جنس دوم - جلد 1
نویسنده:
سیمون دوبووار
مترجم:
قاسم صنعوی
امتیاز دهید
✔️ در کتاب جنس دوم، سیمون دوبووار استدلالهای خود را از طریق اگزیستانسیالیسمی فمینیستی بیان میکند. دوبووار بهعنوان یک اگزیستانسیالیست باور داشت که بودن مقدم بر ماهیت است. وی بههمین منوال استنباط میکند که یک انسان زن زاده نمیشود، بلکه تبدیل به زن میشود، چرا دختران از اوان کودکی، نقشهای فرهنگی معینی را میپذیرند.
تز کلی کتاب، نشان دادن آن است که چگونه زنان به وسیله ی تاریخ و افسانه هایی تعریف و محدود شده اند که آنها را در جایگاهی پایینتر قرار میدهد. به باور بووار، تاریخ فرهنگی مانع از آن شدهاست که زنان آزادی خود را درک و بر اساس آن عمل کنند، اما آنها میتوانند با نفی این افسانه های فرهنگی، خود را بازتعریف کنند. در مقابل، تا زمانی که زنان به مردان و سنتهای فرهنگی اجازه دهند تا چیستی آنان را تعریف کنند، آزاد نخواهند بود. بووار استدلالهای زیست شناختی، روانشناختی، و ماده گرایانه را، برای تبیین دسته ای از ویژگیهای رفتاری زنان که از کنترل فرهنگ خارج است، نفی میکند.
دوبووار دلیل میآورد که در طول تاریخ، زنان همیشه به عنوان انحراف و نابهنجاری شمرده شدهاند. حتی مری ولستونکرفت مردها را بهعنوان ایدهآلی که زنها آرزوی رسیدن به آن را دارند بهحساب میآورد. در کتاب جنس دوم بووار میگوید که این طرز فکر با ادعای اینکه زنان در مقابل مردان «نابهنجار» در مقابل «هنجار» و «منحرف» در مقابل «طبیعی» هستند، جلوی پیشروی زنان را گرفتهاست. بهعقیدهٔ وی برای آنکه فمینیسم بتواند بهجلو حرکت کند این برداشت باید از بین برود. در اینصورت زنان درست بهاندازهٔ مردان قادر به پیشرفت هستند.
دوبووار استدلال میکند که زنان، همواره «دیگری» مردان به حساب آورده شده اند، و چنین ادراکی را در هویت خود درونی ساخته اند. بنابراین مردان کنش گرا، و زنان کنش پذیر هستند. بووار بر این باور است که با وجود ساختارهای فرهنگی موجود (همچون ازدواج، مادری، روابط زن-مرد) زنان، بختی برای آزادی یا برابری ندارند. با این وجود، بووار خوشبین بود و عقیده داشت زنان میتوانند زمینه ی آزادی خود را فراهم کنند. آنها میتوانند افسانه های فرهنگی را به چالش بکشند، میتوانند استقلال اقتصادی بیشتری را تجربه کنند و بر تصور اشتباه پایین دست بودنشان در هنر و ادبیات فائق آیند. مهمتر آنکه، آنان میتوانند رابطه ی برابری را با مردان تجربه کنند.
او نوشت «اگر روزی فرا برسد که زن، نه از سر ضعف، که با قدرت عشق بورزد... دوست داشتن برای او نیز، همچون مرد، سرچشمه ی زندگی خواهد بود و نه خطری مرگبار.»
بیشتر
تز کلی کتاب، نشان دادن آن است که چگونه زنان به وسیله ی تاریخ و افسانه هایی تعریف و محدود شده اند که آنها را در جایگاهی پایینتر قرار میدهد. به باور بووار، تاریخ فرهنگی مانع از آن شدهاست که زنان آزادی خود را درک و بر اساس آن عمل کنند، اما آنها میتوانند با نفی این افسانه های فرهنگی، خود را بازتعریف کنند. در مقابل، تا زمانی که زنان به مردان و سنتهای فرهنگی اجازه دهند تا چیستی آنان را تعریف کنند، آزاد نخواهند بود. بووار استدلالهای زیست شناختی، روانشناختی، و ماده گرایانه را، برای تبیین دسته ای از ویژگیهای رفتاری زنان که از کنترل فرهنگ خارج است، نفی میکند.
دوبووار دلیل میآورد که در طول تاریخ، زنان همیشه به عنوان انحراف و نابهنجاری شمرده شدهاند. حتی مری ولستونکرفت مردها را بهعنوان ایدهآلی که زنها آرزوی رسیدن به آن را دارند بهحساب میآورد. در کتاب جنس دوم بووار میگوید که این طرز فکر با ادعای اینکه زنان در مقابل مردان «نابهنجار» در مقابل «هنجار» و «منحرف» در مقابل «طبیعی» هستند، جلوی پیشروی زنان را گرفتهاست. بهعقیدهٔ وی برای آنکه فمینیسم بتواند بهجلو حرکت کند این برداشت باید از بین برود. در اینصورت زنان درست بهاندازهٔ مردان قادر به پیشرفت هستند.
دوبووار استدلال میکند که زنان، همواره «دیگری» مردان به حساب آورده شده اند، و چنین ادراکی را در هویت خود درونی ساخته اند. بنابراین مردان کنش گرا، و زنان کنش پذیر هستند. بووار بر این باور است که با وجود ساختارهای فرهنگی موجود (همچون ازدواج، مادری، روابط زن-مرد) زنان، بختی برای آزادی یا برابری ندارند. با این وجود، بووار خوشبین بود و عقیده داشت زنان میتوانند زمینه ی آزادی خود را فراهم کنند. آنها میتوانند افسانه های فرهنگی را به چالش بکشند، میتوانند استقلال اقتصادی بیشتری را تجربه کنند و بر تصور اشتباه پایین دست بودنشان در هنر و ادبیات فائق آیند. مهمتر آنکه، آنان میتوانند رابطه ی برابری را با مردان تجربه کنند.
او نوشت «اگر روزی فرا برسد که زن، نه از سر ضعف، که با قدرت عشق بورزد... دوست داشتن برای او نیز، همچون مرد، سرچشمه ی زندگی خواهد بود و نه خطری مرگبار.»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جنس دوم - جلد 1
واقعا کاربر عزیزمون گل کاشتن و کاکتوس در نیاد خوبه لول(طنز)....
(آغاز حرف جدی)بدن یه زن تنها به یه فرگشت کوچیک نیاز داره ؛) که بی نیاز از مرد تنها به زایش ادامه بده. . . من فکر میکنم که تنها زنان غرب فهمیدند منظور سیمون چیه و این رو دارند نشون میدند. در ضمن سیمون معشوقه سارتر بوده نه فقط یک دوست . . . برای اثبات این عشق همین ٤٠ سال کافی نیست. تمام فرانسوی ها به همین شکل زندگی میکنند، یعنی بدون تعهد کتبی. و زن انقدر قوی هست چه روحی چه مادی، که اگر در هر مرحله مورد ترک واقع بشه، نشکنه..... تو توی ایران ٦ ماه با یه دختر دوست باشی نری باهاش ازدواج کنی، میگه وای ازم سوءاستفاده کرد، وای بدبخت شدم وای افسردم وای اِل بِل... انقدر زن شرق بیچاره ناآگاهی خودش است و مرد هم همینطور که نمیدونه در یک رابطه مثلاً جنسی بیشترین لذت رو زن میبره، نه مرد، بنابراین این مرد هست که باید بگه از من سوءاستفاده سده نه زن
سیمون با همه این حرف ها میخواد اون قدرتی رو که تو از مرد تو ذهنت داری خُرد کنه، و زن رو از ضعف زنانه در بیاره و نشون بده که نه مانند مرد که بیش از مرد قدرت داره، و یکی از بزرگترین نشانه های این قدرت زایش است."
(پایان حرف جدی):D
که مرد نظرش را دربارهی "سیاست"
بگوید
و کسی هم به او اعتراض نکند
دمکراسی این است که
زن نظرش را دربارهی "عشق"
بگوید
و کسی هم او را نکشد!
"سعاد الصباح"
فمنیزم نهضتی کاملا مردانه در پوشش حمایت از حقوق زنانه و 4 تا نتیجه داشت به نفع مردها
1_از آنجا که دیگه مردا با زنان ازدواج نمیکنند پس مسئولیتی هم در قبال آن زنانی که باهاشون رابگه دارن ندارند این یعنی ولنگاری مردانه راحت تر شد.
2_حق التذاذ آزاد با هر زن در حالیکه فطرت زن متفاوته ؛ مکانیزم بدن او در رسیدن به اوج لذت شبیه مردا نیست اینو که میدونین !!!! و اوصرفا با داشتن تنوع در شخص همبستر به اوج لذت نمیرسه
3_زن که حامله شد حق سقط داره یعنی هرچی بیماری و ناهنجاری جراحی (گاهی به جراحی منجر میشه)و درد و ضرر هست برای زنه ؛(فکر کن بدن یه زن تحمل چند بارسقط داره)و اینجاست که مردا راحت و آسوذه از هر رنجی هستند و اینکه مسئولیت پدری هم دیگه ندارن و خلاص
4_زنا رو وارد میدون میکنند به نفع یع کاندید مرد (مثال) و از آنها در رقابت ها به عنوان یه ابزار و نه بیشتر بهره میگیرند .کندی را رای زنان سر کار آورد و جالبه در جنگ ویتنام بدبختشون کرد.
یکی از بهترین کتابایی که خوندم:x
شخصا به خاطر آن چه موجود هست از کتابناک سپاسگزارم.
حرفتون قبول. ممنون. ولی امیدوارم تو کشور منم هرچه زودتر این اتفاق بیافته. چند وقت پیش با یک خانمی توی تلویزیون مصاحبه میکردند، ایشون شدیدا از ورود خانم ها به عرصه ورزش انتقاد میکردند. این در حالی بود که تیم ملی تکواندو زنان، مدال آسیایی آورده بود. ایشون شدیدا ناراحت بودن و اظهار تاسف میکردند. مشکل ما فقط روحانیت و آقایون نیستند، خانم هایی هم مثل ایشون هستند که همچین نظراتی دارند که خدا میدونه کی میخواد این وضع درست بشه....:-(
این درست که هنوز تفاوتها بیداد می کند , قوانین زن ستیز بسیار است و بخشی از روحانیت و حکومت در تلاش برای عقبگرد هست اما این نه گناهی به گردن فمینیست هاست نه چیزی از ارزش فعالیتهای آنان کم می کند.
در زمانی که به فمینیست ها اجازه فعالیت داده نمی شود , تجمعات فمینیستی مجوز ندارند و گاهی فمینیست بودن یک جور جرم و ناسزاست بهتر است از بازی کردن نقش قربانی در انتظار نجات دهنده دست برداریم و هر کداممان خود را فمینیست بدانیم, فمینیسم یعنی من و تو به حقوقمان آگاه شویم و تا جایی که می توانیم برای آن ها تلاش کنیم , یعنی از قالبهایی که برایمان تعریف کردند و بهمان تحمیل کردند تا جایی که می توانیم بیرون بیاییم و برابری مان را باور کنیم تا به برابری برسیم.
من مخالف فمنیسم نیستم. چیزی رو که در کشور خودم دارم میبینم رو گفتم. چی کار به کشورای دیگه دارم؟؟ در کشور ما زن همیشه جنس دوم بوده. و الان هم وضعیتی خیلی بهتر از سالهای گذشته پیدا نکرده. هر روز با تصویب یه قانون هم این وضع رو به قول شما بدتر میکنند.