علم راهی بسوی آفریدگار جهان
نویسنده:
محمدعلی کوشش
امتیاز دهید
.
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است
راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.
با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/
آپلود شده توسط:
mohammadali123
1389/09/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی علم راهی بسوی آفریدگار جهان
دوست عزیز، برای نتیجه درست گرفتن از برهان خلف، باید صغرا و کبرای قضیه درست باشد و الا با منطق غلط و مغلطه یقینا نتیجه غلط خواهید گرفت. اولین فرض اشتباه شما در جمله فوق اینست که حکم رانده اید "خدا وجود دارد ، پس خدا معلول است" و بتبع "هر علتی معلولی دارد"
کدام عقل سلیمی و یا کدام منطقی این حکم را داده که "هر چه وجود دارد باید معلول باشد" که اگر اینطور باشد نقض غرض شما خواهد شد زیرا شما اعتراف کرده اید که جهان هستی که وجود دارد باید معلول علتی باشد که بدنبال انکار علت آن هستید،
دوست من آیا به مغلطه خود توجه دارید؟
و در ادامه نتیجه گرفته اید که "چون ازلی بوده پس نمیتواند علتی داشته باشد، و چون علتی ندارد این معلول از اساس نمیتواند بوجود بیاید"
من مانده ام آنچه ازلی است اگر نمیتواند وجود داشته باشد پس این جهان مادی گراها چطور همیشه بوده است؟ به حادثه بیگ بنگ بعنوان شروع جهان هستی اشاره نکنید زیرا بیگ بنگ شروع این جهانی است که ما میبینیم نه شروع هستی! زیرا طبق قانون علمی بایستگی ماده و انرژی، نمیتوان از عدم چیزی را بوجود آورد، حتی در ابتدای شروع حادثه بیگ بنگ مقدار بسیار سهمگینی از انرژی در نقطه ای جمع شده بود که جهان هستی از آن منشعب شد، پس وجود و هستی ازلی است نه موقتی
من از شما که کارشناس ارشد فیزیک هستید سوال میکنم آیا "جهان هستی" را که شما به آن اعتقاد دارید ازلی است یا شروعی داشته؟ اگر ازلی است پس طبق برهان خلف شما نمیتواند بوجود آید، پس چون وجود دارد نمیتواند ازلی باشد، و چون ازلی نیست پس علتی برای شروعش میخواهد
و اما اگر اعتقاد دارید که جهان هستی که شما به آن اعتقاد دارید "شروعی" داشته، آیا از عدم بوجود آمده (که مخالف قانون بایستگی ماده و انرژی است) و یا از چیز دیگری بوجود آمده (در این صورت باید بطور سلسله وار این وجودهای متوالی را تا بی نهایت ادامه دهید که همان مفهوم ازلی بودن خواهد شد)
می بینید که برهان خلف شما، تاری است که بر دور خود میپیچید
و اما قرار شد با دوست دیگر خود سادیست بحث شیرین اثبات یا رد وجود خدا بروش علمی را شروع کنیم
Let's begin my friend
و برای اثبات وجود خدا همین بحث کوتاه و فشرده علت و معلول برای کسی که لج بازی نمیکند کافیست
اگر طبق نظر بی خدایان هر معلولی علتی میخواهد پس چرا برای خلقت این جهان دنبال علتی نیستند؟
اما صحبت خدا که میشود دنبال علت خدا میگردند. اگر خدا خالقی داشته باشد که دیگر خدا نیست، آنوقت خالق او خدا خواهد بود. خداپرستان فقط حلقه آخر را خدا میدانند نه حلقه های میانی را
حالا که از بحث علت و معلول نتیجه میگیریم حلقه آخر علتی برای هستی خود نمیخواهد باید سوال کرد مگر تفاوت حلقه آخر با بقیه حلقه ها چیست که قائم به ذات خود است که آن بحث دیگری خواهد بود در مورد صفات خداوند نه در باره اثبات وجود
برای پاسخ دادن به سوال فوق نیاز به تبیین جهان و صغرا و کبرا چیدن نیست، خیلی ساده اگر طبق منطق فوق هر معلولی به علتی و هر علتی به علت دیگر نیاز داشته باشد که این سلسله تا بینهایت رفته و هیچگاه هستی بوجود نخواهد آمد زیرا هر معلولی منتظر علت ماقبل خود است. پس چون هستی هست باید در جایی این زنجیر علت و معلول شکسته شده باشد و دقیقا همان حلقه آخر خداست
وقتی گفته می شود که چیزی از ازل بوده است معنی آن این است که اگر زمان را به عقب ببریم هیچ وقت به لحظه شروع و آغاز نمی رسیم. این یعنی آن چیز از بینهایت زمان قبل هم وجود داشته است. و در حقیقت زمانی وجود ندارد که آن چیز نبوده باشد تا برای بوجود آمدنش نیازمند خالق و سازنده ای باشد.
این حرف که هر معلولی نیازمند علت است غلط می باشد. بلکه باید گفته شود : چیزی که زمانی نیوده است و بعد بوجود آمده است نیازمند علت و سازنده ای می باشد. وگرنه اگر چیزی از زمان بی نهایت قبل باشد دیگر نیازمند علت نیست. چرا که از همان ابتدا بوده است.
اگر گفته شود که خداوند از ازل نبوده است دیگر نمی توان نام آن را خداوند گذاشت. زیرا آن خداوند خود نیازمند خالقی است که او را از نیستی به هستی بیاورد.
بی خدایان ابتدا تصور می کردند که این جهان از ازل بوده است. لذا نیازمند خالق و سازنده ای نمی باشد اما انفجار بزرگ نشان داد که جهان از ازل نبوده و حدود 14 میلیارد سال پیش بوجود آمده است. مثلا آیا این جهان 20 میلیارد سال پیش هم وجود داشته است؟ خیر... پس این جهان ، معلولی است که نیازمند علتی می باشد.
اما اگر این جهان از ازل می بود، دیگر نیازمند معلولی نبود و این همان چیزی است که بی خدایان قبل از انفجار بزرگ به آن تمسک می جستند.
ممکن است بی خدایان بگویند که: منظور ما این است که ماده از ازل بوده است ( در کامنت قبلی به این پاسخ دادم) ... اما آیا این ماده در 20 میلیارد سال پیش هم بوده است. اما اگر این ماده در آن زمان هم بوده است پس این ماده می بایست دارای حرکت باشد و حرکت بدون زمان معنی نمی دهد . و ما در بیگ بنگ لحظه صفر داریم و زمان منفی بی معنی است. پس چگونه این ماده بدون وجود زمان در حال حرکت بوده است. و همچنین اگر این ماده در حال حرکت بوده است چرا دانشمندان فیزیک نمی توانند این حرکت را در لحظه صفر بیان کنند .. چه برسد به زمان قبل از صفر...
اما اگر این ماده فاقد حرکت بوده است.... پس در کجا قرار داشته است؟! و آیا ماده فاقد حرکت و سکون مطلق داریم؟ بحر حال این ماده می بایست در جایی باشد که برای بودنش نیازمند حرکت است. و اصولا ماده فاقد حرکت نداریم و حتی الکترونها هم در درون اتم در حال حرکت هستند.
چیزی که از ازل تا ابد باشد چرا نباید سازنده ای نداشته باشد این حرفا بیشتر سفسطه هستش تا پاسخ
خدا باوران برای باوراندن خدا قضیه ی علت و معلولی رو پیش کشیدند در صورتی که همین رابطه خدا را نقض میکند
برهان خلف:
حکم: خدا وجود ندارد
فرض خلف: خدا وجود دارد پس خدا معلولی است که علتی باید داشته باشد و چون از ازل بوده پس اول از همه او بوده پس نمیتواند علتی داشته یاشد بنابراین فرض خلف باطل و حکم برقرار است
/////////////////////////////////////////:
با ورود به قرن نوزدهم، نظریه عدم وجود لحظه شروع کائنات و غیر ممکن بودن حادثه خلقت در یک آن، بطور همه گیر مورد قبول واقع شده بود. امانوئل کانت متفکر آلمانی مشهور قرن معاصر و از پیروان ماتریالیست معتقد بود: کائنات از گذشته بسیار دور (بی نهایت) وجود داشته اند و همچنین جرج پولیتزر از طرفداران ماتریالست می گوید: کائنات چیزی نیست که خلق شده باشد، اگر خلق شده بود در آنصورت باید از طرف خداوند در یک آن بوجود آمده و از نیستی به هستی پا نهاده شده باشد. در حقیقت ماتریالیست ها معتقد بودند که جهان از ازل بوده است و لحظه شروعی وجود ندارد.
هرچند تا اوایل قرن 19 مردم می پنداشتند که جهان پايدار و ثابت است ، اما در سال 1915 با نظریه نسبیت عام اینشتین که به ماهیت فضا ، زمان و جاذبه می پردازد حالت های محتمل دیگری نیز ارائه شد . با ارائه نظریه نسبیت ساحتار فضا قادر بود که منبسط یا منقبض شود.
همزمان با اين ايده كه جهان در حال انبساط است ، ستاره شناسي به اسم وستو سليفر (Vesto Slipher) متذكر شد كه تعداد كهكشان هايي كه از ما دور مي شوند بيشتر از آنهايي هستند كه به ما نزديك مي شوند. ستاره شناسان با استفاده از نور دريافتي از يك كهكشان قادرند دريابند كه يك كهكشان به ما نزديك يا از ما دور مي شود.
درسال 1929، ادوين هابل (Edwin Hubble) كشف كرد كهكشان هايي كه در فاصله ي بيشتري از ما قرار دارند با سرعت بيشتري از ما دور مي شوند ، اين سرعت متناسب با فاصله است.
بر اساس نظریه بيگ بنگ، جهان از انفجار حجم بسیار کوچک (ابعادی کوچکتر از حفره های روی پوست)، با دما و چگالی بسیار زیاد آغاز شده است. بر اساس این نظریه شکل گیری فضا همانند کش آوردن سطح یک بادکنک است که مواد، در درون و سطح بيروني فضا در حال انبساط می باشند، (همانند ذرات غبار روی سطح یک بادکنک). این انفجار همانند انفجار ماده در یک فضای خالی نیست بلکه خود فضا به همراه این انفجار متولد شده است و ماده را همچنان که منبسط میشود به همراه خود حمل می کند. (در حقیقت تمام مواد موجود در جهان در یک ذره کوچکتر از یک دانه شن متمرکز و فشرده بوده است!)
http://www.khodavaelm.blogfa.com/cat-1.aspx
/////////////////////////////////////////:
مِهبانگ یا انفجار بزرگ (به انگلیسی: Big Bang)، یک نظریه علمی است، و لحظه آغازین هستی را گویند که کل هستی (شامل زمان و هر سه بعد) از آن هنگام، بر طبق این نظریه، شروع شدهاست.
بر طبق این نظریه، جهان فعلی ما از ذره بسیار کوچک تر از کوچکترین ذرات بنیادی بوجود آمد. البته علم فیزیک در آن لحظه وجود نداشت، و به این حالت تکینگی(تعریف نشده) گویند.
مرحله نخست (صفر تا۱۰ به توان ۴۳- ثانیه) این مساله هنوز برایمان کاملا روشن نیست که در این نخستین اجزای ثانیهها چه چیزی تبدیل به گلوله آتشینی شد که کیهان باید بعداً از آن ایجاد گردد. هیچ معادله اندازه گیری برای دمای بسیار بالا و تصورناپذیری که در این زمان حاکم بود در دست نمیباشد.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%AF
در حقیقت چون: هر پدیده یا هر چیزی که نبوده و سپس بوجود آمده، مبدا و علتی لازم دارد. لذا بی خدایان با اعتقاد به از ازل بودن این جهان، وجود آفریدگار را منکر می شدند. با اثبات نظریه انفجار بزرگ مشکل اساسی برای بی خدایان بوجود آمد، بگونه ای که باعث اعتراف بی خدای معروف، آنتونی فلیو می گردد: به قول معروف اعتراف برای روح انسان مفید است. من هم می خواهم اعتراف کنم، مدل انفجار بزرگ برای بی خدایان بسیار ناراحت کننده است. زیرا علم ادعایی را مورد اثبات قرار داد که از سوی منابع دینی مورد حمایت قرار گرفت، ادعای وجود سرآغاز برای کائنات.
در حقیقت، ماده و زمان از سوی یک نیروی مستقل از خود آنها خلق شده اند و علم به همراه انفجار بزرگ ادعایی را که از سوی منابع دینی ارائه شده است به اثبات میرساند
http://www.khodavaelm.blogfa.com/cat-1.aspx
چیزی که زمانی نبوده باشد و بعد بوجود بیاید نیازمند خالق و سازنده ای می باشد. اگر چیزی از ازل باشد آنگاه نیازمند خالق و سازنده ای نیست. زیرا زمانی وجود ندارد که نبوده باشد تا برای بوجود آمدنش نیازمند خالق و سازنده ای باشد.
مثلا کامپیوتر من نیازمند خالق و سازنده ای است زیرا زمانی کامپیوتر من وجود نداشته است و بعد بوجود آمده است لذا کامپیوترم نیازمند خالق و سازنده ای است. اما اگر من به شما بگویم : که کامپیوتر من از ازل (زمان بی نهایت قبل) بوده است دیگر کامپیوتر من نیازمند خالق و سازنده ای نیست. لذا بی خدایان با اعتقاد به از ازل بودن جهان ، نیاز به وجود خالق را برای آن منکر می شدند.
اما انفجار بزرگ نشان داد که این جهان از ازل نبوده است. بلکه خلق شده است. مثلا گفته می شود که عمر جهان در حدود 14 میلیارد سال است. و این خود نشان می دهد که این جهان زمانی نبوده است و بعد بوجود آمده است. همچنین رمانی منظومه شمسی و زمین و خورشید و حیات در زمین، نبوده است و بعد بوجود آمده است لذا نیازمند خالق و سازنده ای می باشند.
اما بی خدایان پس از شکستی که در پی انفجار بزرگ خوردند. گفتند منظور ما از ازل بودن جهان ، یعنی از ازل بودن ماده.... پس ماده اولیه این جهان بر طبق قانون بقای ماده از ازل بوده است. اما باید به آنها گفت: ماده یک میز هم قبلا از آنکه به میز تبدیل شود وجود داشته است. اما آیا می توان گفت که چون چوب و ماده اولیه آن از ازل بوده است لذا دیگر میز نیازمند خالق و سازنده ای نمی باشد.
از طرف دیگر ، قبلا مطرح شد ، بی خدایان نمی توانند از قانون بقای ماده (قانون اول ترمودینامیک) ، به از ازل بودن ماده برسند. زیرا در لحظه اولیه انفجار بزرگ ما لحظه صفر داریم. و دانشمندان معتقدند که قوانین فیزیک ، در این لحظه معتبر نمی باشند. پس بی خدایان حتی از ازل بودن ماده را نیز نمی توانند ثابت کنند. چرا که ماده می تواند در این لحظه که قوانین فیزیک معتبر نمی باشند خلق شده باشد.
اهمچنین بیان کردم که : در لحظه صفر(t=0) زمان به عنوان بعدی از ابعاد ماده و یکی از کمیت های اصلی فیزیک وجود نداشته است. (حتی فضا هم وجود نداشته است) . پس چگونه است که زمان به عنوان بعدی از ابعاد ماده نبوده است اما خود ماده وجود داشته است. از طرف دیگر نبودن زمان به معنی نبودن حرکت است. آیا می شود ماده ای وجود داشته باشد و حرکت داشته باشد اما زمان نداشته باشیم. اگر این ماده وجود داشته اما حرکت نداشته است پس چگونه می توان این ماده را در جایی قرار داد. (ماده می بایست در فضا حرکت داشته باشد و ماده فاقد حرکت و سکون مطلق نداریم. اگر داریم مثال بزنید)- آیا ماده اولیه که در انفجار بزرگ منفجر شده است حرکت نداشته است! (پس بر روی چی قرار داشه؟ ) یا اینکه حرکت داشته است؟ (پس چطور حرکت داریم بدون وجود زمان؟!)
اما چرا خداوند از ازل بوده است؟ در انفجار بزرگ ما از زمان صفر (t=0) شروع می کنیم و این یعنی زمان نبوده و خلق شده است . پس زمان همراه با ماده و فضا خلق شده است و این یعنی : زمان مخلوق آفریدگار است. و طبیعتا آفریدگار محدود و محصور در مخلوق خود یعنی زمان نیست و آفریدگار خارج از زمان می باشد. و چیزی که خارج از زمان باشد زمان بر او نمی گذرد و این یعنی از ازل بوده است و تا ابد خواهد بود.
و همانطور که گفته شد چیزی که از ازل باشد نیازمند خالق و سازنده ای نیست . زیرا زمانی نبوده است که آن چیز نبوده باشد تا برای بوجود آمدنش نیازمند خالق و سازنده ای اشد. لذا آفریدگار نیازمند خالق و سازنده ای نمی باشد.
ادامه دارد
این دو جمله ضد هم هستند
دوست من این دو جمله تضاد دارد همچنین اگر وارد اسلام شده یعن بخشی از اسلام است این دیدگاه از یهود وارد مسیحیت و بعد اسلام شده است
مسیحیان امروز داستان ادم و حوا را عمدتا نمادین معرفی می کنند اما دوستی در صفحات قبل به خوبی نشان داد که حتی اگر نماد باشد نماد خوبی نیست
در مورد اعتقادات که فرمودید من معتقد هستم اعتقاد هرکس محترم است البته چون ایتجا مکانی برای بحث اعتقادی بود من وارد بحث شدم
شانس واژه مناسبی نیست و این یک اشتباه لفظی است
اگر شرایط محیا شود موجود شکل می گیرد نشود نه
در زمین شرایط شکل گرفت (با استفاده از علم تجربی مشخص شد و هیچ نیازی به خدا ندارد همه چیز بر اساس قوانین مادی ) در مریخ نه
اگر شرایط باشد پیش می رود در راستای شرایط و تغییر میکند
شانس واژه خوبی نیست
مثال می زنم وقتی سلول به وود آمد این یک سلول ابتدایی بود و به تدریج با اثبات علوم تجربی مشخص شد این سلول ذره ذره با تغییر شرایط در نسل های بعد پیشرفته تر شد و در نسل هایی منقرض
اگر مریخ هم همین شرایط را داشت همین میشد اما نداشت
علت نداشتن تفاوت جاذبه فاصله با خورشید و... هست که با علم تجربی کاملا مشخص هست
فسقلی جان از این پرسش شما بسیار بسیار تعجب کردم چون شما خود رشته زیست هستید
درواقع من یاد سوال محمد علی گرامی افتادم که پیشتر گفته بود چرا مثلا نهنگ انسان نشد
خدا باوران به این پرسش پاسخ دهند
علم تجربی ثابت کردهکه همه چیز در این جهان مادی است و هرچه شکل گرفته خارج از این محیط مادی نبوده و نیازی به وجود خدا نیست
دوست عزیز دنیا جون.
در مورد کلمه ی شانسی شاید باید کلمه اتفاقی را به کار میبردم تا موضوع روشنتر شود.بله دوست عزیز خداناباوران همه چیز را اتفاقی(شانسی)میدانند.حتی همان انبساط را که شما میگویید نیز آن را بر حسب اتفاق میدانند.البته وجود شرایط مساعد را نیز دخیل میدانند اما نهایت کار با یک عمل اتفاقی روبروست.زیرا برای رخداد پدیده ای ممکن است شرایط مساعد وجود داشته باشد اما این دلیل بر رخ دادن حتمی و صد در صد آن پدیده نیست و ممکن است آن پدیده رخ دهد یا ندهد.این را نیز باید توجه کنید که همان شرایطی که برای انجام یک رخداد لازم است وجود داشته باشند خود نیز برای وجود داشتن به شرایط دیگری نیاز دارند و این دور ادامه دارد تا زمانی که ما به جایی میرسیم که دیگر هیچ شرایطی وجود نداشته(مثلا به زمان بیگ بنگ).موضوع اصلی نیز همین چرایی ماجراست که ما از آن سر در نمی آوریم.مثلا چرا بیگ بنگ اتفاق افتاد؟؟در آن هخنگام که بیگ بنگ اتفاق افتاد دم زدن از مهیا بودن شرایط بی معنی ست زیرا که در نقطه شروع بیگ بنگ چیزی وجود نداشته که بگوییم این شرایط برای بیگ بنگ مهیا بوده و آن اتفاق افتاد.ما خداباوران برای چرایی ماجرا میگوییم حکمت خدا بوده است. و چون خدا را خالق همه چیز میدانیم(همین علوم نیز از خداست.فیزیک،شیمی ،زیست....)
اگر علم نیز نقطه ی تاریکی را روشن کند آن را نیز از خدا میدانیم .نه اینکه بگوییم علم همه چیز است و خدایی وجود ندارد.در جایی خواندم(آن را در ذیل همین کتاب نیز گذاشتم و در صفحات قبلی موجود است) که بزرگی میگفت:شاید ما به چگونگی اتفاقات پی ببریم اما به چرایی آنها نه!مثلا ما میتوانیم در مورد جوشیدن آب در کتری با قوانین فیزیکی توضیح دهیم که چگونه گرما به بدنه کتری و سپس به آب منتقل میشود و باعث جوشیدن آب میگردد.اما نمیتوانیم بگوییم چرا آب در حال جوشیدن است!شاید خانم خانه حوس چای کرده باشد!!!
اما در مورد حیات:
اگر درمورد پدیده تکامل جانوران و انشقاق گونه ها دقت کنید بحث اتفاقی(شانسی)بودن انشقاق گونه ها حرف اصلی را می زند.و جهش های اتفاقی(شانسی) را به همراه محیط عاملی برای بوجود آمدن موجودات میدانند.شما خود درباره زیست شناسی به نظر میرسد اطلاعات خوبی دارید پس لازم نیست بیشتر توضیح دهم.
ما خداباوران اما اعتقاد داریم تمام کارها توسط قدرتی فرا طبیعی (خدا)برنامه ریزی شده و آنچه که به ظاهر اتفاقی می آید برنامه ای از پیش تعیین شده از جانب اوست.یعنی مثلا وقتی یک جهش در جهت تغییرات اتفاق می افتد.اینگونه نیست که شانسی بتواند باقی بماند یا از بین برود(هرچند شرایط محیط کافی باشد)بلکه خدا در شریط را قبلا جوری مهیا میکند که این جهش اتفاق افتاده باقی بماند یا باقی نماند.شاید چون این حجم از برنامه ریزی آنقدر بزرگ است که ما نمیتوانیم با مغز خود آن را آنالیز کنیم دلیل بر این شده که خدا ناباوران وجود خدا را منکر شویم.اما ما خداباوران هرچند با مغز خود نمی توانیم این حجم از برنامه ریزی دقیق خداوند برای تمام هستی را درک کنیم اما چون او را قدرتی فرا طبیعی میدانیم که هرکاری از او ساخته است.بر وجود خدایی توانا و حکیم در پس هر پدیده ایمان داریم.
:-(:-(:-(:-(