جنگ عراق و ایران
نویسنده:
عبدالحلیم ابوغزاله
مترجم:
نادر نوروزشاد
امتیاز دهید
عبدالحلیم ابوغزاله وزیر دفاع سابق مصر می باشد.
نبرد 8 ساله ایران و عراق به عنوان یکی از سهمناک ترین نبردهای تاریخ معاصر گیتی موجب ایراد تلفات سهمگین انسانی و مالی به دو کشور گردید. طی این نبرد خانمان سوز و بی فرجام خسارات جبران ناپذیر بسیاری به منابع انسانی و اقتصادی دو کشور وارد گردید و افزون بر تحمیل میلیون ها تن کشته ، مجروح و معلول ، بسیاری از زیر ساخت های اقتصادی ،رفاهی، آموزشی و نظامی دو کشور متلاشی شده ،روند رشد و توسعه دو کشور دچار چنان وقفه ای شد که هنوز نیز پس از بیش از بیست سال از خاتمه نبرد دو کشور با مشکلات بی شمار حاصل از آن دست به گریبان می باشند.
این کتاب تحلیلی است تخصصی و تا اندازه زیادی مبتنی بر واقعیات از سوی یک کارشناس نظامی بلندپایه و خبره از یک کشور سوم در مورد عوامل بروز ، گسترش ، ادامه و خاتمه این نبرد خانمان سوز و راهبردهای نظامی و سیاسی زمامداران دو کشور در راستای نیل به پیروزی نهایی که مطالعه آن به دور از پیش فرض های جانبدارانه حقایق پنهان بسیاری را آشکار می سازد.
گفتارهایی از کتاب حاضر:
"هیچ یک از دو کشور دارای استراتژی بزرگ نبودند، تهدیدات و خطرها و خسارات جنگ را نمی شناختند... ظاهراً هر دو حکومت درک درستی از خسارات جنگ نداشتند و نقاط ضعف اقتصادی و سیاسی و نظامی خود را که می توانست بر روند جنگ مؤثر باشد، نمی شناختند."
"فرماندهی عالی ایران بازهم ایدئولوژی را بالاتر از هر چیز دیگر مثل ساختار ، حجم و تسلیح نیروهای مسلح قرار دادند. در نتیجه یک گرایش قوی به وجود آمد که شعار جنگ خلقی و ترویج آن را در بین مردم مطرح می ساخت و یا بی توجهی به خبرگان جنگ را توصیه می کرد... بنابراین فرماندهی ایران همچنان آماده اعزام هزاران داوطلب و پاسدار انقلاب به جبهه بود. اکثر این افراد به تازگی از شهرها و روستاها آمده بودند و آموزشهای کافی در به کارگیری سلاح و فنون جنگ را ندیده بودند. دولت این افراد را به مقدار کمی از سلاح و مهمات تجهیز کرد و فقط رهنمودها و دستورهای [امام] خمینی را به آنان آموزش داد که در راه انقلاب جان فدا کنند."
"در خلال سال 1987 ( 1366 ) ایران خسارات بسیاری متحمل شد و حملات مکرری انجام داد که موجب کاهش نیروی انسانی و از دست رفتن حمایت مردمی از جنگ شد و نتوانست اسلحه مدرن و موقعیت نظامی مناسب را جایگزین شور انقلابی و عقیدتی کند. همچنین ایران در همه نبردهای خود اصرار بر ادامه روشی شکست خورده یعنی اعتماد بر امواج انسانی در حملات داشت. فرماندهی ایران در نتیجه خسارات بشری سنگین و به جهت وعده های فراوان پیروزی که تحقق نیافته بود حمایت مردمی و نفوذ خود را از دست داد که این خطای سیاسی سنگینی بود.
ایران همچنین اشتباهات استراتژیکی فراوانی مرتکب شد ، مانند ادامه رویارویی دریایی نظامی و مستمر با امریکا و سایر دولتهای غربی و ادامه رد آتش بس کامل و اصرار بر آتش بس جزئی در دریا که تحقق آن محال بود. "
"مشکل واضحی که در کارآیی و قابلیت نیروها در این جنگ وجود داشت در واقع همان "فرماندهی و کنترل" بود. در ایران رجال مذهبی بر دولت و نیروهای مسلح حاکم بودند و بنابراین کلیه تصمیمات نظامی بر اساس تفکر این گروه و اعتقاد آنان به برتری نیروهای انقلابی بر ارتش حرفهای استوار بود و به همین دلیل تاکتیک "امواج انسانی" را برگزیدند و آن را بر سازماندهی نظامی و تکنولوژی ترجیح دادند. این امر موجب بروز خسارات انسانی سنگین و ضعف و عدم کفایت در اجرای اقدامات نظامی گردید و در نهایت سبب شد قوای ایران متحمل شکست های سنگین شود و آتش بس را به ناچار بپذیرد."
بیشتر
نبرد 8 ساله ایران و عراق به عنوان یکی از سهمناک ترین نبردهای تاریخ معاصر گیتی موجب ایراد تلفات سهمگین انسانی و مالی به دو کشور گردید. طی این نبرد خانمان سوز و بی فرجام خسارات جبران ناپذیر بسیاری به منابع انسانی و اقتصادی دو کشور وارد گردید و افزون بر تحمیل میلیون ها تن کشته ، مجروح و معلول ، بسیاری از زیر ساخت های اقتصادی ،رفاهی، آموزشی و نظامی دو کشور متلاشی شده ،روند رشد و توسعه دو کشور دچار چنان وقفه ای شد که هنوز نیز پس از بیش از بیست سال از خاتمه نبرد دو کشور با مشکلات بی شمار حاصل از آن دست به گریبان می باشند.
این کتاب تحلیلی است تخصصی و تا اندازه زیادی مبتنی بر واقعیات از سوی یک کارشناس نظامی بلندپایه و خبره از یک کشور سوم در مورد عوامل بروز ، گسترش ، ادامه و خاتمه این نبرد خانمان سوز و راهبردهای نظامی و سیاسی زمامداران دو کشور در راستای نیل به پیروزی نهایی که مطالعه آن به دور از پیش فرض های جانبدارانه حقایق پنهان بسیاری را آشکار می سازد.
گفتارهایی از کتاب حاضر:
"هیچ یک از دو کشور دارای استراتژی بزرگ نبودند، تهدیدات و خطرها و خسارات جنگ را نمی شناختند... ظاهراً هر دو حکومت درک درستی از خسارات جنگ نداشتند و نقاط ضعف اقتصادی و سیاسی و نظامی خود را که می توانست بر روند جنگ مؤثر باشد، نمی شناختند."
"فرماندهی عالی ایران بازهم ایدئولوژی را بالاتر از هر چیز دیگر مثل ساختار ، حجم و تسلیح نیروهای مسلح قرار دادند. در نتیجه یک گرایش قوی به وجود آمد که شعار جنگ خلقی و ترویج آن را در بین مردم مطرح می ساخت و یا بی توجهی به خبرگان جنگ را توصیه می کرد... بنابراین فرماندهی ایران همچنان آماده اعزام هزاران داوطلب و پاسدار انقلاب به جبهه بود. اکثر این افراد به تازگی از شهرها و روستاها آمده بودند و آموزشهای کافی در به کارگیری سلاح و فنون جنگ را ندیده بودند. دولت این افراد را به مقدار کمی از سلاح و مهمات تجهیز کرد و فقط رهنمودها و دستورهای [امام] خمینی را به آنان آموزش داد که در راه انقلاب جان فدا کنند."
"در خلال سال 1987 ( 1366 ) ایران خسارات بسیاری متحمل شد و حملات مکرری انجام داد که موجب کاهش نیروی انسانی و از دست رفتن حمایت مردمی از جنگ شد و نتوانست اسلحه مدرن و موقعیت نظامی مناسب را جایگزین شور انقلابی و عقیدتی کند. همچنین ایران در همه نبردهای خود اصرار بر ادامه روشی شکست خورده یعنی اعتماد بر امواج انسانی در حملات داشت. فرماندهی ایران در نتیجه خسارات بشری سنگین و به جهت وعده های فراوان پیروزی که تحقق نیافته بود حمایت مردمی و نفوذ خود را از دست داد که این خطای سیاسی سنگینی بود.
ایران همچنین اشتباهات استراتژیکی فراوانی مرتکب شد ، مانند ادامه رویارویی دریایی نظامی و مستمر با امریکا و سایر دولتهای غربی و ادامه رد آتش بس کامل و اصرار بر آتش بس جزئی در دریا که تحقق آن محال بود. "
"مشکل واضحی که در کارآیی و قابلیت نیروها در این جنگ وجود داشت در واقع همان "فرماندهی و کنترل" بود. در ایران رجال مذهبی بر دولت و نیروهای مسلح حاکم بودند و بنابراین کلیه تصمیمات نظامی بر اساس تفکر این گروه و اعتقاد آنان به برتری نیروهای انقلابی بر ارتش حرفهای استوار بود و به همین دلیل تاکتیک "امواج انسانی" را برگزیدند و آن را بر سازماندهی نظامی و تکنولوژی ترجیح دادند. این امر موجب بروز خسارات انسانی سنگین و ضعف و عدم کفایت در اجرای اقدامات نظامی گردید و در نهایت سبب شد قوای ایران متحمل شکست های سنگین شود و آتش بس را به ناچار بپذیرد."
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جنگ عراق و ایران
جوانان امروز از آن پشیمانند؟؟
:-(
ما صدای ترکیدن بمبها را از زیرزمین هامان می شنیدیم
در اعماق تاریکی میلی سوزان برای هماغوشی
دست هامان رادرهم گره می زد
صدای انفجار دوباره بلند شد مایکدیگررا در آغوش کشیدیم
مرگ ازما دور شده بود از تاریکی بیرون آمدیم
لباس هامان خاکی بود
اجساد قربانیان را به خاک سپردیم
در حاشیه گورستان
گل های بنفش و صورتی کاشته بودند ما ,
زیر آفتاب بعد از بمباران کنار گل ها را می رفتیم
مردی میانسالبرای یک یک گل ها کلاهش را از سر برمی داشت
دیوانه بود
در انتهای گورستان روی نیکمتی نشستیم
و به خاطر عقل های تباه شده مان اشک ریختیم
پاییز بود بادی سرد, روی استخوان های ما می وزید
ما دوستانمان را برای صرف چای دعوت می کردیم
گاهی وقتها هم همین طور می نشستیم و سیگار می کشیدیم
باد بوی مرده ها را به اتق ما می آورد ما ,
صورت هامان را میان دست ها می گرفتیم و می گریستیم
جنگ تمام شده است
زیر زمین ها از خرت و پرتهای اضافی لبریز است
ما ,بی وقفه به اداره می رویم بچه ها را بزرگ می کنیم
وبه یاد می آوریم دست هامان را که در اعماق تاریکی در هم گره شده بود.
مثل ِ عقربی آرام می خزید که بر شانه هاش مردی دریچه را گشود و آتش کرد و او دیگر تشتی از خون بود. جنازه را کشید بیرون و بست نشست در دنجی از غنایم ِ جنگی ( فقط سیگارها دلش را گرفت) که بال بالِ موشکی از دور (به گمانم تاو) بر آسمانِ شب گذشت و نشست بر گودیِ کمر ِ تانک و ساعت با جیغ و داد ِ او پرید روی علف ها و عقربه درست ۸ بود که من عاشق شدم ، که فهمیدم عاشق شده ام، که بیدار شدم و سر ِ هیچ زنی روی سینه ام نبود
( من ماندم و کراهتِ این چهره ی چلیده ی محبوس بر ناتوانی ِ دست هایی از معانی ِمخدوش )
- سلوکی نبات وارانه یادمان دادند -
کربلا دور بود و دورتر دخترانی که پریدند و با انگشتانه های دیو برگشتند
- عشق را اصل بر نرسیدن است - یادمان دادند
- سکوت و دم بر نیاوردن و خاموشی گزیدن - یادمان دادند
- سپوختن قاتل عشق است - یادمان دادند
پیش فنگ که می کنم در سنگ هم اگر بگذارم سوراخ می شود
راه که می رود این پرستار ِ گوشتالو
لندن پاریس می شود پشتش
- در لندن و پاریس وول نخوردن - یادمان دادند
دیشب درست ساعت 8 بر تختِ من نشست
قلبِ من و ملحفه با هم لرزید
دستم را گرفت و برد کنار ِپنجره
کمر ِپرده را بست
نیم ِ سوخته ی صورتم را گرفت در مقابل ِ ماه
- غوطه در زلالی ِ این آب طراوتِ سیب می خواهد - یادمان دادند
و سیب گونه ی من بود
که تانک از ضلع ِجنوبی ِمیدان گذشت
و فرمانده گفت : تو
بر شانه اش بودم
بیست گلوله سر دادم
و او دیگر تشتکی از خون بود
که تاو آمد و سیب تاول شد
از پنجره می بینم که دشت
پیراهنی از مخمل ِ سوخته ی ماه
بر تن کشیده است
از دوستان می پرسم ایا فتح کربلا و شعارهای کربلا منتظر ماست بیا تا برویم و... ارزش این همه خون رو داشت
البته از این جنگ خیلی ها سود کردند خیلی ها نون خون پاک جوانان ایرانی را می خورند درحالی که قاتلین این جوانان هستند خونشان را سپر بلا کرده اند
کاش خون جوانان ایران را مصادره نمی کردند
کاش به جای عذرخواهی از فرستادن بچه ها به قربانگاه دنبال آرمان های آن اندیشه ها نبودند
کاش از قربانیان و ملت دلجویی می کردند ............
پایدار باشید :x:x:x:x
[edit=mehdi57]1390/03/09[/edit]
ما صدای ترکیدن بمبها را از زیرزمین هامان می شنیدیم
در اعماق تاریکی میلی سوزان برای هماغوشی دست هامان رادرهم گره می زد
صدای انفجار دوباره بلند شد مایکدیگررا در آغوش کشیدیم
مرگ ازما دور شده بود از تاریکی بیرون آمدیم لباس هامان خاکی بود اجساد قربانیان را به خاک سپردیم
در حاشیه گورستان
گل های بنفش و صورتی کاشته بودند ما , زیر آفتاب بعد از بمباران کنار گل ها را می رفتیم
مردی میانسالبرای یک یک گل ها کلاهش را از سر برمی داشت دیوانه بود
در انتهای گورستان روی نیکمتی نشستیم و به خاطر عقل های تباه شده مان اشک ریختیم
پاییز بود بادی سرد, روی استخوان های ما می وزید ما دوستانمان را برای صرف چای دعوت می کردیم
من حالم از کامنت بی نظر بهم میخوره
نه نقد و انتقادی-نه بیان مسئله و نه توضیح مسئله
روح تي تي جان مرحوم چنديست در دهها كالبد مذكر و مونث با سنين متفاوت از شيرخوارگي تا كهنسالي حلول مي كند و هر از گاهي فضاي گفتگوها را مفرح مي كند.
به به به
پروفایل جدید رسید
بچه ها نگران نباشید اینها به قول سادیست پروفایل سخنگو یا به نوعی spam هستند که به صورت خود به خود به وجود میان اگر باور نمی کنید یه نگاه به تاریخ عضویتشون بکنید.
میشه بپرسم در شرایطی که میشد جنگ را خاطمه داد ادامه آن جز زیان هایی که persica1400 نام برد چه سودی برای ما داشت؟؟