قانون قزوینی
نویسنده:
محمد شفیع قزوینی
امتیاز دهید
به کوشش: ایرج افشار
یکی از رسالههایی که در روزگار پادشاهی ناصرالدین شاه در زمینه انتقاد اجتماعی و اداری نگارش یافته کتابچه ای است به نام قانون نوشته محمدشفیع قزوینی، نویسنده کتابچه بنابر تصریح خود از مردم قزوین بوده است. نگارش کتابچه قانون مربوط به یکی از سالهای نزدیک به سال 1285 است و ناگزیر دو اشاره چهل و دو سه سال قبل و چهل و شش سال قبل یادآور وقایع و اتفاقات عصر فتحعلی شاه قاجار است. بخش های مندرج در کتاب پنج فصل و در بخش اول متن کتابچه قانون قزوینی و در بخش آخر، کتابچه پیشنهادی برای انتظام امور مملکتی آورده شده است. عناوین فصلهای کتاب بدین قرار است: فصل اول: قحطی پول؛ فصل دوم: تنگی نان در بعضی بلاد ایران؛ فصل سوم: ورشکستگی اهالی؛ فصل چهارم: اعمال احتساب؛ و فصل پنجم: تنبیهات سارقین و مغضوبین و عمل باروتخانه
بیشتر
یکی از رسالههایی که در روزگار پادشاهی ناصرالدین شاه در زمینه انتقاد اجتماعی و اداری نگارش یافته کتابچه ای است به نام قانون نوشته محمدشفیع قزوینی، نویسنده کتابچه بنابر تصریح خود از مردم قزوین بوده است. نگارش کتابچه قانون مربوط به یکی از سالهای نزدیک به سال 1285 است و ناگزیر دو اشاره چهل و دو سه سال قبل و چهل و شش سال قبل یادآور وقایع و اتفاقات عصر فتحعلی شاه قاجار است. بخش های مندرج در کتاب پنج فصل و در بخش اول متن کتابچه قانون قزوینی و در بخش آخر، کتابچه پیشنهادی برای انتظام امور مملکتی آورده شده است. عناوین فصلهای کتاب بدین قرار است: فصل اول: قحطی پول؛ فصل دوم: تنگی نان در بعضی بلاد ایران؛ فصل سوم: ورشکستگی اهالی؛ فصل چهارم: اعمال احتساب؛ و فصل پنجم: تنبیهات سارقین و مغضوبین و عمل باروتخانه
آپلود شده توسط:
Reza
1388/04/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قانون قزوینی
قَسَمهای جهودان – 1285 ه.ق.
[جهودان] که دورهگرد هستند در در خانهها در معامله با زنهای طهران چند قَسَم درمیان خود برقرار کردند به اصطلاح کنایه در پیش خود از عداوت که با ملت اسلام و بزرگان دین دارند مثلا در معامله اصرار دارند که بگو به فرق شکافتهٔ مرتضی علی علی السلام، اصرار مینمایند بگو به گیسوی فاطمه، یا بگو به خون سیدالشهدا. این سه قَسَم را در میان خود یک قراری دادند از عداوتی که با مسلمان دارند. در مذهب ما قسم خوردن جهود با مسلمان به این اسماء اعظم بسیار رکاکت دارد. مذموم است اسماء طاهرین را این طایفه مذکور نمایند. (قزوینی، 1370: 124)
مأخذ: قزوینی، محمد شفیع. 1370. قانون قزوینی. به کوشش ایرج افشار. تهران: نشر طلایه.
.
و گذشته از این فقرات در عموم اولیاء دولت معمولی شده من باب همچشمی یکدیگر که مشهود است هر یک دوتا، سه تا، چهار تا [ملوط] دارند. خواه در باطن فسق داشته باشند و یا نداشته باشند.
در هر صورت زنهای ایشان مطمئن نیستند از شوهرهای خود. لابد از روی بغض و کینه و یا به خواهش نفس و یا به بهانه که شوهرم با این حضرات [ملوط] لواط میکند ما هم به این حضرات زنا میدهیم. (قزوینی، 1370: 122)
مأخذ: قزوینی، محمد شفیع. 1370. قانون قزوینی. به کوشش ایرج افشار. تهران: نشر طلایه.
@Shsyari
.
با توسل به خیانت از شوهر خود انتقام میکشند! – 1272 ه.ق.
سوزندهترین دردی که آتش به جان زن ایرانی میزند زن جدید گرفتن شوهرش یا مهر ورزیدن بیشتر به هووی دیگری است؛ در چنین موردی دیگر تسلی نمیپذیرد؛ بسیاری در چنین وضع و حالی نزد من میآمدند و برای رفع ناراحتی خود چارهای طبی میجستند و هرگاه میپرسیدم چه ناراحتی دارند در جواب میگفتند: «باد اعراض دارم.» هرگاه زنی دریابد که شوهرش خیال گرفتن زن جدیدی دارد دیگر میکوشد با تهدیدها، التماسها و گریهها وی را از آن بازدارد و اگر در چنین کاری توفیق نیابد آن وقت میکوشد زن مورد نظر او را از چشم بیندازد و متهم کند؛ اما سرانجام رضا به داده میدهد و با هووی خود آشتی میکند. نوعی سازش و حتی رقابت بین آنها برقرار میگردد و هر دو با توسل به خیانت از شوهر خود انتقام میکشند. (پولاک، 1368: 159)
مأخذ: پولاک، یاکوب ادوارد. 1368. سفرنامه پولاک. ترجمهٔ کیکاووس جهانداری. تهران: خوارزمی.
@Shsyari
.
اول – کسی که بعمد قتل نفس کرده باشد،
دوم – کسی که لواط کرده باشد،
سوم – کسی که زن خود را به حریف داده باشد که در طهران معمول شده. (قزوینی، 1370: 120)
مأخذ: قزوینی، محمد شفیع. 1370. قانون قزوینی. به کوشش ایرج افشار. تهران: نشر طلایه.
.
اول اینکه حضرات مواظبین عمله محتسب باید مال هر گذری از اهل او باشد و معقولترین خلق به همه جهت و متدین باشد، والحال این حضرات مردودین خلق[اند] که به هیچ در خانه راه نداشته اند لابد فراش احتساب شدند و یک نفر معقول در این سلسله ممکن نیست و پست ترین خلق هستند و اکثری در خانه ها شب [و] روز دزدی واقع شود از این حضرات ابراز می شود. (قزوینی، 1370: 105)
مأخذ: قزوینی، محمد شفیع. 1370. قانون قزوینی. به کوشش ایرج افشار. تهران: نشر طلایه.
.
جزء اعظم کثافات شهر این است. خانه ای نیست در دارالخلافه که آبنما نداشته باشد و نیست آبنما در خانه ای که متعفن نباشد [آن] بدترین عفونات است. اول اینکه لازمۀ آب این است در شدت گرما و چند روز آفتاب تابید متعفن می شود. آبهای جاری طهران واضح است، و کثرت ناس در خانه ها [که] لابد اشیاء کثیف خود را در خانه ها با آن [آب] ایستاده تطهیر کنند. (قزوینی، 1370: 104)
مأخذ: قزوینی، محمد شفیع. 1370. قانون قزوینی. به کوشش ایرج افشار. تهران: نشر طلایه.
.
خانه های طهران محقر و جمعیت زیاده از قاعده [است] و خانه ای نیست از خانۀ رعیتی که داخل بشوی عفونت از او ظاهر نشود. من باب محل کثافات که بغیر قاعده ساخته اند، و یکی از حکمای دول خارجه دلیل من باب ابراز این غائله [را] بجز از ساختن بغیر قاعدۀ محل کثافات شهر ندانست. (قزوینی، 1370: 104)
مأخذ: قزوینی، محمد شفیع. 1370. قانون قزوینی. به کوشش ایرج افشار. تهران: نشر طلایه.
.
شرحی در بیان محارست عمارت دولتی که در ولایات هست که همه مخارج پادشاه می گیرند و به قاعده مخارج مصرف نمی شود، و آن مخارج جزئی اگر بشود آن هم به کدخدایان محله حواله شده بیگار، عمله و بنا [و] نجار و کدخدای محله هم ده تومان را صد تومان از محل می گیرد. با وجود این صدمات از بی اعتدالی از جهت دیگر خراب است. (قزوینی، 1370: 102)
مأخذ: قزوینی، محمد شفیع. 1370. قانون قزوینی. به کوشش ایرج افشار. تهران: نشر طلایه.
.
مأخذ: قزوینی، محمد شفیع. 1370. قانون قزوینی. به کوشش ایرج افشار. تهران: نشر طلایه.
.
مأخذ: قزوینی، محمد شفیع. 1370. قانون قزوینی. به کوشش ایرج افشار. تهران: نشر طلایه.
.
و قرار ایران چنان [است]: یا اهل محل و یا ضعیف همانقدر پریشانی از جهت ایشان حاصل شد و متفرق شدند، مثل از صد نفر، ده نفر تفریق، رسم این است مالیات آن [ده] نفر سرشکن آن نود نفر می شود. لابد ازین جهت سال دیگر از کثرت مالیات می شود هشتاد نفر [و] سرشکن می شود و همچنین است! اگر یک نفر باقی بماند لابد مالیات صدنفری بدهد. (قزوینی، 1370: 82)
مأخذ: قزوینی، محمد شفیع. 1370. قانون قزوینی. به کوشش ایرج افشار. تهران: نشر طلایه.
.