رسته‌ها
اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 179 رای
نویسنده:
مترجم:
مصطفی رحیمی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 179 رای
✔️ سارتر در این کتاب مفاهیم فلسفی از دیدگاه اگزیستانسیالیسم را بررسی کرده است. وجود انسان طبق اگزیستانسیاسم سارتر مقدم بر ماهیت او می باشد. انسان پیش از آنکه تعریف آن به وسیلهٔ مفهومی ممکن باشد وجود دارد.
این کتاب خلاصه ای است از دیدگاه و سیستم فلسفی ژان پل سارتر در مورد اگزیستانسیالیسم و وجود انسان و ماهیت او.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
180
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر

تعداد دیدگاه‌ها:
103
نگاه کنید تعصب و سطحی نگری و انتخاب گزینشی ( و به قول خود شما ) تکه پاره ای ، چه بر سر عقل و شعور آدم می آورد و موجب شکل گیری خنده دارترین کمدی های دنیا می شود و حتی موجب می شود انسان آنچه روبروی چشمش در همین زمان حال می گذرد را نبیند ولی برده داری 400 سال قبل در آن طرف کره زمین را ببیند و صدها مقاله و پژوهش را از بر کند ولی دریغ از ذره ای شعور و بینش در کار !!!! آقای محترم ، روسیه و چین ، همین حالا که ما داریم با یکدیگر صحبت می کنیم ضمن انعقاد قراردادهای 20 ساله با کشورهای مختلف در حال به تاراج بردن منابع ملی کشورهای ضعیف هستند و به دنبال آن ، مردم این کشورها را نیز در مقیاس صنعتی ( و میلیونی و میلیاردی ) به بردگی خواهند کشاند . موضوعی که از شدت وضوح ، اصلا نیازی به ارجاع بنده به مقالات پژوهشی و منابع معتبر علمی ندارد ( اگر قلب انسان سنگ و دیده او کور و نابینا نشده باشد ) حالا شما نگران چهار تا سیاه پوستی هستی که در آفریقا داشته اند از گرسنگی تلف می شده اند و رفته اند در آمریکا مشغول کار شده و حداقل به آنها خوراک و سرپناهی داده می شده است ؟ ( هر چند در همین حد نیز ، مورد تایید من نیست و هیچ انسانی را نباید بر خلاف میلش به جایی کوچ داد یا به کاری وادار کرد و البته من امیدوارم این جملات داخل پرانتز را خوب نگاه کنید و چندین بار بخوانید و بخوانید و بخوانید که مبادا بخواهید دوباره مرا متهم به طرفداری از برده داری کنید زیرا دست شما برای دفاع خالی بوده و چیزی جز بهانه گیری و توسل به چنین مسائلی ندارید . . . ) و چه بسا این مسائل در ظرف مکانی و زمانی ] قرن ها قبل مثل حالا نبوده ولی خوب دوستان اسلامیست ما نیز ظاهرا با شما هم نظرند محض اطلاع آنها نیز باید عرض کنم مخالفان اسلام نیز یکی از مواردی که مرتب اعلام می کنند ( مثل دوست سرخپوش ما ) : تجاوز و و حشیگری اعراب در اشغال خاک دیگران و گرفتن جزیه و و جواز برده داری در اسلام و نابرابری میان زن و مرد را بهانه می کنند در حالیکه این مسائل باید در ظرف مکانی و زمانی خودش مورد تحلیل قرار گیرد . . . عزت زیاد . . . .
نگاه کنید تعصب و سطحی نگری و انتخاب گزینشی ( و به قول خود شما ) تکه پاره ای ، چه بر سر عقل و شعور آدم می آورد و موجب شکل گیری خنده دارترین کمدی های دنیا می شود و حتی موجب می شود انسان آنچه روبروی چشمش در همین زمان حال می گذرد را نبیند ولی برده داری 400 سال قبل در آن طرف کره زمین را ببیند و صدها مقاله و پژوهش را از بر کند ولی دریغ از ذره ای شعور و بینش در کار !!!! آقای محترم ، روسیه و چین ، همین حالا که ما داریم با یکدیگر صحبت می کنیم ضمن انعقاد قراردادهای 20 ساله با کشورهای مختلف در حال به تاراج بردن منابع ملی کشورهای ضعیف هستند و به دنبال آن ، مردم این کشورها را نیز در مقیاس صنعتی ( و میلیونی و میلیاردی ) به بردگی خواهند کشاند . موضوعی که از شدت وضوح ، اصلا نیازی به ارجاع بنده به مقالات پژوهشی و منابع معتبر علمی ندارد ( اگر قلب انسان سنگ و دیده او کور و نابینا نشده باشد ) حالا شما نگران چهار تا سیاه پوستی هستی که در آفریقا داشته اند از گرسنگی تلف می شده اند و رفته اند در آمریکا مشغول کار شده و حداقل به آنها خوراک و سرپناهی داده می شده است ؟ ( هر چند در همین حد نیز ، مورد تایید من نیست و هیچ انسانی را نباید بر خلاف میلش به جایی کوچ داد یا به کاری وادار کرد و البته من امیدوارم این جملات داخل پرانتز را خوب نگاه کنید و چندین بار بخوانید و بخوانید و بخوانید که مبادا بخواهید دوباره مرا متهم به طرفداری از برده داری کنید زیرا دست شما برای دفاع خالی بوده و چیزی جز بهانه گیری و توسل به چنین مسائلی ندارید . . . ) و چه بسا این مسائل در ظرف مکانی و زمانی ] قرن ها قبل مثل حالا نبوده ولی خوب دوستان اسلامیست ما نیز ظاهرا با شما هم نظرند محض اطلاع آنها نیز باید عرض کنم مخالفان اسلام نیز یکی از مواردی که مرتب اعلام می کنند ( مثل دوست سرخپوش ما ) : تجاوز و و حشیگری اعراب در اشغال خاک دیگران و گرفتن جزیه و و جواز برده داری در اسلام و نابرابری میان زن و مرد را بهانه می کنند در حالیکه این مسائل باید در ظرف مکانی و زمانی خودش مورد تحلیل قرار گیرد . . . عزت زیاد . . . .
در برابر 16 پژوهش علمی که من معرفی کردم، siawash110 تکه‌هایی از یک مقاله از روزنامه‌ی «دنیـای اقتصاد» را می‌آورد که خود این مقاله تکه‌هایی است از پژوهش کاملی با عنوان «when did Latin America fall behind» که روزنامه «دنیای اقتصاد» شعارها و مفروضات جهتدار خود را لابلای آن چپانده است. دنیای اقتصاد حرف‌های خودش را به مقاله‌‌ی «Leandro Prados» چسبانده و siawash110 هم تفاسیر خودش را به ملغمه دنیای اقتصاد می‌چسباند. من نمی‌گویم این کارها نشانه‌ی دوری جستن از وجدان و شرف است؛ فقط می‌گویم این کارها قطعاً «تحقیق علمی» نیست. همان «تحقیقی» که siawash110 از ما می‌خواست. «دنـیای اقتصاد» و siawash110 برای تحقیق درباره رابطه‌ی امپریالیستی به «سطح درآمد»، «GDP» و بزرگی بازار کالا و سرمایه آمریکای لاتین نگاه می‌کنند. هر عقل سلیمی می‌داند که با این مقولات نمی‌توان چپاول امپریالیستی را تایید یا رد کرد. امپریالیسم یک رابطه‌ی معین بین‌المللی است و برای شناخت آن باید مقولات اقتصادی و سیاسی‌ئی که نشانگر تبادلات و روابط بین‌المللی هستند را مطالعه کرد. هر 16 پژوهشی که من معرفی کردم به مطالعه این مقولات می‌پردازند. گویـاترین مقوله «نـرخ سـود سرمایه» و «سود عملیاتی» (Operating Profit) است که بطور ملموسی چپاولگری وحشیانه‌ی «بلوک غرب» را نشان می‌دهد. دکتر همایون الهی در پژوهشش نشان می‌دهد که شرکت‌های «جهان اول» گاه تا 90٪ سود عملیاتی‌شان از «جهان سوم» بدست می‌آید. چرا مقاله‌ی دنیای اقتصاد این آمار بسیار مهم را نمی‌آورد؟! چون 90٪ سود عملیاتی، حتی 40٪ سود عملیاتی، یعنی «جهان اول فردگرا!» دقیقاً مثل انــگل به «جهان سوم اجتماع‌گرا!» چسبیده است. خوشبختانه UNCTAD و ECLA که هیچ ربطی به سوسیالیسم ندارند! نیز هرساله این آمارها را بیرون می‌دهند. در «World Investment Report 2011» صفـحه 27 می‌توانید مشاهده کنید که گروه «Anglo American» تا 91٪ سود عملیاتی‌اش را از «جهان سوم» بدست می‌آورد. این یعنی «آمار و شرایط مشخص». این یعنی چپاول محض. نرخ سود مقوله دیگری است. UNCTAD در گزارش‌های آماری خود مفصلاً به نرخ سود حاصل از «جهان سوم» یا همان «غنــایم امپریالیستی جهان اول فردگرا و آزاد!» می‌پردازد. کتاب‌هایی که نام بردم تحلیل‌های جامعی درباره نرخ سود دارند. مثلاً در سال 2006 نرخ سود حاصل از نیجریه رقم وحشتناک «124درصد» بوده در حالی که در همان سال نرخ سود در آلمان «8 درصد» بوده. «دنیای اقتصاد» فقط درباره‌ی کوچکی درآمد در جهان سوم سخن می‌گوید، اما برای فهم امپریالیسم باید این کوچکی درآمد را در کنار این نرخ سود غول‌پیکر «جهان سوم» و آن نرخ سود کوچک در «جهان اول» بگذاریم تا بفهمیم درآمدهای بزرگ «غربی‌های فردگرا و باشرف» از کجا می‌آید. طبق گزارش‌های UNCTAD از جنگ جهانی دوم تا همین امروز بالاترین نرخ‌های سود حاصل از سرمایه‌گذاری، مربوط به «جهان سوم» بوده در حالی که نرخ سود در «جهان اول» دائماً در حال کاهش بوده است. این یعنی چپاول مطلق ثروت ملل ضعیف‌نگه‌داشته شده و دلیل واپس‌ماندگی جهان سوم. همان جهان سومی که هر بار خواست بر سر پای خود بایستد و نظمی به اقتصاد و جامعه خود بدهد، با مداخلات آشکار جانیان بی‌شرف آمریکایی به زانو درآمد. همان جهان سومی که تا می‌خواهد از «جامعه» و «یوغ امپریالیسم» حرف بزند، به او می‌گویند این حرف‌ها مال «روس‌های بلشویک» است، تو باید هرچه بیشتر «جامعه» را از سر بیرون و اقتصادت را «آزاد» کنی!!! اگر«بلوک غرب» بنحو خودجوش و خودبخود، جریان انتقال ثروت از «جهان سوم» را حتی برای مدتی کوتاه قطع کرده باشد و رهبرانی چون پاتریس لومومبا را زنده گذاشته باشد، می‌توان ادعا کرد که «جهان سوم» هم بنحو خودجوش خود را به مسیر تنگدستی و آشفتگی انداخته است. حرف دیگری با شما باقی نمی‌ماند.
حالا siawash110 همچون پیری دنیادیـده و فرزانـه، دستی بر سر «عزیـز دلش» می‌کشد تا این عزیز دل که در مغزش توهمات انتزاعی درباره «جـامعه» و «امپریالیسم» فرو کرده‌اند، به شرافت و وجدان و تشخص انسانی‌اش بازگردد. عجب! نمی‌دانستیم با رجوع به شرافت و وجدان می‌توان دریافت که «جامعه» و «امپریالیسم» ساخته و پرداخته‌ی مشتی دیکتاتور آدم‌کش کمونیست است. پس هزاران دانشجویی که در سراسر جهان درباره «جامعه» و «امپریالیسم» پایان‌نامه و تز می‌نویسند و هزاران استاد و متفکری که سالانه مقاله و کتاب درباره ساختارهای اجتماعی و اقتصادی حاکم بر جهان بیرون می‌دهند دنباله‌رو کور کمونیست‌ها هستند و تنها چیزی که با مطالعات خود ثابت می‌کنند بی‌وجدانی و بی‌شرفی خودشان است!!! کافیست مشاهده کنند که مردم در دوره کرونا خودشان رفتند شمال و عروسی تــا براحتی دریابند که «جامعه» و «امپریالیسم» دروغ است و کشورهای جهان هم خودشان بنحو خودجوش وارد مسیر فقر و سیه‌روزی شده‌اند. واقعاً حیرت انگیز است!
کشورهای پیشرفته پیشرفته شدن چون خرد و علم و حقوق بشر و اقتصاد آزاد را بکار بستند و به آزادی های فردی احترام گذاشتند، می شود هزار جور شعار داد و مغلطه کرد و فلسفه بافی کرد اما واقعیت عینی در آمار و شرایط مشخص است. کشوری مانند امریکا از پیش قراول های لغو برده داری در جهان بود البته آسان است و مغلطه کرد که برده داری قرن شانزدهم میلادی را برجسته کرد و دنیا و پیشرفت امروز را پایه ان دانست شوربختانه انسان حتی پش از انسان هوشمند دست به غارت و چپاول هم گونه های خویش می زد و قرن شانزدهم نیز در همه جهان حتی میان خود سرخپوستان قاره امریکای شمالی و جنوبی وضع به همین منوال بود البته جایی کمتر جایی بیشتر. واقعیت اصلی ان است که بنگریم چه کسانی بر لغو برده داری کوشیدند، موافق با ازادی های فردی و حق انتخاب افراد بودند، مانع شدند افراد دست در جیب دیگر شهروندان تحت عنوان کمونیسم یا سوسیالیسم شدند تا بدانیم چرا آمریکا آمریکا شد و افغانستان افغانستان است
ضمنا کشورهایی مانند ژاپن و کره جنوبی و سنگاپور و اندونزی و سوئد و آلمان و نروژ و . . .آیا این کشورها ( که از اصول اندیشه ها غرب ) پیروی کردند چرا پیشرفت کردند ؟ آیا آنها هم برده داری داشته و استعمارگر بوده اند ؟ عزیز دلم به جای توهمات انتزاعی و نظریه های گزینشی که از چپ و راست ( و البته بیشر از چپ ! ) در مغزت فرو کرده اند به خودت بیا و اندکی به شرافت و وجدان و تشخص انسانی خودت باز گرد . . . اندکی هم نوشته های بزرگان توبه کرده از اندیشه های کمونیستی را مطالعه کن . مثلا در کتاب بت شکسته که نوشته افرادی مانند : (آرتور کستلر,اینیاتسیو سیلونه,آندره ژید,استفن اسپند,ریچارد رایت,لویی فیشر . . ) است ... این کتاب راجع به مارکسیست ها و کمونیست های مشهور و استخوان داری است که بی آن که زندان رفته و یا اجباری در کار باشد به اشتباهات خود پی برده اند . . .
در یک مطالعه مهم در سال ۲۰۰۷، تاریخدان اقتصادی لئوناردو پرادوس دولااس کاسورا عقب‌ماندگی اقتصادی آمریکای لاتین از ‌نظر زمان بروز این پدیده و تفسیر جریان اصلی عقب افتادگی را مورد بررسی قرارداد. بر طبق نظریه او:«یافته‌های تجربی عرضه شده در اینجا به صورت جدی، ارزیابی‌های سنتی و متداولی که عقب افتادگی اقتصادی دهه‌های اول قرن نوزدهم را با جغرافیای منطقه، نابرابری درآمد و قدرت اولیه، میراث استعمار و بی‌ثباتی و ناآرامی‌های سیاسی بعد از استقلال مرتبط می‌داند به چالش می‌کشد.( به صورت خیلی ساده می خواهد بگوید علت بدبختی و فلاکت خود را به گردن دیگران انداختن ، امری پوچ است و متاثر از تبلیغات کمونیستها برای براه انداختن انقلاب . . علت بدبختی ها را باید در داخل جستجو کرد تا مشکل حل شود تا وقتی به دنبال انداختن گناه به گردن این و آن هستید اوضاعتان روز به روز بدتر می شود . . . تغییر واقعی در صورتی شکل می گیرد که متوجه شوید مشکل درون خودتان است ) برای دوستان چند مثال ساده می زنم : آیا در زمان شیوع کرونا ، " حکومت " کسی را به زور به شمال و به جشن عروسی و به استادیوم و به نماز جمعه و به کربلا کشاند ؟ یا خود مردم بودند که به شیوع کرونا دامن زدند ؟ آیا دروغ گفتن ( که سکه رایج عده زیادی از مردم شده ) و ریشه بسیاری از بدبختی هاست ، به دستور حکومت یا به دستور کشورهای استعمار گر بوده است ؟ ) مساله بعدی : همین برده ها در جنگهای شمال و جنوب ( میان ایالات شمالی و جنوبی آمریکا ) به صف خطوط شمال پیوستند و یکی از علل پیروزی ایالات شمالی و در نهایت : اتحاد آمریکا شدند walterbenjamin دوست سرخ ما به سهو یا به عمد مانند اسلاف خود در کرملین ، همیشه یکسو و از یک منظر به جهان نگاه می کنند . آیا همین سیاهان نبودند که در جنگ ویتنام ( علیه جوجه کمونیستها ) شرکت کردند ؟ و همچنین حضور وسیع آنها در مبارزه با فاشیسم در هر دو جنگ جهانی اول و دوم . . . براستی دوستان شما در مسکو به چه علت به افغانستان حمله کردند ؟ و دقیقا از همان زمان بود که پای - حضور نظامی - آمریکا و انگلیس به خاورمیانه باز شد . . .
ر طبق داده‌هایی که درسال ۱۴۹۲ میلادی توسط آنگوس مادیسون جمع‌آوری شد، هنگامی که اروپاییان وارد قاره آمریکا شدند، بومیانی که در مناطقی که امروزه ما آنها را بولیوی و پرو می‌نامیم زندگی می‌کردند دارای استاندارد‌های بالاتر زندگی در قیاس با شمال آمریکا بودند. از آن زمان تاکنون، به هر حال کشورهای آمریکای لاتینی همیشه بعد از کشورهای پیشرفته همچون آمریکا و کانادا قرار داشته‌اند. در سال ۲۰۰۰ متوسط درآمد سرانه در آمریکای لاتین به سختی به ۲۰ درصد درآمد سرانه ایالات‌متحده می‌ر‌سید.برای یک مدت طولانی عقیده غالب در میان تاریخدانان اقتصادی این بوده است که رکود نسبی اقتصادی آمریکای لاتین ریشه در دوره‌ای دارد که از سال ۱۸۲۰ هنگامی که بسیاری از مستعمرات استقلال خود را از اسپانیا به دست آوردند آغاز می‌شود و تا ۱۸۷۰ ادامه می‌یابد. بر طبق داده‌های جمع‌آوری شده توسط مادیسون، در سال ۱۸۲۰ درآمد سرانه در آمریکای لاتین تقریبا ۶۰ درصد درآمد سرانه آمریکا بود، تا سال ۱۸۷۰ این درآمد تا ۳۱ درصد درآمد سرانه در آمریکا کاهش یافت.تاریخ‌دانی به نام جان کوتزورث گفته است که آمریکای لاتین در ربع قرن دوم قرن ۱۹ که یک دوره مصیبت بار بود به سختی زندگی کرد و دانشمند عرصه سیاست آدام پرزورسکی گفته است که «دوره ۱۸۷۰- ۱۸۲۰ برای آمریکای لاتین دوره مصیبت باری بوده است.» عقب‌ماندگی اقتصادی در طی این ۵ دهه عمدتا نتیجه عدم ثبات اقتصادی، جنگ‌های داخلی پی‌در‌پی و جنگ‌های قدرت بوده است. در سال ۱۸۷۸، اچ‌دبلیو بیتز (H.W.BATES) یکی از اولین محققان در خصوص آمریکای جنوبی نوشت: به جز چند مورد استثنایی، تاریخ این سرزمین‌ها از زمان جدا شدن از یکدیگر و از سرزمین مادری اصلی، توالی بدون انقطاع جنگ‌های داخلی و بی‌قانونی همراه با بی‌رحمانه‌ترین و ددمنشانه‌ترین جنگ و گریزها بوده است.آدام پرزورسکی بر آورد کرده است که هزینه‌های ترکیبی تنش‌های سیاسی و استقلالی دیررس بین یک سوم وسه چهارم تفاوت درآمد در سال ۲۰۰۰ بوده است. به عنوان مثال: اگر برزیل در همان سالی که آمریکا به استقلال دست یافت (۱۷۸۲) به استقلال دست پیدا می‌کرد و همان درجه ثبات سیاسی آمریکا را نیز داشت در سال ۲۰۰۰، فاصله درآمدی آن در قیاس با ایالات‌متحده آمریکا به جای ۲۲ هزار دلار به ۱۰ هزار دلار می‌رسید.پرزورسکی در این رابطه دو نظریه را در این خصوص که چرا تاخیر در استقلال مستعمرات اسپانیا می‌تواند روی رشد کشورها تاثیر گذار باشد ارائه می‌کند: او می‌گوید‏، این امکان وجود دارد که اسپانیا با محدود کردن تجارت با سایر قدرت‌ها همچون انگلستان، فرانسه و هلند، اسپانیا در واقع نوآوری و تجدد را خفه کرده است، همان گونه که در ادامه این مطلب خواهید دید، توجیه‌های دیگری جهت بیان دلیل این تفاوت بیان شده است که بعضی آنها به عواملی همچون اختلافات جغرافیایی و فرهنگی متکی است و برخی دیگر علت این امر را اصرار اسپانیا بر تصمیم‌گیری به‌صورت مستقل و متمرکز می‌دانند.
سیاوش گرامی، درسته که حوصله‌ی خواندن ۵ صفحه رو نداشتم ولی همان صفحه‌ی آخر وقتی می‌بینم که دو مقوله‌ی جامعه‌شناسانه یک دفعه به تقابل «سرمایه‌داری» و «کمونیسم» از طرف شما میرسه دیگه چی میشه کرد. به نظرم هنوز هم برداشت تو از مقولات «اصالت فرد» و «اصالت جمع» مغشوش و نادرسته، یک این که تقابل ذهنی این دو رو به خیلی بیش از آن چه که هست میرسانی و دو این که «اصالت جمع» مورد تایید جامعه‌شناسان لیبرال بوده و جزو اصول پذیرفته‌شده در جوامع غربی (و بالطبع شرقی) است، و مباحث اومانیسم و غیره هم در این بخش شکل می‌گیره و نه بر اساس «اصالت فرد» خالی که به تنهایی معنا هم نداره. پرش یک‌هویی تو به جنگ و دعوای «سرمایه‌داری» و «کمونیسم» این توهم رو پیش میاره که نکند «اصالت فرد» به «سرمایه‌داری» و «اصالت جمع» به «کمونیسم» ارتباط دارند! که این چنین نیست و این موضوعی بود که در کامنت قبلی تلاش کردم بگویم. با تبلیغات در وسط مباحث به شدت مخالفم ولی باید گفت که از دید مارکس شکل‌گیری جامعه‌ی کمونیستی بدون دولت و با محو طبقات، بر اساس همیاری انسان‌ها با یکدیگر بر اساس «فرد» و برای نجات «فرد» (که همه‌ی افراد است و نه فقط طبقه‌ی خاصی) از مشکلات جامعه‌ی سرمایه‌داری‌ست. (و البته اگر کشورهای دیکتاتورزده مثل شوروی و غیره رو فورا به حساب جامعه‌ی کمونیستی مورد نظر مارکس ملاحظه نکنیم). به هر رو، در ارتباط با مباحث علوم انسانی در باب فرد و جمع (جامعه‌شناسی، فلسفه، انسان‌شناسی، ...) شاید یک راه حل سریع و مفید این باشه که همه‌ی این‌ها رو گذاشت کنار، برای چند دقیقه تصور کرد که «من» نوعی که در ایران متولد شده‌ام احتمال تولد در یک خانواده‌ی اسم و رسم‌دار ثروت‌مند را داشتم و همینطور احتمال تولد در یک خانواده‌ی بسیار پایین و یا متوسط‌الحال. همین مسیر تفکر و تحلیل رو چند دقیقه‌ای ادامه بدهیم و به مقایسه‌ی این فرد فرضی در سن مثلا بیست سالگی برسیم می‌بینیم که اولی در جو «تهران پارتی» و سفارش آخرین مدل ماشین ایکس ایگرگ از آلمان و به روز کردن عکس‌های خصوصی‌اش از مهمانی آنچنانی دیشب در اینستاگرام و تنظیم چند ماهی که در خارج از ایران مشغول تحصیل در یکی از دانشگاه‌های معروف خواهد بود و غیره است (و نمونه‌های واقعی‌اش را دیده‌ام و می‌شناسم)، و دیگری اگر هنوز زنده باشند ... (که در شرایط فعلی ایران خود بهتر می‌دانید چه بر روزگارشان می‌آید). اینجاست که تمامی نظریه‌بافی‌های اصالت فرد و جمع به نظر کشک می‌آیند. واقعیت سخت روزگار خود نشان می‌دهد که از چه طبقه/قشری هستی، چه امکانات و چه نوع زندگی در انتظارت است و چه خواهی شد. حال، «منِ» نوعی، مفهوم جامعه و طبقه رو ذهنی بدونم یا نه، تفاوتی در اصل زندگی کنونی ما نخواهد کرد، در نهایت «من‌» و دیگران در قشر مشخصی در یک طبقه‌ی معین اجتماعی جای گرفته‌ایم که اگر تلاش آگاهانه برای تحت کنترل گرفتن سرنوشت خود نداشته باشیم به مانند خیلِ دیگران فقط مهره‌ای در آن هستیم که می‌آئیم و می‌رویم بدون هیچ تاثیری.

siawash110، بنده و تمام کتابخوانان حال حاضر جهان که هیـــچ، شک ندارم که سقراط و افلاطون و ارسطو و دکارت و کانت و هگل هم اگر بودند در برابر جنابعالی دچار «ضعف استدلال» مــزمن و شــدید می‌شدند. زیر این کتاب خوشبختانه هنوز روند بحث موجود است ...، بگذریم. در اینجا دعوت به انجام یک تحقیق شدیم که گویا نتایج حاصل از آن اثبات نظرات داهیانه ایشان است. هر تحقیقی پرسشی دارد و پرسش جالب تحقیق siawash110 چنین است: «چه اتفاق افتاد و چگونه شد که آمریکای شمالی شد امپراطور جهان و اوضاع در آمریکای لاتین شد این افتضاحی که صد پله بدتر از خاورمیانه است؟». البته این پرسش یک مقدار ناشیانه طرح شده است چون بنحو مسخره‌آمیزی پاسخش درون معنای «امپراطور جهان» وجود دارد. از زاویه‌ی تاریخی بنگریم: این مناطقی که به افتخار «امپراطوری جهان» و جهانخواری نائل شدند، حتی در کوران «جنگ‌های استقلال» با مادران جهانخوار بریتانیایی و اسپانیایی و هلندی و پرتغالی‌ خود (امپراطوران سابق)، در امر سلطه و چپــاول و تـاراج شریک سیاسی و اقتصادی این مادران بودند و علاوه بر زمین‌های وسیع و حاصلخیزی که به برکت قتل‌ عام جنون‌آمیز سرخپوستان بدست آورده بودند، تقریباً نصف آمریکای لاتین و مناطقی از چین را زیر دیکتاتوری و سیطره مهلک و خفقان‌آور خود داشتند. siawash110 که قبلاً با خیال آسوده منکر وجود جامعه شده بود حالا با خیال آسوده‌تر منکر این واقعیت عیان‌تر از آفتاب می‌شود. siawash110 فرض را بر این گذاشته که ایالات متحده و آمریکای لاتین در ابتدا در همه چیز برابر و مساوی بوده‌اند. siawah110 انسانِ منصف و اومانیستی است اما به‌نحو عجیبی نیروی کار عظیمی را که به‌شکل برده هم از افریقا و هم از امریکای جنوبی به ایالات متحده سرازیر می‌شد را فراموش می‌کند. siawash110 انسان اومانیستی است اما شراکت «فاتحان» امریکای شمالی در تجارت پرسود برده را از یاد می‌برد. او منصف است اما فراموش می‌کند که بومیان مکزیک، گواتمالا، شیلی، پرو، آرژانتین، برزیل ... برخلاف «مهاجران شمالی»، میلیون‌ها هکتار زمین را با خون «بومیان سابق» آبیاری نکردند، از سراسر جهان نیروی کار به بردگی نگرفتند و بزرگترین شریک اقتصادی و سیاسی چپاولگران و غارت‌گران آن دوره (انگلستان، اسپانیا، پرتغال و هلند) نبودند. به هر حال siawash110 پیشنهاد تحقیقی دارد. ظاهراً siawash110 که «ضعف استدلال» مخاطبان خود را بخوبی ثابت می‌کند، خبــر ندارد که حدود 100 سال است که این تحقیق جالب در گوشه و کنار جهان انجام شده است. از همان سال 1902 که حکومت جنایتکار و چپاولگر و «فردگرای»! آمریکا در فیلیپین آن قتل عام وحشیانه و حیوانی را براه انداخت تا همین امروز که به‌طرق مختلف ملت‌ها را در یوغ آشفتگی و اختناق و چپاولگری خود نگه داشته‌ است این «تحقیق» جالب siawash110 جریان داشته و دارد. با مقالات و کتب نوشته شده در این باره بدون اغراق می‌توان ظرفیت کنونی سایت کتابناک را پر کرد. حداقل 100 سال است که پژوهشگران مختلف از زوایای مختلف این تحقیق را انجام داده‌اند. من در اینجا صرفاً چند موردی را نام می‌برم که اعتبارشان از سوی مراجع دانشگاهی و علمی تایید شده و خودم مطالعه کرده‌ام. آیا این‌ها «نظرات» siawash110 را ثابت می‌کنند یا ثابت می‌کنند که آن «بهبود نسبی» که در ایالات متحده و کانادا مشاهده می‌شود دقیقاً محصول و نتیجه‌ی به لجن کشیدن جهان است؟ خواننده‌ی صاحب فکر براحتی می‌تواند دریابد: 1- تولد امپریالیسم (فیلیپ. اس. فونر) - با عنوان جنگ اسپانیا، کوبا، آمریکا در کتــابناک موجود است - 2- راه آمریکا به امپراطوری (وین مورگان) 3- ملت آمریکا (جان هیک). 4- ایالات متحده در کوبا 1898-1902 (دیوید هیلی) - 5- شناخت ماهیت و عملکرد امپریالیسم (دکتر همایون الهی) 6- ما مردم، آنچه بر مردم آمریکا گذشت (لئو هوبرمن) 7- تاریخ آمریکا 1492 تا 2001 (هاوارد زین) 8- میراث استعماری آمریکای لاتین (استانلی و باربارا اشتین) 9- بیست کشور آمریکای لاتین (مارسل نیدرگانگ) 10- کشتن امید (ویلیام هنری بلوم) 11- بررسی یک جامعه (غلامحسین متین) 12- شکاف جهانی (ال. اس. استاوریانوس) 13- مسائل نیمکره غربی (منوچهر کمالی طه) 14- جنگ پنهان (جوی گوردون) 15- دشمنان بیشمار (جاناتان کویتنی) 16- تاریخ جهان (کریس هارمن).
اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک