رسته‌ها
علم راهی بسوی آفریدگار جهان
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 114 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 114 رای
.
سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. حضرت علی (ع) می فرمایند: اول دین، آغاز دین، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. اما آیا ما تاکنون در رابطه با یک چنین چیز مهمی به اندازه کافی تفکر کرده ایم. توجه داشته باشید که توحید از اصول دین می باشد و در اصول دین تقلید جایز نیست و همچنین توجه داشته باشید که پیامبر(ص) فرمودند: یک ساعت تفکر از عبادت هفتاد سال بهتر و بالاتر است

راههای بسیاری وجود دارد که انسان را به خداشناسی هدایت می کند. کسی که بخواهد با برهان و دلیل به این هدف مقدس برسد می تواند به فرا خور حال خویش و به اندازه نیروی فکری خود از آن راههای گوناگون استفاده کرده و به وجود آفریدگار جهان پی ببرد. تنها چیزی که در این راه لازم است توجه، تفکر، جستجو نمودن و روحیه حقیقت یابیست.

با پیشرفت علوم، پایه های خداشناسی محکمتر می گردد و هر روز پرده ای تازه از اسرار آفرینش برداشته می شود. به قول یکی از دانشمندان (هرشل): هر قدر دائره علم وسیعتر می گردد استدلالات دندان شکن تر و قویتری برای وجود خداوند ازلی و ابدی بدست می آید، در واقع علماء زمین شناسی و ریاضی دانها و دانشمندان فلکی و طبیعی دانها دست به دست هم می دهند و کاخ علم یعنی کاخ با عظمت خدا را محکم برپاساخته اند. بدیهی است که آشنایی با کاخ علم، به ما کمک خواهد کرد تا عظمت خداوند را بیشتر درک کرده و حق بندگیش را بیشتر ادا کنیم. یکی دیگر از راههای اثبات وجود آفریدگار معجزه است. اعجاز یکی از ساده ترین راههای اثبات وجود خداوند است. قرآن که معجزه جاوید آخرین پیامبر است، می تواند راهی ساده برای اثبات وجود آفریدگار باشد، در حقیقت هر آیه از قرآن که نشان بدهد هیچ بشری نمی توانسته در ۱۴۰۰ سال پیش چنین چیزی را بگوید، به نوعی وجود خداوند را ثابت کرده است. آخرین روش اثبات وجود خداوند که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرد، رفتارشناسی آخرین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) می باشد. در حقیقت یکی از راههای تشخیص پیامبران راستین از مدعیان دروغین نبوت، بررسی رفتار آنها می باشد. با توجه به روشن بودن ابعاد مختلف زندگی آخرین پیامبر، به بررسی رفتار پیامبر رحمت می پردازیم که به نوعی اثبات نبوت ایشان و در نتیجه اثبات وجود آفریدگار می باشد.


http://www.khodavaelm.blogfa.com/
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
114
آپلود شده توسط:
mohammadali123
mohammadali123
1389/09/07

کتاب‌های مرتبط

افکنش گنجنگاری و اسطرلاب
افکنش گنجنگاری و اسطرلاب
5 امتیاز
از 1 رای
شناخت جهان - جلد 1
شناخت جهان - جلد 1
4.6 امتیاز
از 37 رای
ساختار عالم
ساختار عالم
4.2 امتیاز
از 5 رای
Great Astronomers: Nicolaus Copernicus
Great Astronomers: Nicolaus Copernicus
4.8 امتیاز
از 4 رای
Particle Physics: A Very Short Introduction
Particle Physics: A Very Short Introduction
5 امتیاز
از 1 رای
Gallaxies in the universe
Gallaxies in the universe
4.4 امتیاز
از 12 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی علم راهی بسوی آفریدگار جهان

تعداد دیدگاه‌ها:
1768
دوست عزیز موارد زیادی را مطرح کردید که جواب دادن به آنها و بحث در موردش زمان زیادی میطلبد چرا که شاید در نگاه اول بگویید فقط دو کامنت گذاشتید اما در اصل در میان این دو کامنت موارد متعددی را مطرح کرده اید که پاسخ گویی به آنهه را به طور کامل نه در توان علمی خود میدانم و نه وقتش را دارم.چرا که بسیاری از موارد مطروحه توسط شما قبلا در جاهایی دیگر و ذیل کتاب هایی دیگر پاسخ داده شده است(البته نمیگویم آن پاسخ ها حتما قانع کننده بوده اند )
لذا به اختصار و در حد توان به سوالاتتان پاسخ میدهم.
درحقیقت ، آدم وقتی به « قادرِ متعال » اعتقاد پیدا میکنه ، فکر میکنه که هرکاری از خدا برمیآد
اما درواقع اینچنین نیست. و خدا بایستی هر چیزی رو در مجاریِ قوانینِ طبیعیِ خودش ، ایجاد کنه!

بنده خود نیز اعتقاد دارم که خدا مسایل را از مسیر علمی اش به انجام میرساند.یعنی وقتی دنیا را ساخت قاعدتا قوانینی را هم بوجود آورد تا این دنیا بر اساس آن قوانین به سیر و پیشرفت خود ادامه دهد.بنابراین اینکه اتفاقات طبق روال طبیعی و قانونی خود رخ میدهند دلیل بر این نیست که خدایی وجود ندارد یا به چیزی نیاز دارد و یا در مواردی ناتوان است.به طور مثال اگر شما کسی باشید که قوانین بازی شطرنج را پی ریزی کرده باشید ، اگر در این بازی طبق قوانین موجود بازی بکنید آیا دلیل بر ناتوانی شما از اجرای روش های دیگر در بازی است؟؟؟ جوابش خیر است بلکه شما قوانین را رعایت میکنید چون خودتان این قوانین را قرار داده اید.اما در مواردی که خدا کارهایی بر خلاف قوانین موجود میکند به عنوان معجزه از آنها یاد میشود و نشان دهنده ی این است که خدا توانایی هر چیزی را دارد.
- اولاً : خدا ، برای چی لازم باشه که اینچنین طوفانی رو راه بیاندازه؟ و همهء انسانهای جنایتکار رو از بین ببره؟ آیا این با قانونِ « توبه » و صفتِ « ستّارالعیوب » و « رحمن » تناقض نداره؟

این انسانهای جنایتکاری که شما میگویید. سالیان سال در همان توبه ای که شما میگویید به رویشان باز بود اما به جای بازگشت به سوی خدا به مسخره کردن میپرداختند.پس می بینید این موضوع با رحمانیت خدا تناقضی ندارد.و نشان رحمانیت خدا همان بود که حضرت نوح مدتی بعد از اعلام رسالت و مسخره شدن توسط قومش به خدا از دست مردمش گله میکند و خدا به جای عذاب مردم در آن لحظه به حضرت نوح میگوید صبور باش و کشتی بساز.به نظر شما این مهلتی که خدا به قوم نوح داد چیزی جز باز بودن در توبه برای این قوم بوده و مهلتی بوده تا قوم او به سوی خدا باز گردند؟؟؟
- ثانیاً : مگر نه اینکه مردمِ نوح ، از همه قشر و گروهی بوده اند!
یعنی بچه ها و نوزادهایی که در خانواده های گناهکار به دنیا میآمده اند ، حقِ زیستن نداشته اند؟

قشر و گروه خداپرست با حضرت نوح در کشتی نشستند و گروه تمسخر کننده و گمراه به عذاب گرفتار شدند پس تر و خشک با هم نسوخته اند.اما در مورد بچه های بی گناه نیز باید گفت.در دیدگاهی که مرگ را پایان هرچیز میداند مرگ کودک بیگناه ظلم است اما در دیدگاه خداباوران که به زندگی پس از مرگ اعتقاد ارند و زندگی این دنیا را در مقابل زندگی اخروی چون چشم برهم زدنی میدانند مرگ کودک بیگناه به اراده ی خداوند ظلم تلقی نمیشود چرا که خدا خود او را پاک بوجود آورده و همانگونه نیز پاک از دنیا برده.فقط زمانی میتوان گفت ظلم است که فکر کنیم زندگی این دنیا در مقابل دنیای دیگر برتر است.در کامنت قبلی نیز گفتم که اگر کسی خدا را به عنوان اصل قبول نداشته باشد نمیتواند در مورد فرعیات تصمیم درستی بگیرد.مثلا همین موضوع در مورد کودک بیگناهی که گفتید.اگر بنده شما را فرضا بی خدا قلمداد کنم میگویم شما که خدا را قبول ندارید به تبعش دنیای دیگر را قبول ندارید و پس میگویید مرگ نوزاد بیگناه ظلم است اما بنده که خدا و دنیای دیگر را قبول دارم بر اساس این اعتقادم مرگ کودک بیگناه را ظلم نمیدانم.
با همان روشی که بومیان و از همان راه های خشکی که بومیان به آنجا رفته اند حیوانات توانسته اند به آنجا مهاجرت بکنند. اما اگر گفته شود که بومیان با قایق به آنجا رفته اند حرف من رد می شود. ..
... در حقیقت من احتمال اینکه این بومیان خود را با کشتی به این مکان ها رسانده باشند را درست نمی دانم....در حقیقت آنها از راه خشکی همانند حیوانات خود را به استرالیا رسانده اند....

با اتکاء به کدام کاوش و پژوهش و تحقیقات میدانی و محیطی به این نتیجه رسیدید که امکان ندارد اجداد بومیان استرالیا توانسته باشند چند ده هزار سال پیش فاصله دریایی کمتر از صد کیلومتری استرالیا با سرزمین های آسیایی را با شناوری ساده طی کرده باشند در حالی که اصرار دارید 65 میلیون سال پیش تر انسان هایی دیگر در بین النهرین توانسته اند نه یک قایق ساده که یک ابر کشتی چند هزار تنی آن هم از چوب بسازند و صدها کیلومتر طوفان نوردی کنند؟
مگر می شود کنج خانه نشست و بدون پشتوانه پژوهشی هر دقیقه از خود نظریه ای صادر کرد. همان داروین ملحد خداناشناس! هم 5 سال تمام طول و عرض گیتی را پیمود و با آن امکانات محدود 2 سده پیش عمرش را صرف بررسی های زمین شناختی و جمع آوری هزاران نمونه زیستی در اقصی نقاط دنیا نمود و بیش از 20 سال نیز نهانی به پژوهش و تحقیق بر یافته های خود پرداخت تا جرات طرح چنان نظریه ای را به خود داد حال شما از پشت مانیتور هر لحظه برای پدیده ای در گوشه ای از دنیا نظریه ای خلق می کنید ؟
از کجا دریافتید که استرالیا روزگاری با آسیا یا سرزمین های متصل به آن پیوستگی داشته و انسان ها یا گونه های جانوری به پای پیاده بدان سرزمین راه یافته اند. پس چرا نشانی از کیسه داران ، پستانداران تخم گذار یا دیگر گونه های جانوری منحصر به فرد موجود در استرالیا ، گینه پاپوا و تاسمانی در سرزمین های آسیایی به چشم نمی خورد.
بی پشتوانه پژوهشی کاهش سطح آب دریاها را دستاویز قرار ندهید که بیش از یک میلیون سال پیش ( و نه 40 هزار سال پیش) تنها منجر به پیوستگی استرالیا با جزایر تاسمانی و گینه پاپوا ( و نه سرزمین های آسیایی) گردید که این از همسانی بسیاری از گونه های جانوری این 3 جزیره نیز بر می آید.
لینک
حالا چه فرقی میکنه
مهم اینه که گوشت خوشمزه تره
مگه نه؟

خدمت شما عرض شود که فرق میکند، خیلی هم فرق میکند.در همین بحث تکامل خیلی ها تکامل را اشتباه متوجه شدند و توهین میکردند که "اینها میگویند از نسل میمون هستند!" ( چه در زمان داروین و چه در زیر یکی از کتابهای ،کتابناک!).حالا شما آمدید انسان را علفخوار هم کردید ( فردا یکی از همین عزیزان میبیند و یک نیای جدید برای انسان نام میبرند، بعد یک چیزهایی هم در مورد داروین میگویند که بدبخت روحش هم از این موارد خبر ندارد)
در جایی یادم است همین جناب mohammadali123 درباره ی علم کامپیوتر حرفهای عجیبی میزد که تماما از برداشت اشتباه ایشان درباره ی شیوه ی ذخیره سازی اطلاعات نتیجه میشد. در آنجا پیشنهاد کردم که ایشان دست از سر کامپیوتر بردارند و از سیب و پرتقال و کدو ... مثال بزنند( و خدا را شکر ! دیگر از کامپیوتر مثال نزدند:D).
اینجا هم پیشنهادم به شما اینست که دست از سر علفخوار و میوه خوار و داروین بردارید و کار را از بخش فلسفه ادامه دهید(چون فکر میکنم افرادی که در مورد زیست شناسی اطلاعات خوبی داشتند دیگر به این بخش سر نمیزنند.)
(بعنوان یک دوست، که حق دارم یک پیشنهاد داشته باشم؟)
موفق باشی
ریشه ها و منابع قرآن . اثر کلیر تیسدال
بخش اول
http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/2011/06/blog-post_22.html
بخش دوم - تأثیر سنت های عرب
http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/2011/06/blog-post_23.html#Sub-02
-تأثیر حنفیان
http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/2011/06/blog-post_21.html#Sub-03
تأثیر یهودیت
http://efsha.co.uk/kaafar/maghale/parmis/Tasir-yahood-bar-islam.htm
تأثیر زردشتیان
http://efsha.co.uk/kaafar/maghale/parmis/Zardoshti.htm
بدون شرح:
جا پای 5 تا 15 میلیون ساله بولیویا
http://www.atlantisbolivia.org/footprintdiscoverybolivia.htm
مطمئنا حضرت آدم بسیار قبل تر از 65 میلیون سال (طوفان نوح ) میزیسته
http://s8int.com/phile/page56.html
انسانهای بزرگ و دایناسورها
http://www.biblebelievers.org.au/giants.htm
وسایل ساخت بشر:
http://ancientx.com/nm/anmviewer.asp?a=75
پایه های ماتریالیست لرزان تر از همیشه
http://www.khodavaelm.blogfa.com/cat-7.aspx
سوال: اینهمه تنوع زبان در کره زمین چگونه ممکن است در طی این مودت زمان کوتاه از حضور انسان همو ساپینس بوجود آمده باشد؟

- داستان معراج برگرفته از اساطیر کهن زردشتی[/b]
[spoiler]می بینیم که حتی داستان اصحاب کهف هم از اساطیر ایرانیست و همینطور داستان معراج :
داستان معراج در اصل سفر نامه اردویراف موبد زرتشتی است که به اسلام رسوخ کرده : اینهم منابع مختلف :
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=4910
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%81%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87
http://razhayedel.blogfa.com/page/26.aspx
[/spoiler]
داستان مریم باکره و شباهت آن با افسانه های آیین مهر در ایران قدیم و سایر افسانه های جهان باستان
[spoiler]
لینک اول در مورد شباهت این داستان با تولد میتراو کریشنا در آیین مهر ایران باستان می پردازد . حتمن ببینید :
http://saghebfar.ilssw.com/pages.php?id=47&cat=art
لینک دوم هم به افسانه هایی میپردازد که در آن فرزندی بدون پدر زاده شده خیلی جالبه : بخشی از این لینک :
((در کیش زرتشت از دوشیزه باکره ای سخن به میان آمده زمانی که او در آب دریاچه هامون شست و شو می کرده ، باردار شده و در نتیجه از وی هوشیدر، نخستین موعود(مثل مهدی در تفکرات اسلامی) زاده می شود که فساد و تباهی را از جهان بر می اندازد. بار دیگر در پایان یازدهمین هزاره باز دوشیزه ای باکره موعود دوم را می زاید و در پایان دوازدهمین هزاره که روزگار رستاخیز و یایان جهان است بزرگترین موعود زاده خواهد شد. کری ولف در صفحه 84کتاب خود به نام مفهوم انجیلها در این رابطه چنین آورده است که افسانه اساطیری زاگره (zagree) شباهت بسیار به زندگی مسیح دارد. او نیز مانند مسیح از باکره ای بنام کورا (cora) متولد شده و برای باز خرید گناهان بشر به زمین فرود آمده، سپس مرده و باز زنده شده است ... در یونان هم اندیشه تولد فیثاغورس از دختر باکره معروف است. ابن وراق در کتاب اسلام ومسلمانی مطالبی را در این راستا از چارلز گیگن برت (1939-1867) نقل می نمایید که شباهت های چشمگیر افسانه مریم باکره و یک افسانه رومی و یونانی را با یکدیگر برابری کرده است، که ما در اینجا عین آن عبارت را نقل می نماییم. Danae دوشیزه باکره ای بود که هنگام گرفتن دوش آبی که از طلا ساخته شده بود، آبستن گردید و perseus از او زایش یافت و nana درنتیجه خوردن یک انار آبستن شد و attis را به دنیا آورد. همچنین، باید دانست که زایش مردان بزرگی مانند فیثاغورث، افلاطون و اگوستوس به نوعی زایش نسبت داده شده و فرض کرده اند که مادران آنها بدون همخوابگی با مرد و یا نوعی دخالت خدا باردار شده اند. بنابراین در جامعه ای که چنین افسانه هائی وجود دارد، بسیار طبیعی است که مسیحیان برای دفاع از دین خود بر آن بودند که به عیسی مسیح فروزه الوهیّت بدهند و از این رو، زیر تاثیر افسانه هائی که در محیط زندگی آنها بر زبانها جاری بوده، به نو آوری افسانه زایش عیسی مسیح از مادر باکره پرداخته اند))
http://292.epage.ir/fa/module.content_Page.22-01-07.html
حتمن لینک آخر رو بخونید
[/spoiler]
طوفان نوح مسئله جهانی بودن و اقتباس آن
[spoiler]
داستان طوفان نوح در مورد طوفانی منطقه ایست که در زمان حضرت نوح اتفاق افتاده و ایشان و یارانش با تعدادی حیوانات که برای ادامه ی زندگی به آنها نیاز داشتند سوار بر کشتی شده اند.والسلام.اینکه این طوفان جهانی بوده و... فقط توهم عده ای ست که اغراق میکنند وگرنه امکان اینگونه طوفانی وجود ندارد.

اگه طبق فرمایش شما منطقه ای بوده ، پس نوح خیلی راحت میتونسته دست خونوادش رو بگیره فرار کنه به یه جای دیگه مثلن از بین النهرین بره به فلات ایران هفتاد و دو نفر که بیشتر نبودن ! حیوانات رات هم اگه میخواسته برداره فقط حیوانات مخصوص منطقه بین النهرین رو بر میداشته و میبرده فلات ایران اما قرآن دقیقن آیه زیر رو میگه :
((در آن از هر جانوری جفتی دوگانه را سوار کن؛ و نیز خانواده‌ات را، مگر از ایشان که وعده ما از پیش درباره او تحقق یافته است.))
گفته از هر جانور نه فقط جانوران مخصوص بین النهرین
برای اطلاعات بیشتر در مورد طوفان نوح رجوع شود به :
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF
بر طبق مدارک بالا در افسانه های کهن طوفان نوح منطقه ای بوده اما پس از اقتباس آن توسط ادیان سامی جهانی شده .[/spoiler]
اصحاب کهف در افسانه زرتشتی
[spoiler]
داستان طوفان و چگونگی روی دادن آن در متون دینی زردشتی و داستان‌های اساطیر باستانی ایران نیز آمده‌است. داستان طوفان در کتاب وندیداد اوستا چنین آمده‌است که میان اهورامزدا و اهریمن جنگی درگرفت. اهورامزدا برای نابود ساختن اهریمن خواست در زمین طوفان سختی بفرستد، ولی می‌خواست انسان‌را رهایی دهد و نگذارد که انسان‌ها از بین بروند.
از این رو، اهورامزدا به جمشید آگاهی داده و به وی دستور می‌دهد: " ای جمشید، در این جهان خاکی، سرمای سختی خواهد شد، سرمای سختی که از آن نابود گردند، در آن برف بسیاری خواهد بارید، از فراز کوه‌ها تا رود اردوی. ای جمشید، از سه جای جانوران خواهند گریخت. نخست از آن‌چه ترسناک‌ترین جای‌ها هستند، دوم آن‌چه در فراز کوه‌ها هستند، سوم آن‌چه در دریاهای ژرف در خانه‌های استوار هستند. پیش از سرما، این سرزمین سرسبز است؛ آن را برف بجنباند و سپس ای جمشید برف آب شده و این جهان خاکی را ویران کند. همان جهانی که مردمان آن جای پای گوسفندان را می‌بینند؛ چنین جهان از طوفان آب ویران گردد. پس ای جمشید، غاری بساز که درازا و پهنای آن چون یک میدان اسب باشد. تخمه جانوران بیشه و ستور و مردم و مرغان و آتش سرخ را در آن‌جا ببر...در آن‌جا به‌اندازه مسافت هزار قدم انبار کن؛ آن‌جا بازاری بساز که در آن سبزی‌ها باشند و خوراکی که فاسد نشود. در آن‌جا خانه‌ها بسازد، با اطاق‌ها و ستون‌ها و دیوارها و حصارها. آن‌جا تخمه تمام بزرگ‌ترین و بهترین و نیکوترین مردان و زنان زمین را ببر و تخمه بزرگ‌ترین و زیباترین جانوران را، آن‌جا تخمه بلندترین و خوشبوترین گیاهان و درخت‌ها را ببر، و تخمه خوشبوترین و نیکوترین خوراک را، تا وقتی که مردم در غار هستند، جفت‌جفت و دو به دو باشند تا نسل ایشان بماند."
خداوند جمشید را از وارد کردن این افراد بازمی‌دارد: کوژسینه، کوژپشت، ستمگر، درویش، فریب‌دهنده، بخیل، بددین، و کسی که دندان‌هایش بدترکیب است.
جمشید فرمان اهورامزدا را پیروی کرده و چنین غاری را ساخت. وندیداد، یک روز آن غار را یک سال دانسته‌است.
بعضی از زرتشتیان، باور دارند که، غار جمشید و آن‌چه که در آن از انسان و حیوانات برده شده، امروز نیز محفوظ مانده و تا پایان جهان محفوظ خواهد ماند. این عقیده زرتشتیان بیشتر به داستان اصحاب کهف در قرآن شبیه‌است.
[/spoiler]
در آن زمان زمین گرم تر بود و سطح آب دریاها کمتر بود و خشکی های بیشتری پس وجود داشت

این مطلب شما، بیشتر حرف من را تائید می کند... در حقیقت یکی از دوستان پرسید که جانوران چگونه به استرالیا مهاجرت کرده اند. که من برای پاسخ به این پرسش، موضوع بومیان استرالیایی را مطرح کردم. یعنی با همان روشی که بومیان و از همان راه های خشکی که بومیان به آنجا رفته اند حیوانات توانسته اند به آنجا مهاجرت بکنند. اما اگر گفته شود که بومیان با قایق به آنجا رفته اند حرف من رد می شود. ولی سوال پیش می آید که چگونه با همان قایق نتوانسته اند با محل قبلی زندگی خود ارتباط برقرار کنند و آیا کاشفان استرالیا از توانایی این بومیان در ساخت کشتی چیزی دیده اند و مورخان از آن چیزیی نوشته اند؟!.... از طرفی دیگر وقتی یک فاصله بسیار کم است که با یک قایق ساده در 50 هزار سال پیش بومیان قادر به رفتن به آنجا بوده اند آنگاه تصور اینکه در زمان های بسیار قبل و در شرایط مختلف محیطی و آب و هوایی و با در نظر گرفتن حرکت مداوم صفحات زمین ، در برهه از زمان راه خشکی وجود داشته باشد محتمل تر می باشد.... در حقیقت من احتمال اینکه این بومیان خود را با کشتی به این مکان ها رسانده باشند را درست نمی دانم....در حقیقت آنها از راه خشکی همانند حیوانات خود را به استرالیا رسانده اند....
همان طور که گفتم فرایند مهاجرت حیوانات یک فرایند پیوسته می باشد و همچنین پوسته های زمین نیز به طور پیوسته در حال حرکت هستند...(حرکت 6000 کیلومتری صفحه هند و ایجاد کوه اورست را در طی کمتر از 60 میلیون سال تصور کنید)
برای مثال درست است که در 65 میلیون سال پیش آمریکای جنوبی به آسیا متصل نبوده است اما از حدود 2 میلیون سال پیش و از زمانی که ارتباطی خشکی بین قاره آمریکای شمالی و جنوبی بوجود آمده است مهاجرت اکثر حیوانات به این مکان آغاز گردیده است... ممکن است که میلیون ها سال دیگر بر اثر حرکت صفحات زمین این ارتباط از بین برود ولی طبیعتا در همان برهه زمانی حیوانات توانسته اند خودشان را به آن منطقه برسانند... همین موضوع را در مورد سایر قاره ها می توان متصور شد.
دوستان: کسی می داند که حیوانات موجود در استرالیا از چه زمانی به این قاره مهاجرت کرده اند؟ اگر این حیوانات از زمان های بسیار دور و هنگامی که این قاره در 200 میلیون سال قبل به آسیا وصل بوده به آنجا رفته اند پس می بایست حیواناتی که مربوط به آن دوره بوده اند در آنجا دیده شود... مثلا دایناسورهای ریز و درشت و یا... آیا این جانورانی که در استرالیا هستند از انقراض عظیم کرتاسه جان سالم به در برده اند و چگونه این موجودات توانسته اند خودشان را نجات بدهند؟
دوست عزیز
خوشحالم که دوباره سکوت را شکستید
خواستم بگویم دیدگاه های شما بسیار به فلسفه ی اسپینوزا در باب دین نزدیک است .
او هم داستان های دینی را افسانه و اقتباس شده از وقایع تاریخی می داند
چه نیازی وجود دارد ، که خداوندِ حکیم ، انسانی را که خودش هم میداند ضعیف و ناکارآمد ست ، در یک شرایطِ ناعادلانه و نابرابر ، آزمایش کند ، و وی را موردِ رحمتِ خودش قرار دهد؟

و جالب ترین سوالی که در این ماه شنیده بودم . با تشکر از شما . منتظر جوابیم .

1) خدا خالق همه چیز است. از زمان گرفته تا مکان و لا مکان. (هو الذی خلق کلِّ شئ)
2) ضمنا اینگون نیست که خدا نیاز به ازمایش انسان داشته باشد چرا که خدا بی نیاز از هرچیزی ست. (الله الصمد)
سوال بعد این است پس چرا انسان را آفرید تا در بوته ی آزمایشات گوناگون قرار گیرد.این نشانه ی رحمت پروردگار است. اگر بتوانید تصور کنید که مرتبه ی انسانی که از آزمایشات سربلند بیرون خواهد آمد چقدر است ... ، متوجه میشوید این آزمایشات الهی فقط رحمتی از جانب خداست.
3) البته این موضوع برای کسانی که خدا را قبول ندارند نامفهوم است
ابتدا باید چیزی را قبول کرد تا بعد بتوان در موردش صحبت کرد. وقتی کسی خدا را قبول ندارد منطقی نیست که بتواند تصور کند که مرتبه انسان آزمایش شده و انسان آزمایش نشده در چه حد است. چرا که او اصل را قبول ندارد. حال چگونه میتواند فرعیات و توضیحات فرعی را در مورد آن اصلی که قبولش ندارد درک کند؟
4) مثال : شخصی تکامل را قبول ندارد. آیا به نظر شما این شخص که تکامل را به عنوان یک اصل قبول ندارد میتواند قبول کند که باکتری های مقاوم به آنتی بیوتیک های قدیمی بوجود امده اند؟ مطمئنا با توضیحات تکاملی شما، ایشان هرگز قانع نمیشوند چرا که اصل تکامل را قبول ندارند
تا اصل را قبول نکنی نمیتوان در مورد فرعیات مورد قابل قبولی بیابی.

1 و 2) خداوند ، همه چیز را خودش خلق کرده. خداوند « حکمت » دارد. خداوند « رحمت » دارد اما این رحمت به شرایطِ ویژه ای بستگی دارد! (یعنی باید موردی برای اعمالِ رحمانیت و رحمتِ خداوند وجود داشته باشد تا این صفتِ بالقوّه ، متجلّی -بالفعل- شود! )
بنابرین چون خداوند « از هرچیزی بی نیاز ست » (حتی از احساسات و لذّت و ناراحتی)
بنابرین :
- چه نیازی وجود دارد ، که خداوندِ حکیم ، انسانی را که خودش هم میداند ضعیف و ناکارآمد ست ، در یک شرایطِ ناعادلانه و نابرابر ، آزمایش کند ، و وی را موردِ رحمتِ خودش قرار دهد؟
(فکر کنم شما به این سؤال جواب ندادید!) (!)
3 و 4) دلیل نمیشه که : کسی که اصل رو قبول نداره ، درستی و نادرستیِ فرعیات و جزئیات رو نپذیره!
یک مثال میزنم
شما ، نیروی جاذبه رو قبول ندارید (به عنوانِ یک اصل)
اما شما برای باور کردنِ شتابِ حرکتِ گریز از مرکز (که ارتباطِ مستقیم با جاذبه دارد) میتوانید از روش های کاملاً مستقل و جداگانه ، به نتیجه برسید
اصلاً بسیاری از نکاتِ ریزِ علمی ، توسطِ مهندسیِ معکوس ، به نتیجه میرسند
یعنی شما ، به جای اینکه « خدا رو به طورِ کامل ، اثبات کنید » میتوانید « از طریقِ اثباتِ مستقلِ هر کدام از مواردِ جزئیات! و سپس ، اثباتِ جداگانهء ارتباطِ فی مابینِ هر فاکتور از جزئیات ، و رسیدن به کلّیتِ موضوع » ... خدا رو اثبات کنید
(گرچه چنین کاری در عالمِ واقع ، فقط و فقط به خاطرِ تناقض های بسیار زیادِ جزئیات با یکدیگر ، هیچگاه به اثباتِ کلیّتِ موضوع -خدا- منجر نمیشود!)
مثلاً شما به تکامل اعتقادی ندارید
اما برای اثباتِ اینکه ، مثلاً : سیستمِ گوارشیِ انسان ، برحسبِ زمان ، درحالِ تغییر ست! ... نیازی به اثباتِ فرگشت ندارید
شما میتوانید از طریقِ کرونولوژیِ بیولوژیک و مقایسهء مواردِ یافت شده از گونه های انسانی ، بدونِ اینکه اعتقادی به تکامل داشته باشید ، به صحّتِ فرگشت برسید
اصلاً ...
مگر نه اینکه ، خودِ چالرز داروین ، اینگونه به نتیجه رسید که فرگشت یک امکانِ قابلِ اثبات ست؟!
داروین که از اوّل به فرگشت آگاهی نداشت
او با مشاهدهء نمونه های جزئی و مقایسه و ارتباط دادنِ جزئیات با هم ، به کلیّتِ موضوع (نظریهء فرگشت) دست پیدا کرد.
اثباتِ خدا هم اینگونه میسّر خواهد بود
اصلاً .. روش بایستی اینجوری باشه
(!)
علم راهی بسوی آفریدگار جهان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک