دیدار بلوچ
نویسنده:
محمود دولت آبادی
امتیاز دهید
این کتاب که در سال 1356 منتشر شد سفرنامه ای است از آقای دولت آبادی به دیار بلوچستان و مسائل مختلفی که می بیند موشکافانه بررسی می کند .ومی توان گفت یکنوع کتاب جامعه شناختی نیز می باشد . شاید همانند کتاب اورازان جلال آل احمد .
در قسمتهایی از خودش و دوران کودکی و فقر و تهیدستی خانواده خود می گوید . مانند این قسمت :
مرا با فقر دیدار کهنه بوده است . کهنه ، به همان کهنگی دیدار مادرم . به همان کهنگی خطوط چهره و چین های ژرف پشت ابروان پدرم . ....این است که فقر ، همچنانکه کهنه است ، همواره تازه است . زیرا جلوه گاه فقر ، آدمی ست و در اوست که فقر نمود می یابد ، و او پیوسته و گوناگون و همیشه نوچهره است . به گمانم تالستوی بزرگ عبارتی در این مضمون دارد که : فقر به تعداد مردم فقیر ، شکل های گوناگون دارد .
اسکن این کتاب را به دوستان کتاباناکی که از تارو پود و یا وابستگی به سرزمین عزیزمان سیستان و بلوچستان دارند تقدیم می کنم .
بیشتر
در قسمتهایی از خودش و دوران کودکی و فقر و تهیدستی خانواده خود می گوید . مانند این قسمت :
مرا با فقر دیدار کهنه بوده است . کهنه ، به همان کهنگی دیدار مادرم . به همان کهنگی خطوط چهره و چین های ژرف پشت ابروان پدرم . ....این است که فقر ، همچنانکه کهنه است ، همواره تازه است . زیرا جلوه گاه فقر ، آدمی ست و در اوست که فقر نمود می یابد ، و او پیوسته و گوناگون و همیشه نوچهره است . به گمانم تالستوی بزرگ عبارتی در این مضمون دارد که : فقر به تعداد مردم فقیر ، شکل های گوناگون دارد .
اسکن این کتاب را به دوستان کتاباناکی که از تارو پود و یا وابستگی به سرزمین عزیزمان سیستان و بلوچستان دارند تقدیم می کنم .
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دیدار بلوچ
سیستان و بلوچستان عزیز تسلیت
من سالها پیش زلزله را از نزدیک احساس کردم و دیدم، ترسناکترین صدای عمرم را شنیدم، صدای غرش زمین که بی نهایت وحشتناک است.
زلزله ای 7.5 ریشتری که تا 900 کیلومتر آنسوتر هم احساس شده را ببین چگونه خبررسانی میکنند : آسیب جزیی!
خدایا، خداوندا این درد را به چه کسی بگوییم
سوگ پشت سوگ
درد پشت درد
بلا پشت بلا
این بار سیستان وبلوچستان لرزید وباز هم دلهایمان لرزید
هموطن تسلیت...
بچه ها بازم زلزله...
عصر امروز زلزله 7.8 ریشتری سیستان و بلوچستان رو لرزوند،یادمو باشه زلزله بم 6.8 ریشتر بود...خدا به دادشون برسه...
چه سالیه امسال....
چند سال پیش دیدار بلوچ را خواندم، قسمتهایی را توو دل آفتاب خواندم که بیشتر حس کنم!!
شاید بعضی ها ساده نویسی را با ابتذال قاطی کنند اما دولت آبادی سهل ممتنع می نویسد، به ساده ترین شیوه؛ می توان فکر کرد: عجب... منم بنشینم سه چهار تا از این داستان ها بنویسم!
کارش درست است استاد دولت آبادی... دم همه ی خراسانی ها گرم؛ آبروی ادب و ادبیات را حفظ کرده اند؛ دم همه ایرانیها گرم.