرتم از کسی که خود را نمیشناسد و مدعی خداشناسی است.
علی (ع): ای فرزند آدم در بیرون از خود چه میجویی حال آنکه کل جهان در تو جمع است.
حضرت محمد (ص): زین پس فقط رهروان معرفت نفس (خودشناسی) هستند که به حقایق دین من میرسند.
امام صادق(ع) : صراط مستقیم، همان خودشناسی است.
ـــــــــــــــــــــ
و از دیگران:
گاندی: از زمانی که روی به خود نمودم راهخدا را یافتم.
مارکس: تنها راه فائق آمدن بر جبر تاریخ، خود آگاهی است.
کریشنامورتی: اراده و اختیار آدمی به میزان خودشناسی اوست.
خمینی: به همه ی مردم وصیت میکنم که به خودشناسی روی آورند.
و...
alizanjanii گرامی
قطعا تسلط شما بر این بحث از من بیشتر است. از شما می آموزم. اگر صلاح دانستید از نظرات شما بهره می برم.
1- عرفان چه اثر و نتیجه و فایده ای در زندگی ما دارد. آیا با عرفان می شود مشکلات جامعه امروز را حل کرد؟ (به صورت فردی ایجاد آرامش را قبول دارم)
در حل تغییر گرامی زحمت کشیدند و جوابی دادند. گفتند باید عارف بود تا عرفان را فهمید. من مخالف هستم.
2- آیا این درست است که مسلمانان با عرفان با ترجمه آثار یونانیان آشنا شدند؟ و این منطق یونانی باعث جزم گرایی و مطلق نگری می شود؟
3- آیا عرفان و عرفا و صوفی گری معایبی هم داشته اند. به جامعه ما ضررهایی زده اند.
4- ارتباطی بین عرفان و حکومت دینی وجود دارد؟ چه ارتباطی بین عرفان و تئوری ولایت فقیه است؟ آیا می شود گفت ولایت فقیه از دل عرفان بیرون آمده؟ یا ولایت فقیه ادامه عرفان است؟. حجت الاسلام محسن غرویان در مورد این موضوع می گوید: "امام خمینی خودش در مکتب ملاصدرا مبانی ولایت فقیه را به دست آورد. آیا این سخن درستی است؟ چه شباهت ها و یا چه تفاوت هایی بین این دو اندیشه وجود دارد؟
5-اگر عرفان را به مثابه یک دستگاه فکری یا یک مکتب در نظر بگیریم. خروجی و محصول این دستگاه چه خواهد بود؟ کسی که عارف است واجد چه شرایطی خواهد بود؟ ماحصل تلاش های ملاصدرا، سهروردی و ابن عربی چه بوده است؟ از افکارشان چه نتیجه ای حاصل شده است؟ چه فایده ای برای ما داشته است؟ سود و زیانشان چه بوده؟ آیا ضرر یا بدآموزی هم داشته؟ منظورم از دستاورد ، دستاورد معنوی است. ایجاد جنبش فکری یا هر فعالیت مفید فکری دیگری است. مثلا شاگردانی تربیت کردند که آنها به نوبه خود منشا خدمتی بودند.
شاید اصل پرسش های من غلط باشد .. نمی دانم
چرا از منابع مختلف نقل قول کردم. می تواتم برایتان مثال هایی بزنم.
زمانی پیرمردی که از احزاب چپ بود و سالها در شوروی زندگی کرده بود برایم یک دوره از تاریخ شوروی را شرح می داد. وقتی به تروتسکی رسیدیم ایشان گفت لنین از همان اول می دانست جنس تروتسکی خورده شیشه دارد. من کمونیست نیستم، ولی مجبور شدم به متنی رجوع کنم که او قبول داشت و از همه مهم تر به گفته او بر می گشت. متنی که جزو پایه های حرف او بود. رفتم منتخب آثار لنین را خواندم. از او برسیدم آخر اینگونه که تو میگویی نیست. لنین به او اعتماد کرد. پرسیدم شاید در این کتاب اشتباه نوشته ، جواب ایشان مثل پاسخ های دوست ما جناب irani222 بود.
شخصی برای اثبات درست بودن دین اسلام از اهمیت کتابی از آقای مرتضی مطهری می گفت - مجبور شدم نظرات آقای مطهری را بررسی کنم و بپرسم استاد گرامی چطور است برخی از علما نظر ایشان را قبول ندارند اگر اندیشه ایشان اسلامی اسلامی است پس این اختلافات بر سر چیست؟ اول برای من حلش کنید بعد بنده را به نظرات ایشان دعوت کنید. ایشان هم توضیحی نداشت.
در این بحث هم همین است. وقتی دوست ما جناب آمنمار در مورد عرقان از آیت الله مصباح یزدی نقل می کنند جوابش این است که بسیار خوب شما که صحبت از اسلام می کنید در مورد نظرات آیت الله وحید خراسانی چه می گویید؟ نمی شود هر کسی را که عرفان را زیر سوال برد با چماق اسلام له کرد. مهدی نصیری مدیر نشریه صبح بود و حزب اللهی او چرا به عرفان گیر داده؟؟؟
alizanjanii گرامی جواب صحیح یا تنها حرف حسابی هم آن بود که شما گفتید. توضیحی کوتاه ولی موثر در مورد مکتب تفکیک ، حوزه علمیه مشهد و عقایدشان دادید. بحث همانجا تمام شد.
وقتی صحبت از رفتن بهشت می شود بنده باید به ماخذی رجوع کنم که در آن تعریف بهشت آمده. من مذهبی نیستم ولی مجبورم به دین رجوع کنم. چون اساس بحث آنجاست دین نگفته تفکر کنید به بهشت می روید. دین گفته نماز بخوانید و روزه بگیرید و فرایض انجام دهید. دین نگفته خود شناسی کنید. دین گفته طبق دستورات معین اسلامی زندگی کنید.
در نهایت از صبر و حوصله و تحمل دوستان متشکرم.
ولی جواب به سوالات من داده نشد. به جز در حال تغییر گرامی. که البته با نظرشان مخالف هستم.