سووشون
نویسنده:
سیمین دانشور
امتیاز دهید
کتاب سووشون، رمانی نوشته سیمین دانشور است که نخستین بار در سال 1969 به انتشار رسید. این رمان جاودان به زندگی خانواده ای ایرانی در زمان اشغال کشور توسط نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم می پردازد. داستان در شیراز می گذرد؛ شهری که یادآور تصاویری از تخت جمشید، شاعران بزرگ، صوفی ها و کوچ نشینانی است که در گستره ای از هیاهوها و فراز و نشیب های تاریخی زندگی کرده اند. زری، همسر و مادری جوان است که علاوه بر مواجهه با آرزوی داشتن یک زندگی خانوادگی سنتی و نیاز برای یافتن هویت فردی، تلاش می کند تا به طریقی با همسر کمال گرا و سخت گیر خود کنار آید.
دانشور در این کتاب با نثر جذاب و دلپذیر خود، تم ها و استعاره های فرهنگی را به کار می گیرد. رمان سووشون، اثری منحصر به فرد است که چارچوب ها و محدودیت های زمانه ی خود را می شکند و نام خود را به عنوان یکی از ضروری ترین آثار برای درک تاریخ معاصر ایران مطرح می کند.
بیشتر
دانشور در این کتاب با نثر جذاب و دلپذیر خود، تم ها و استعاره های فرهنگی را به کار می گیرد. رمان سووشون، اثری منحصر به فرد است که چارچوب ها و محدودیت های زمانه ی خود را می شکند و نام خود را به عنوان یکی از ضروری ترین آثار برای درک تاریخ معاصر ایران مطرح می کند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سووشون
که البته جای بحث بسیار دارد و اگر بخواهیم اینجا به او بپرازیم یا حق اش ادا نمی شود و یا مانع ازدیده شدن اثر می شود امید دارم در فرصتی حتما با این بخش از اسطوره ها (آفرینش ،خلقت و برتری سیاه یا سپید نیکی و بدی و ...آخر می دانم که میدانی آب حیات در قعر زمین و در دل تاریکی یافت میشود و پیدایش نور نیز در اوج تاریکی مسلم می شود...البته در اسطوره در این مورد داستان ها داریم که فعلا از آن بگذریم ) بپردازیم
نگاه جامع تو نشان از تسلط بر این داستان است .من اکنون صفحه های اولیه داستانم و چیزی که می بینم ورای نماد حضور عینی این تیپ اشخاص در جامعه وقت است که شخص نویسنده بخوبی بدان پرداخته اما یک سوال در ذهنم رژه می رود قهرمان اصلی داستان کدام است ؟یوسف یا زری و یا دیگر زوج های داستان (درست مثل نور و تاریکی در داستان هر شخصیت نقطه مقابلی دارد که بارز ترینش همین زری و یوسف است ) دوست دارم نظرت را در این مورد هم بدانم .
"نماد در رمان سووشون"
در داستان سووشون خانه ی یوسف نمادی از جامعه ی ایرانی آن روزگار و یوسف نماد قشر روشنفکر کشور است که حاضر نمی شود تحت نفوذ و سیطره ی بیگانگان قرار بگیرد و به هر شکل، حتی با نفروختن گندم به آنها، تا آخرین لحظه ی زندگی خویش مبارزه میکند. او معتقد است هیچ کاری هم که نتوانیم بکنیم به بچه هایمان راه را نشان داده ایم. زری نمادی از زن ایرانی است، که با چنگ و دندان میخواهد جنگ را به خانه اش نیاورد. «خسرو زهرخندی زد و گفت : ... مادرم هی لاپوشانی می کند. فقط بلد است جلو آدم را بگیرد» (ص 126).
زری بسیار محتاط عمل می کند و سعی دارد جسارت و شجاعت یوسف، کانون گرم زندگی اش را برهم نزند. خسرو و هرمز هم تحت راهنمایی های آقای فتوحی هستند، که معتقد است «آدم باید پلها را خراب کند تا راه برگشتن نداشته باشد». (همان). فرزندان نماد میهن هستند که خواه ناخواه راه پدرانشان را ادامه خواهند داد. ابوالقاسم خان برادر بزر گتر یوسف نماد خودفروختگان به بیگانه ای است که حاضرند برای رسیدن به پست و مقام و قدرت از همه چیز خویش بگذرند. مستر زینگر نماد بیگانگان و اشغالگران است و در آن زمان نماد انگلیسی هایی است که در سالهای آغاز جنگ دوم جهانی در جنوب ایران و در فارس مستقر شده بودند.
رمان با امید پدیدار شدن یک سحر یا یک خورشید انتها می گیرد. از نظر اسطوره شناسی و نمادگرایی اسطوره ای نور یک عنصر نرینه است و در واقع زن نازل می شود تا این نوری که قرار است جهان را نجات دهد روزی پدیدار شود. در نتیجه تاریکی به طور خیلی طبیعی براساس آن نمادهایی که در طی سالهای 50 تا 74 ، یا بهتر بگویم بعد از نیما، در ادبیات ما تکرار می شده است، طبق یادداشتهای ایرانی نمادی از اهریمن می شود.
"تحلیل رمان سووشون - فتانه غلامی"
«سووشون» و نقش زن در خانواده و سیاست :
رمان سووشون نوشتهی سیمین دانشور در حوالی جنگ دوم جهانی و اشغال ایران از سوی بیگانگان رخ میدهد. داستان تا حدودی جنگهای داخلی ایل و عشایر جنوب ایران و نیز دخالت بیگانگان بهویژه دولت انگلیس را در منطقهی شیراز بهعنوان بخشی از ایران به تصویر میکشد.
صاحبمنصبان و مالکان بزرگ ایرانی یا از ترس جان و مال و یا بهخاطر منافع شخصی خود با بیگانگان همدستی دارند و نهتنها به فکر مردم و رعیت نیستند، بلکه با خودشیرینی در برابر بیگانگان و نیز حکام مستبد داخلی نان را نیز از مردم دریغ میکنند و اجازه میدهند تا گرسنگی و بیماری تا مغز استخوان مردم رسوخ کند.
سووشون از مطرحترین رمانهای دههی چهل شمسی است، نه تنها از نظر سبک داستاننویسی و کشش و شیوایی در نثر، بلکه در تجسم اندیشه و احساس زن ایرانی در جامعهی سنتی و بستهی چندین دههی گذشتهی ایران. نویسنده از شخصیتهای داستان خوبِ خوب و بدِ بد نمیسازد و ما شخصیت مطلقی در این داستان نمیبینیم، حتی در شخصیت یوسف، که جانش را در راه رعیتش از دست میدهد.
رمان از دید زری در شکل سوم شخص حکایت میشود. زری و یوسف دوقلوهای دختری دارند و نیز پسری بزرگتر. داستان با روز عقدکنان دختر حاکم آغاز میشود. خانوادهی حاکمی که از خودکامگی دست کمی از بیگانگان اشغالگر ندارد. در دورهی گرسنگی و قحطی جنگ جهانی دوم صنف نانوا نان بزرگی به حکمران شیراز هدیه داده. از همان صفحهی نخست داستان برخورد تند یوسف به این تشریفات آغاز میشود و زری نیز میبیند که همان حرفهای شوهرش را زیر لب با خود تکرار میکند. (ص۹)
با شدت گرسنگی و بیماری یوسف در برابر بیگانگان فعالتر میشود و با دوستان عمدهمالکش همقسم میشوند تا نان شهر را تأمین کند و نیز با نمایندگان شورشی عشایر نیز مذاکراتی انجام میدهد تا جبههی آنان را به سود خود عوض کند. در تمام این دید و بازدیدهای سیاسی مردانهی محرمانه، زری تنها برای پذیرایی به اتاق وارد میشود و اگر کمی بیشتر پیش مهمانان بماند، شوهر محترمانه عذر زنش را میخواهد.
و زری با خود میاندیشد: «آنها با هم حرف میزدند. با هم شوخی میکردند انگار نه انگار که زنی هم کنارشان نشسته. کار او این بود که نمکدان جلوشان بگذارد، یا جامشان را پر کند…»(ص۱۹۸)
از سوی دیگر زری نشان میدهد که خانواده چطور از او موجودی نرم و ترسو ساخته که بهخاطر حفظ جان شوهر و آرامش خانواده او نیز در برابر خواستهای بیجای خانوادهی حاکم ایستادگی نمیکند، چرا که دیگر تنها نیست و خانواده دارد. مدارایی که ابتدا در برابر همسرش آموخته و آن را با این جملات برای یوسف بازگو میکند: «پس بشنو، تو شجاعت مرا از من گرفتهای [...] آنقدر با تو مدارا کردهام که دیگر مدارا عادتم شده.» (ص۱۳۱)
زری میداند که خطر جدی است. اما زنی که در شصت، هفتاد سال پیش آموخته که تا شوهر از او پرسشی نکند، حرفی نزند و با تمام عشقی که در رمان از سوی این زوج به تصویر کشیده میشود، اما یوسف از جامعهی شدیداً مردسالار آن دوره بری نیست و وقعی به نظر زری نمیگذارد. پس دیری نمیگذرد که زری به سووشون مینشیند، با سه بچهی قد و نیمقد و کودکی در زهدان بر سوگ شوهرش که جانش را برای نان مردم میدهد.
پیش از کشتن یوسف، زری خطر را به نزدیکی غیر قابل تحملی حس میکند و وحشتش را اینگونه ترسیم میکند: «کاش دنیا دست زنها بود، زنها که زائیدهاند یعنی خلق کردهاند و قدر مخلوق خودشان را میدانند. [...] شاید مردها چون هیچوقت عملاً خالق نبودهاند، آنقدر خود را به آب و آتش میزنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زنها بود، جنگ کجا بود؟» (ص۱۹۵)
برگرفته از سایت سیاه و سفید
.........
معروفترین اثر دانشور، رمان سَووشون (انتشارات خوارزمی، تیر ۱۳۴۸ است که مدت کوتاهی پیش از مرگ نابهنگام جلال آل احمد، همسر دانشور، منتشر شد.
امیدوارم با همراهی شما و دیدن دیدگاه های هوشمندانه تان همگی از این کتاب سیمین بانو بهره مند شویم
[edit=گیلدخت]1392/08/03[/edit]
کتابهای این بانوی ادبیات ایران خاطرات زیبایی را برای من رقم زد
خدا رحمت کند
روحش شاد و یادش گرامی باد
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
از ماورای آن خبر نداریم اما کسی که مرده،مرده
از سر حد زندگی گذشته است،استحاله شاید حشره ای چسبیده به سقفی_شاید گلی آویخته بر سر شاخه ای،
مرزهای دیگر هم در زندگی هستند.اماتاریخ مرزها را محو میکند یا بهم می ریزد.می شود بجای تاریخ گفت زمان یا زمانه
زمان میگذرد تا آدمی یک خشت کهنه از یک بنای مخروبه در می آید و این آخر خـــــــــــــط است.
بارها شده است که رد دیوار هایی ما را به مرزهایی رسانده است
آیا همتش را داریم که زندگی نویی پس از یک خط درست کشیده شده در پیش گیریم و آدم دیگری شویم و تصور عمیقی از یک انسان برای خودمان بسازیم؟
شک دارم ،بیشتر ما از تغییر هراسانیم.
از داستان مرز و نقاب از مجموعه انتخاب اثر زنده یاد
سیمین دانشور به دیار باقی شتافت
روحش شاد
شاید این کتاب برای خانم دانشور خاطره تلخی را به همراه داشته باشد زیرا این کتاب درست چند ماه بعد از مرگ جلال منتشر شد.
تلفظ صحیح نام این کتاب سووشون به فتح سین است . و گویش شیرازی و محلی سیاوشون است که همان مراسم تعزیه خوانی است که برای مرگ سیاووش رواج داشت.
کتابیه که شخصیتهاش در هر عصر و دورانی وجود دارند. یونسها و زری ها و ... فقط اسماشون عوض میشه.اگر دقت کنیم می بینیم هر کدوم از ما یکی از آدمهای تو این قصه ایم