رسته‌ها
اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 179 رای
نویسنده:
مترجم:
مصطفی رحیمی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 179 رای
✔️ سارتر در این کتاب مفاهیم فلسفی از دیدگاه اگزیستانسیالیسم را بررسی کرده است. وجود انسان طبق اگزیستانسیاسم سارتر مقدم بر ماهیت او می باشد. انسان پیش از آنکه تعریف آن به وسیلهٔ مفهومی ممکن باشد وجود دارد.
این کتاب خلاصه ای است از دیدگاه و سیستم فلسفی ژان پل سارتر در مورد اگزیستانسیالیسم و وجود انسان و ماهیت او.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
180
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر

تعداد دیدگاه‌ها:
103
اصلاح : سایه های اندیشه های اومانیستی و لیبرالیستی
برای اثبات نظراتم شما را دعوت به یک تحقیق می کنم : کشورهای حوزه آمریکای لاتین و کشورهای حوزه آمریکای شمالی ( ایالات متحده آمریکا و کانادا ) تقریبا در یک زمان ، توسط ملل اروپایی ( اسپانیا و فرانسه و پرتغال و انگلیس) کشف و به تصرف درآمدند . مهاجرین و مهاجمین : یکی بودند و زمان : یکی بود و شیوه تصرف و تهاجم : یکی بود و ابزار و آلات صنعتی یکسان بود و دینی که تبلیغ می شد : یکی بود ( مسیحیت ) شرایط جغرافیایی ( معادن و منابع که حتی ابتدا در آمریکای لاتین بیشتر هم بود ) نیز یکی بود و مردم بومی نیز تقریبا ( در یک شرایط عقب افتاده یکسان بوده و حتی مناطق پرو و آمریکای لاتین ، پیشرفته تر هم بودند ) چه اتفاق افتاد و چگونه شد که آمریکای شمالی شد امپراطور جهان و اوضاع در آمریکای لاتین شد این افتضاحی که صد پله بدتر از خاورمیانه است ؟ اگر دوستان مارکسیست ، اندکی در این موضوع تامل کنند شاید نگاهشان کمی نسبت به این دیو جهان خوار ، تغییر پیدا کند !!!!! ( البته من بارها گفته ام که اینها فرشته نیستند ولی دیو هم نیستند . . . اگر دیوی باشد : جناب استالین و مائو و چائوشسکو و . . . است )
سرمایه داری پیشرفته و بالنده و علمی ( یکی از دهها پدیده ایست ) که با شکل گیری نظام دموکراسی و مردم سالاری در غرب رو به گسترش گذاشت ( البته شروع آن با انقلاب صنعتی و استعمار و آغاز رنسانس بوده ) ولی دوام و تقویت و شدت آن ، جز در سایه نهادهای دموکراسی و آزادی بیان و رسانه ها و قوه قضاییه مستقل و صندوق رای ( البته واقعا : صندوق رای . . . ) نمی توانست ادامه داشته باشد و روسیه نیز با این نظام راه به جایی نمی برد ( حتی چین نیز در نهایت به جایی نمی رسد . . . حد اقل امیدوارم چنین شود و گرنه تمام ملتهای جهان ، باید گردن های خود را برای یوغ بردگی آماده کنند . . . ) دموکراسی و احترام به آزادی های فردی و مقام شامخ انسانیت نیز جز در سیاه های اندیشه های اومانیستی و لیبرالیستی شکل نگرفته و نخواهد گرفت . حالا امیدوارم متوجه ارتباط و ردیف بودن (و نه ردیف شدن ، که کار کمونیستهاست ! ! ! ) این مفاهیم با یکدیگر شده باشید . . . .
در خصوص مهاجرت به بلوک غرب یا شرق ، من هم قبول دارم این دلیل نیست ( و جایی هم نگفتم دلیل است ) ولی وقتی شما روزها و ماهها و سالها با کسی بحث می کنید ( که مثلا : خوردن گوشت برای شخص شما مضر است ) و طرف مقابل ، زیر بار حرف حق نمی رود ، بهترین راه برای اینکه به او ثابت کنید "خوردن گوشت مضر است " ( و او متوجه شود ) این است که به او بگویید مشکلی ندارد اگر فکر می کنی خوردن گوشت ضرر ندارد برو و تا می توانی گوشت بخور آخر دست معلوم می شود حق با من بوده یا با تو . . . دوستانی که سنگ تفکرات مارکسیستی و کمونیستی را به سینه می زنند مشکلی ندارد ، مدتی تشریف ببرند در همان روسیه یا چین ( سرمایه داری به قول شما !!!) تا اگر خوب بود و آنجا ماندگار شدند ما هم اعتراف کنیم : اشتباه کرده ایم و به دنبال آنها روان شویم !
شاید بهتر می‌بود گفت به جای رفتن به کشورهای با دمکراسی نیم‌بند به کشورهای دیکتاتوری بروی و غیره ( که البته هنوز متوجه استدلالی در این نیستم). این به می‌ماند که من به دوستان مسلمان این گزینه‌ها را بدهم که اگر از دست جمهوری اسلامی ناراحتی بین کشورهای رسما مسلمان یکی رو انتخاب کن و برو آنجا. ولی خوب بنا به دلایلی بیشترشان در همین کشورهای کافر پیدا می‌شوند!
1- عموما سوء تفاهمی ( البته من نمی گویم شیطنت ! ) که در مباحثات پیش می آید این است که یک نفر ، ناگهان سر و کله اش در انتهای یک بحث پیدا می شود ( به خصوص وقتی طرف دیگر ماجرا دچار ضعف استدلال شده ) و بدون توجه به پیش زمینه های قبلی ، دست به یکسری نتیجه گیری های شخصی می زند ! 2- اولین سخن من این بود که بنده معتقدم اصالت با فرد است و اجتماع ، موضوعی انتزاعی است که نمی توان آنرا در جهان واقع نشان داد و گفت : آقا بفرمایید این موجود : اجتماع 3- دوستی آمد و گفت : من حرف چرندی زده ام و اصلا چنین چیزی ، موضوعیت ندارد و از بنده سند علمی خواستند 3- در ادامه بنده برایشان سند ( حتی از صدها سال قبل آوردم ) که نخیر دوست گرامی من از خودم نگفتم بلکه بوده اند کسانی که چنین اعتقادی داشته اند 4- دوستمان دوباره دلیل آوردند که اصالت فرد ، موضوعیست که در حال زوال و نابودیست و این اصالت جمع است که در حال اثبات است 5- بنده مجددا گفتم نه تنها حرف شما پوچ است ولی به فرض که صحت هم داشته باشد چون خروجی و نتایج عینی آن ( در عرصه سیاسی و کشورهای بلوک شرق ) نتایج فاجعه باوری ( در تاریخ و حتی هم اینک ) بوده بهتر است با تمام توان با این نظریه توهم آلود که منجر به شکل گیری حکومتهای استبدادی می شود ( اصالت جمع = نگاه گله وار و توده ای به مردم = نیاز به یک نفر چوپان ! یا همان دیکاتور ) مبارزه کرد . . . حالا شما وسط بحث آمده اید و می فرمایید روسیه سرمایه داریست ! ! ! پس الکساندر ناوالی در سیاه چال پوتین چه کار می کند ؟ پس چرا اوکراین هر لحظه از بیم حمله روسیه به خود می لرزد ؟ پس چگونه است که مقام ریاست جمهوری ( این مترسک زشت بزک کرده از دموکراسی در بلوک شرق ) سالهاست میان پوتین و مدودف در حال پاسکاریست ؟ چرا به جای اینکه روسیه سرمایه دار و پیشرفته غرب را تحریم کند این روسیه است که تحریم می شود ؟ و چرا و چرا و چرا ؟ . . . اگر یکی از آن دزدهای بلوشیک و یا باندهای مافیایی روسیه از این نظام طرفداری کنند عجیب نیست عجیب کسانی هستند که برای نظامی سینه چاک می کنند که حداقل همه خوب می دانند چه پدری از پدران فکری خودش در ایران درآورد و سر بزنگاه پشت آنها را خالی کرد . . . . .
اصلاح: «... که روسیه‌ی سرمایه‌داری کنونی چیزی از شوروی مثلا سوسیالیست سابق کم ندارد».
دوستان بر سر «مکتب اصالت فرد» و «مکتب اصالت جمع» گفتگو می‌کردند و یک دفعه کشید به تقابل سرمایه‌داری و کمونیسم، غرب و شرق، و این که اگر طرفدار مکتب اصالت جمع هستید چرا به کشورهای سوسیالیستی مهاجرت نمی‌کنید؟! ظاهار سیاوش سهوا یا عمدا از خاطر برده که اندیشمندان لیبرال عمدتا به مکتب اصالت جمع باور دارند و تک و توکی به مکتب اصالت فرد. و موضوع جالب‌تر این که وقتی پای استدلال می‌لنگد چرا یادشان می‌افتد که اگر مردی برو شوروی و کوبا زندگی کن! کجای این گفتگو صحبت از «سرمایه‌داری» و «کمونیسم» بود. بگذریم که روسیه‌ی سرمایه‌داری کنونی چیزی از شوروی سابق ندارد و در حیطه‌ی سیاست برای‌شان تفاوتی نمی‌کند که چه کسانی خود را «سوسیالیست» می‌نامند. احتمالا ایجاد پایگاه‌های نظامی روسیه در کوبا و ونزوئلا را شنیده‌اید. الان از دست که بنالیم که روسیه‌ی سرمایه‌دار با کوبا و ونزوئلای مثلا سوسیالیست ساخت و پاخت می‌کنند. در ضمن، گفتید که مدافع «اصالت فرد و آزادی های فردی و اومانیسم و لیبرالیسم هستم». زیاد مطمئن نیستم که چگونه این اصطلاحات را ردیف کردید ولی اصالت فرد لزوما به معنای «آزادی‌های فردی» و «اومانیسم» و «لیبرالیسم» نیست، این جزو اصول بدیهی کورس‌های جامعه‌شناسی در همان کشورهای غربی است.
از متن کتاب : دو تعریف از سوسیالیسم ، نوشته : هال دریپر ، صفحه نخست : " سوسیالیسم از موجودیت عاریست ". . . . بحران امروزی سوسیالیسم ، بحران در مفهوم سوسیالیسم است .برای نخستین بار در اکثریت قابل توجهی از جمعیت آن خود را بـه تعبیـری تاریخ جهان، "سوسیالیسـت "مینامند .اما این نامگذاری در هیچ زمانی بیشتر از امروز گنگ نبوده است .نزدیکترین چیز به یک محتوای مشترک در این "سوسیالیسم"هـای گونـاگون ، یـک وجـه سـلبی است :ضدیت با سرمایه داری! در وجه ایجابی، طیفی از اندیشه های ناهمخوان و متنـازع که خود را سوسیالیست مینامنـد بـه مراتـب ، گسـترده تـر از تنـوع نظریـات در دنیـای بورژوایی اند حتی ضدیت با سرمایه داری نیزهر روز کمتر و کمتر به عنوان صورت وجه اشـتراک این طیف باقی میماند بخشی از این طیف، شماری از احـزاب سوسـیال دمـوکرات عملا هرگونه مطالبات مشخص سوسیالیستی را از برنامه های خود حذف کرده و هر جا که ممکن باشد ابقاء بنگاههای خصوصی را وعده میدهند .سوسیال دموکراسی آلمـانی برجسته ترین نمونه است) .همانگونه که د.ا .چالمرز در کتاب اخیر خود با عنوان حـزب سوسیال دموکراتیک آلمان جمع بندی می کند"به عنـوان یـک تفکـر، فلسـفه، و یـک جنبش اجتماعی در آلمـان توسـط هـیچ یـک از احـزاب سیاسـی جنبش اجتماعی، سوسیالیسم دیگر نمایندگی نمیشود" مطابق تعریف این احزاب، سوسیالیسم از موجودیت عاری اسـت . گرایشی که از سوی اینان رسمیت می یابد ، یـک گـرایش سوسـیال دموکراسـی تمـام و کمــال رفرمیســتی اســت . بــا چنــین تصــویری ایــن احــزاب بــه کــدام معنــا همچنــان "سوسیالیست"هستند ؟ ( عجب اصالتی !)
تا زمانی که شما در این فضای سرخ توهم آلود زندگی می کنید نمی توانید از این خواب خرگوشی بیدار شوید . با چشم خود می بینید و با زبان خود اعتراف می کنید که اندیشمندان غرب ، آزادانه به اصلی ترین پایه های فلسفه غرب می تازند و مراجع امنیتی و توده های ( اصیل جمع ! ) به منازل آنها حمله ور نمی شوند( کسانی که بزرگ شده همین فلسفه اصالت فرد و اومانیسم و اگزیستانسیالیسم بوده اند ) آنگاه بر توهم آلود بودن تشخص و اصالت همین افراد رای می دهید ! ضمنا می پندارم با کسی که توان درک مثال را ندارد و حکیم سبزواری را - از جانب بنده - به بنیانگزاران علوم انسانی نسبت می دهد ! بحث و حدل بی فایده است . ( البته شاید هم دنبال مغشوش کردن فضا هستید ! ) منظور من نه حکیم سبزواری بود و نه اندیشمندان علوم انسانی . . . بلکه منظور من ، استدلال به ظاهر منطقی بود ( مانند اکثر استدلالات شما ) که بیان شد که مگر می شود سایه وجود داشته باشد ولی صاحب سایه وجود نداشته باشد و زمانیکه عکس گرفته شد منطق سبزواری دود هوا شد . دقیقا مانند شما و همفکران شما که وقتی به کشورهایی که معقتد به اصالت جمع هستند سفر می کنند و به خصوص مدتی در آنجا ساکن می شوند تمام منطق و نظریات و فرضیات آنها دود هوا می شود و با تمام وجود در آن فضای مسموم ( رعب و وحشت امنیتی - خودسانسوری و خبرچینی) متوجه خیر و برکات اصالت جمع می شوند ! ( راستی یک نکته هم برای من جالب است که چگونه است که در اکثر مواقع ، دوستان مذهبی و شما رفقای کمونیست ، به نتایج مشابهی می رسید و یکدیگر را ذیل نقطه نظرات ، تایید می کنید ؟ ! نکته ای که حتی در عرصه سیاسی نیز شاهد آن هستیم ! )
اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک