رسته‌ها
اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 179 رای
نویسنده:
مترجم:
مصطفی رحیمی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 179 رای
✔️ سارتر در این کتاب مفاهیم فلسفی از دیدگاه اگزیستانسیالیسم را بررسی کرده است. وجود انسان طبق اگزیستانسیاسم سارتر مقدم بر ماهیت او می باشد. انسان پیش از آنکه تعریف آن به وسیلهٔ مفهومی ممکن باشد وجود دارد.
این کتاب خلاصه ای است از دیدگاه و سیستم فلسفی ژان پل سارتر در مورد اگزیستانسیالیسم و وجود انسان و ماهیت او.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
180
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

The World as Will and Idea Volume 1
The World as Will and Idea Volume 1
4.5 امتیاز
از 11 رای
Wittgenstein in Exile
Wittgenstein in Exile
0 امتیاز
از 0 رای
Husserl: The Arguments of he Philosophers
Husserl: The Arguments of he Philosophers
4.6 امتیاز
از 8 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر

تعداد دیدگاه‌ها:
103
نقل قول :"اساس نگاه فلسفی سارتر به انسان این است که انسان را مختار می داند و بر این اساس به انکار خداوند می رسد؛ زیرا که او معتقد است انسان نمی تواند مختار باشد، در حالی که خالقی مطلق و یگانه داشته باشد که از ازل می دانسته که چه می خواهد بسازد. البته این مساله کاملاً بر اساس خدای کلامی معتزله و اشاعره و هم چنین خدای کلامی مسیحی و خدای کلامی یهودی صحت دارد. انسان وقتی مختار باشد، باید مسئولیت هر انتخاب اش را بپذیرد و از همین بینش است که سارتر خود را مسئول جنگ جهانی می داند و این جا دلهره و اضطراب به وجود می آید که فرد با خود می گوید از آن جا که من مسئول این کار هستم، آیا این کار درست بوده و چه نتایجی خواهدداشت که من آن ها را نمی دانم یا نخواهم دید!؟
"
این کامنت دوست عزیز،قلم 1356 است،و چون حاوی مطالب ارزشمند و درخشانی بود،گفتم در اینجا دوباره بنویسمش:
این کتاب خلاصه ای است از دیدگاه و سیستم فلسفی ژان پل سارتر.
در ابتدا سارتر به کسانی که فلسفه اگزیستانسیالیسم را فلسفه یاس و بدبینی و جدایی و تنهایی می دانند و دلیل می آورندکه به طور مثال قهرمانهای رمانهای نویسندگان اگزیستانسیالیست دچار ویژگی های فوقند چنین پاسخ میدهد:
شعار فلسفه اگزیستانسیالیست نشان دادن بدیها به منظور دگرگون کردن آنهاست.
در پاسخ آنهایی که این فلسفه را به سبب انکار واجب الوجود خالی از ارزشها دانسته و آن را عبث و پوچ می پندارند چنین پاسخ میدهد:
ارزش چیزی نیست جز معنایی که شما برای آن بر میگزینید.انسان هیچ است به جز آنچه خود می سازد.
در مورد بحث ها و جدل های که بین خدا باوران و خدا ناباوران بر سر اثبات واجب الوجود در می گیرد سخن پر مغز زیر را بیان می دارد:
مسئله اساسی بودن واجب الوجود نیست،مهم آن است که بشر باید خود شخصا را باز یابد و یقین کند که هیچ چیز نمی تواند او را از خود رهایی دهد حتی اگر دلیلی بیابد که بودن واجب الوجود بر او ثابت گردد.

در قسمتی دیگر از کتاب یکی از بحث های اصلی فلسفه یعنی وجود و ماهیت را پیش می کشد و چنین بیان می دارد:
بشر حداقل تنها موجودی است که در آن وجود بر ماهیت مقدم است،موجودی که پیش از آنکه تعریفی از آن ممکن باشد وجود دارد.
این عبارت بدان معنا است که بشر ابتدا وجود می یابد،سپس متوجه وجود خود می شود،در جهان سر بر می کشد و سپس خود را می شناسد،یعنی تعریفی از خو می دهد.به طور خلاصه بشر هیچ است به جز آنکه از خو د می سازد.
نتیجه اصلی این تقدم وجود بر ماهیت مسئول بودن بشر در قبال طرحی است که از خود می سازد.
سارتر بشر را وانهاده می داند بدین معنا که به سبب انکار واجب الوجود مسئولیت کامل طرحی و تعریفی که از زندگی خود به دست می دهد با خویشتن است و جایی برای دست تقدیر باقی نمی ماند.به همین علت این جمله دکارت را نقل می کند:
به جای تسلط بر جهان، باید بر خود مسلط شد.
این طور اظهارنظرها خیلی زیاده بسیاری از نویسنده های دهه 1960 م مثل فریتش پاپنهایم تو کتاب اش (از خود بیگانگی انسان مدرن) به وفور از این جملات استفاده می کرد یکیش" اگزیستانسیالیسم ها که سرنوشت بشر رو تنهایی، قلمداد می کنن و..."
حالا از خوانندگان سطحی که بگذریم
از دیدگاه فلسفه اگزیستانسیالیسم اخلاق مفهوم از پیش ساخته شده و موجودی نیست و همواره باید آن را ابداع کرد و آفرید.در توضیح این مطلب سارتر اخلاق را با هنر مقایسه می کند:
آیا هرگز به هنرمندی ایراد گرفته اند که چرا در آفرینش تابلویی از قواعد و ضع شده پیشین الهام نگرفته است؟آیا هرگز به هنرمند گفته اند که تابلویی که باید بیافریند چیست؟
واضح است که برای ساختن تابلو نمونه معینی وجود ندارد.
مسلم است که ارزش هنری ما قبل تجربی وجود ندارد،بلکه ارزشها پس از خلق اثر هنری، در انسجام اثر،در روابطی که میان اراده ی آفریننده و نتیجه و حاصل امر وجود دارد،نمایان می شود.
رابطه بین اثر هنری و اخلاق در شان آفرینندگی هر دو است.

ما هرگز از عبث بودن یک اثر هنری حرف نمی زنیم.هنگامی که از پیکاسو سخن می گوییم هر گز ادعا نمی کنیم کار عبثی کرده است.

سارتر اخلاق را انضمامی و عینی میداند و نه انتزاعی زیرا بر حسب موقعیت های پیش آمده بر طبق اصل آزادی میتوان دست به اتخابهای با معنا و متفاوت زد.در این باره دو مثال از پرسوناژهای اصلی دو دو رمان می آورد که در برابر یک موقعیت واحد دو عمل به ظاهر متناقض انجام می دهند:
رمان آسیا روی فلوس را در نظر می آوریم.
در این داستان با دختری روبرو می شویم به نام مگی تالیور که تجسمی از ارزش عواطف است و خود نیز این را می داند.این دختر دلباخته ی جوانی است به نام استفن.
جوان دارای نامزدی است بی قدر و عامی.مگی تالیور به جای اینکه با بی قیدی نسبت به دیگران،سعادت شخص خود را بجوید،به نام همبستگی بشری،راه فداکاری را بر می گزیند و از مردی که دوست دارد چشم میپوشد.
بر عکس سانسورینا قهرمان داستان صومعه پارم اثر مشهور استاندال،با قبول اینکه ارزش حقیقی انسان وابسته به احساسات اوست،اگر به جای او بود می گفت عشق شایسته برخی فداکاریهاست،
و در نتیجه معتقد میشد که باید این عشق بزرگ را بر ابتذال یک عشق زناشویی(که موجب پیوند استفن با یک دختر عامی است که باید با او ازدواج کند)ترجیح داد.
وی دختر عامی را فدا می کرد تا سعادت را تحقق بخشد و چنانچه استاندال نشان می دهد،سانسورینا نشان می دهد که هر جا در زمینه احساسات لازم افتد خود را نیز فدا کند.
در اینجا ما با دو اخلاق کاملا متضاد قرار داریم ولی به عقیده من کاملا معادلند،زیرا در هر دو مورد هدف اخلاق چیزی جز آزادی نیست.
در مورد اول آزادی از و سوسه درونی و فداکاری به صورت همبستگی و نوعدوستی بشری
در مورد دوم آزادی از قید قراردادهای مبتذل و ازدواج های بی عشق.
لذا هر دوی این اخلاق ها ی به صورت متضاد معادلند و این همان شان آفریندگی و ابداع همواره اخلاق توسط هر شخص است.


[quote='tankamanee']نقل قول از letranger:نقل قول از Tuhalgham:نقل قول:فلسفه اگزیستانسیالیسم ، فلسفه یاس و بدبینی و جدایی و تنهایی است
بلکه به کلام سارتر به یک نوع "خشونت خوش بینانه " اعتقاد دارد و بر این باور است که وظیفه یک نویسنده یا یک هنرمند "نشان دادن" بدی ها و زشتی هاست برای ریشه کن کردن آنها . /quote]
سلام دوست عزیز و گرامی
وقتی این نظررا میخوندم سوالی به ذهنم رسید ، آیا همین فلسفه اگزیستانسیالیسم یا جناب ساتر خود توانسته اند ارائه راه حلی برای ریشه کن کردن بدیها و زشتی بدهند؟
درود دوست گرامی مسلما در دنیا آنقدر زشتی و بدی وجود دارد که ریشه کنی تمامی آنها غیرممکن به نظر می رسد و کار فلسفه اگزیستانسیالیسم نیز ریشه کنی بدی ها نیست بلکه تلاشی است برای ریشه کنی آنها. در این مورد اگزیستانسیالیسم در مقابل ایده آلیست هایی قرار می گیرد که باور دارند باید "خوبی" و "زیبایی"ها به تصویر کشیده شود و همین طور افرادی که به نشان دادن جهان پیرامون با تمامی "خوب"ها و "بدی"های آن معتقدند.خود سارتر سالها در دفاع از مردم الجزایر که مستعمره فرانسه بودند تلاش کرد و این به دلیل آن است که ما در اگزیستانسیالیسم به "امید" اعتقاد نداریم و باور داریم فرد و جامعه باید بدون تکیه بر امید و آرزو و ای کاش تمام تلاش خویش را در جهت ریشه کنی بدی ها انجام دهد. [/quote]
[quote='letranger']نقل قول از Tuhalgham:نقل قول:فلسفه اگزیستانسیالیسم ، فلسفه یاس و بدبینی و جدایی و تنهایی است
بلکه به کلام سارتر به یک نوع "خشونت خوش بینانه " اعتقاد دارد و بر این باور است که وظیفه یک نویسنده یا یک هنرمند "نشان دادن" بدی ها و زشتی هاست برای ریشه کن کردن آنها . /quote][/quote]
سلام دوست عزیز و گرامی
وقتی این نظررا میخوندم سوالی به ذهنم رسید ، آیا همین فلسفه اگزیستانسیالیسم یا جناب ساتر خود توانسته اند ارائه راه حلی برای ریشه کن کردن بدیها و زشتی بدهند؟:-):-)
[quote='Tuhalgham']نقل قول:فلسفه اگزیستانسیالیسم ، فلسفه یاس و بدبینی و جدایی و تنهایی است
خوب این حقیقت زندگیه، زندگی در ذات خود و برای کسانی که گوسفندوار زندگی نمیکنند، مقوله ای تلخ و غیرقابل هضم و سیاه است، زندگی ترسناک است،این ماییم که با انواع روشها خود را به کوچه دیگر میزنیم و به زندگی رنگ و بو میدهیم و آن را گاهی قابل تحمل و دلپذیر میکنیم.
حقیقت زندگی تلخ است ، تلخ و گزنده...
------------------------
به قول شاهین نجفی:
زندگی فارقه از معنی
زندگی فقط یعنی
مثل یه مهره بازی کرده شدن
تنها مثه مرده راه رفتن
----------------------------
همه چی دروغه فقط تویی و خودت
همه چی دروغه خودتو گول نزن
هر کی دست راستشو دراز کرده
تو دست چپش خنجره ، خوب ببین[به عقیده من اگزیستانسیالیسم به هیچ وجه فلسفه یاس و بدبینی نیست و همین طور اعتقاد ندارد که زندگی "ترسناک" است ، بلکه به کلام سارتر به یک نوع "خشونت خوش بینانه " اعتقاد دارد و بر این باور است که وظیفه یک نویسنده یا یک هنرمند "نشان دادن" بدی ها و زشتی هاست برای ریشه کن کردن آنها . /quote]
اگه اشتباه نکنم 2باره اسکن کردید نه ؟چون کیفیتش به نظرم خوب بود.کتاب محشری بود.خوشحالم که دوباره سایت روبه راه شد و تونست کتابای عالیشوبرای دانلود بذاره.;-)
فلسفه اگزیستانسیالیسم ، فلسفه یاس و بدبینی و جدایی و تنهایی است

خوب این حقیقت زندگیه، زندگی در ذات خود و برای کسانی که گوسفندوار زندگی نمیکنند، مقوله ای تلخ و غیرقابل هضم و سیاه است، زندگی ترسناک است،این ماییم که با انواع روشها خود را به کوچه دیگر میزنیم و به زندگی رنگ و بو میدهیم و آن را گاهی قابل تحمل و دلپذیر میکنیم.
حقیقت زندگی تلخ است ، تلخ و گزنده...
------------------------
به قول شاهین نجفی:

زندگی فارقه از معنی
زندگی فقط یعنی
مثل یه مهره بازی کرده شدن
تنها مثه مرده راه رفتن
----------------------------
همه چی دروغه فقط تویی و خودت
همه چی دروغه خودتو گول نزن
هر کی دست راستشو دراز کرده
تو دست چپش خنجره ، خوب ببین
ممنون بابت کتاب.
کیفیت اسکن خوب و در حد متوسط هست که برای مطالعه روی صفحه مانیتور کافی است.
اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک