بار دیگر و این بار ...: خاطرات به آذین
نویسنده:
محمود اعتمادزاده
امتیاز دهید
خاطرات محمود اعتماد زاده (به آذین)
خاطرات دردانگیز مترجم نامدار و دگراندیش ایران "به آذین" در زندان جمهوری اسلامی است. او را 17 بهمن 1361 و درجریان یورش اول به حزب توده ایران دستگیر کردند، که خاطرات خود از زندان را با همین یورش آغاز می کند..
بیشتر
خاطرات دردانگیز مترجم نامدار و دگراندیش ایران "به آذین" در زندان جمهوری اسلامی است. او را 17 بهمن 1361 و درجریان یورش اول به حزب توده ایران دستگیر کردند، که خاطرات خود از زندان را با همین یورش آغاز می کند..
آپلود شده توسط:
settareh
1390/03/28
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بار دیگر و این بار ...: خاطرات به آذین
:O
8-)8-)8-)
......
..........
.............
................
من خودم از 4 سالگی توی این شهر دارم زندگی می کنم یعنی 20 سال.افراد با روحیات شما زیاداند توی این شهرکه حاضر به پذیرش سخن کسی نیستن و حرف حرف خودشون باید باشه متاسفانه وخیلی هم ادعاتون میشه متاسفانه.
وظیفه ی همه ی ما نگهداری مرز ادب است نه تنها قومیتها .شمابه دروغ به من تهمت شوونیتی زدید و من دلایل برخورد با بعضی از افراد قومیتها را برایتان نوشتم .
دیگر نمیدانم در پی چه چیزی هستی ؟
اگر می خواهی متهم کنی و برچسب بزنی ، که همین را نیز می خواهی باید به شما بگویم که وقت ات را به بیهودگی می گذرانی چون موضع من در این تارنما بر همگان آشکار است .
در این تارنما یک sadist نامی هم بود که همانند شما به همه ی مسائل عاشقانه یا بهتر بگویم بچگانه نگاه می کرد.
فدات شم دیگه دوره ی مامان بازی سپری شده .امروزه باید حواثمون به گرگهای میش نمای جهانی باشه البته در حالی که باید با همه روابط دوستانه،متقابل و نزدیکی داشته باشیم .
شرمنده که به عمق گفتار های نغز شما ره نبردیم
دست ما کوتاه و خرما برنخیل
فقط کلام آخر را بگویم وظیفه قومیت ها نگه داری مرزها نیست...
موفق باشید
بان کی مون یا همون هیچ بد بوی یا....
سراسر سخن خداوندگار ادب فردوسی پاکزاد تشویق به خردمندی وانسان دوستیست ولی هنگامی که پای میهن به میان میاید
ارزشها ها رنگ دیگری به خود میگیرد که این خود نقطه ی برخود میان میهن و انسانهاست که بسیار به آن اشاره شده است در چند کامنت گذشته دو بیت در این زمینه اوردم و در زیر دو بیت بسیار آشنا را نیز خواهم اورد تا اهمیت مساله ی میهن از دیدگاه این بزرگوار که نماینده ی بر حق فرهنگ و ادب ایرانیان میباشد را روشن تر روی کاغذ بیاورم بان کی مون جانهمشهری......
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین مرز و بوم زنده یک تن مباد
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که ایران به دشمن دهیم.
بار ها گفته ام این بار نیز می گویم ولی اشخاصی مانند شما که تعدادشان انگشت شماراند در این تار نما فقط و فقط یک سویه و سطحی به نوشته ها و نگرشها ی من می نگرند البته خوشبینانه اگر بخواهم بیان کنم . من هیچ مشکلی با هیچ کدام از قومیت های داخل کشور ندارم تا زمانی که این افراد از این قومیتها مرزها را نگه دارند و بیخود و بی جهت و به دروغ به تاریخ و فرهنگ و ادب ایرانی نتازند و جایگاه بزرگان ما را نگه دارندو توهینهای بیجا نفرمایند. اما شوربختانه بار ها و بارها فرا تر از مرزها پا نهاده اند و بی ارجی های بسیار به مردان این سرزمین کرده اند.
اگر دشمن ما بود خانگی
بجوید همی روز بیگانگی
به آواز بد گفتن و فال بد
بکوبیم مغزش به گوپال بد.
همیشه قرار نیست سخن افراد برابر با کردارشان باشدحتی اون شخص بخواد گاندی بزرگ باشه .ایشون سر مساله ی میهن خلنواده اش رو از دست داد پسر ایشون همجنس باز شد و در آخر خودکشی کرد ایشون تا پایان عمرشون با همسر گرامیشون نزدیکی نداشتن.
هر ملت و نژادی خودش مسئول اسارت و آزادی خویش است. من ایرانی ام و آزادی را برای ایرانیان خواستارم.
نژاد خود را داشته باشيم
ولي جهان نگر باشيم
اگر حمله اعراب به ايران بد است
اگر حمله اسكندر به ايران بد است
پس حمله ايران به مصر و يونان و... هم بد است
يا نيست؟
به امید پایان پذیری توهمات برابری و برادری همه ی جهان و شکل گیری اندیشه هایی که با واقعیات به صورت منطقی کنار بیاایم
و همه ی تلاش خودمون رو برای بهتر شدن اوضاع کشورمون ایرن بکنیم. ما مسئول کاشانه ی خویشیم که ایران نام دارد.
الان برام کار پیش اومد باید برم باقی اش رو بعدا می نویسم
تاریخ قضاوت خودش رو میکند ماایم که از آن باید درس بگیریم.
هر که ناموخت از گذشت روزگار****نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
لان برام کار پیش اومد باید برم باقی اش رو بعدا می نویسم