اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر
نویسنده:
ژان پل سارتر
مترجم:
مصطفی رحیمی
امتیاز دهید
✔️ سارتر در این کتاب مفاهیم فلسفی از دیدگاه اگزیستانسیالیسم را بررسی کرده است. وجود انسان طبق اگزیستانسیاسم سارتر مقدم بر ماهیت او می باشد. انسان پیش از آنکه تعریف آن به وسیلهٔ مفهومی ممکن باشد وجود دارد.
این کتاب خلاصه ای است از دیدگاه و سیستم فلسفی ژان پل سارتر در مورد اگزیستانسیالیسم و وجود انسان و ماهیت او.
بیشتر
این کتاب خلاصه ای است از دیدگاه و سیستم فلسفی ژان پل سارتر در مورد اگزیستانسیالیسم و وجود انسان و ماهیت او.
آپلود شده توسط:
اسپارتاکوس
1390/03/12
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر
"
این کتاب خلاصه ای است از دیدگاه و سیستم فلسفی ژان پل سارتر.
در ابتدا سارتر به کسانی که فلسفه اگزیستانسیالیسم را فلسفه یاس و بدبینی و جدایی و تنهایی می دانند و دلیل می آورندکه به طور مثال قهرمانهای رمانهای نویسندگان اگزیستانسیالیست دچار ویژگی های فوقند چنین پاسخ میدهد:
شعار فلسفه اگزیستانسیالیست نشان دادن بدیها به منظور دگرگون کردن آنهاست.
در پاسخ آنهایی که این فلسفه را به سبب انکار واجب الوجود خالی از ارزشها دانسته و آن را عبث و پوچ می پندارند چنین پاسخ میدهد:
ارزش چیزی نیست جز معنایی که شما برای آن بر میگزینید.انسان هیچ است به جز آنچه خود می سازد.
در مورد بحث ها و جدل های که بین خدا باوران و خدا ناباوران بر سر اثبات واجب الوجود در می گیرد سخن پر مغز زیر را بیان می دارد:
مسئله اساسی بودن واجب الوجود نیست،مهم آن است که بشر باید خود شخصا را باز یابد و یقین کند که هیچ چیز نمی تواند او را از خود رهایی دهد حتی اگر دلیلی بیابد که بودن واجب الوجود بر او ثابت گردد.
در قسمتی دیگر از کتاب یکی از بحث های اصلی فلسفه یعنی وجود و ماهیت را پیش می کشد و چنین بیان می دارد:
بشر حداقل تنها موجودی است که در آن وجود بر ماهیت مقدم است،موجودی که پیش از آنکه تعریفی از آن ممکن باشد وجود دارد.
این عبارت بدان معنا است که بشر ابتدا وجود می یابد،سپس متوجه وجود خود می شود،در جهان سر بر می کشد و سپس خود را می شناسد،یعنی تعریفی از خو می دهد.به طور خلاصه بشر هیچ است به جز آنکه از خو د می سازد.
نتیجه اصلی این تقدم وجود بر ماهیت مسئول بودن بشر در قبال طرحی است که از خود می سازد.
سارتر بشر را وانهاده می داند بدین معنا که به سبب انکار واجب الوجود مسئولیت کامل طرحی و تعریفی که از زندگی خود به دست می دهد با خویشتن است و جایی برای دست تقدیر باقی نمی ماند.به همین علت این جمله دکارت را نقل می کند:
به جای تسلط بر جهان، باید بر خود مسلط شد.
حالا از خوانندگان سطحی که بگذریم
سارتر اخلاق را انضمامی و عینی میداند و نه انتزاعی زیرا بر حسب موقعیت های پیش آمده بر طبق اصل آزادی میتوان دست به اتخابهای با معنا و متفاوت زد.در این باره دو مثال از پرسوناژهای اصلی دو دو رمان می آورد که در برابر یک موقعیت واحد دو عمل به ظاهر متناقض انجام می دهند:
بلکه به کلام سارتر به یک نوع "خشونت خوش بینانه " اعتقاد دارد و بر این باور است که وظیفه یک نویسنده یا یک هنرمند "نشان دادن" بدی ها و زشتی هاست برای ریشه کن کردن آنها . /quote]
سلام دوست عزیز و گرامی
وقتی این نظررا میخوندم سوالی به ذهنم رسید ، آیا همین فلسفه اگزیستانسیالیسم یا جناب ساتر خود توانسته اند ارائه راه حلی برای ریشه کن کردن بدیها و زشتی بدهند؟
درود دوست گرامی مسلما در دنیا آنقدر زشتی و بدی وجود دارد که ریشه کنی تمامی آنها غیرممکن به نظر می رسد و کار فلسفه اگزیستانسیالیسم نیز ریشه کنی بدی ها نیست بلکه تلاشی است برای ریشه کنی آنها. در این مورد اگزیستانسیالیسم در مقابل ایده آلیست هایی قرار می گیرد که باور دارند باید "خوبی" و "زیبایی"ها به تصویر کشیده شود و همین طور افرادی که به نشان دادن جهان پیرامون با تمامی "خوب"ها و "بدی"های آن معتقدند.خود سارتر سالها در دفاع از مردم الجزایر که مستعمره فرانسه بودند تلاش کرد و این به دلیل آن است که ما در اگزیستانسیالیسم به "امید" اعتقاد نداریم و باور داریم فرد و جامعه باید بدون تکیه بر امید و آرزو و ای کاش تمام تلاش خویش را در جهت ریشه کنی بدی ها انجام دهد. [/quote]
بلکه به کلام سارتر به یک نوع "خشونت خوش بینانه " اعتقاد دارد و بر این باور است که وظیفه یک نویسنده یا یک هنرمند "نشان دادن" بدی ها و زشتی هاست برای ریشه کن کردن آنها . /quote][/quote]
سلام دوست عزیز و گرامی
وقتی این نظررا میخوندم سوالی به ذهنم رسید ، آیا همین فلسفه اگزیستانسیالیسم یا جناب ساتر خود توانسته اند ارائه راه حلی برای ریشه کن کردن بدیها و زشتی بدهند؟:-):-)
خوب این حقیقت زندگیه، زندگی در ذات خود و برای کسانی که گوسفندوار زندگی نمیکنند، مقوله ای تلخ و غیرقابل هضم و سیاه است، زندگی ترسناک است،این ماییم که با انواع روشها خود را به کوچه دیگر میزنیم و به زندگی رنگ و بو میدهیم و آن را گاهی قابل تحمل و دلپذیر میکنیم.
حقیقت زندگی تلخ است ، تلخ و گزنده...
------------------------
به قول شاهین نجفی:
زندگی فارقه از معنی
زندگی فقط یعنی
مثل یه مهره بازی کرده شدن
تنها مثه مرده راه رفتن
----------------------------
همه چی دروغه فقط تویی و خودت
همه چی دروغه خودتو گول نزن
هر کی دست راستشو دراز کرده
تو دست چپش خنجره ، خوب ببین[به عقیده من اگزیستانسیالیسم به هیچ وجه فلسفه یاس و بدبینی نیست و همین طور اعتقاد ندارد که زندگی "ترسناک" است ، بلکه به کلام سارتر به یک نوع "خشونت خوش بینانه " اعتقاد دارد و بر این باور است که وظیفه یک نویسنده یا یک هنرمند "نشان دادن" بدی ها و زشتی هاست برای ریشه کن کردن آنها . /quote]
خوب این حقیقت زندگیه، زندگی در ذات خود و برای کسانی که گوسفندوار زندگی نمیکنند، مقوله ای تلخ و غیرقابل هضم و سیاه است، زندگی ترسناک است،این ماییم که با انواع روشها خود را به کوچه دیگر میزنیم و به زندگی رنگ و بو میدهیم و آن را گاهی قابل تحمل و دلپذیر میکنیم.
حقیقت زندگی تلخ است ، تلخ و گزنده...
------------------------
به قول شاهین نجفی:
زندگی فارقه از معنی
زندگی فقط یعنی
مثل یه مهره بازی کرده شدن
تنها مثه مرده راه رفتن
----------------------------
همه چی دروغه فقط تویی و خودت
همه چی دروغه خودتو گول نزن
هر کی دست راستشو دراز کرده
تو دست چپش خنجره ، خوب ببین
کیفیت اسکن خوب و در حد متوسط هست که برای مطالعه روی صفحه مانیتور کافی است.