شعر طنز امروز
نویسنده:
ابراهیم نبوی
امتیاز دهید
مجموعه شعر طنز که به همت سید ابراهیم نبوی از اشعار شاعران و طنز پردازان معروف معاصر که نامشان در پایین ذکر شده انتخاب شده است
علیرضا قزوه - سعید نوری - عمران صلاحی - سید ابراهیم نبوی - رحیم رسولی - محمد حسن سلمانی - سید حسن حسینی - ناصر فیض - علیرضا عالی پیام - ابوالفضل زرویی نصر آباد - بهاءالدین خرمشاهی - کیومرث صابری فومنی (گل آقا) - ابوالقاسم حالت- سیمین بهبهانی - مهدی اخوان ثالث -
.
بیشتر
علیرضا قزوه - سعید نوری - عمران صلاحی - سید ابراهیم نبوی - رحیم رسولی - محمد حسن سلمانی - سید حسن حسینی - ناصر فیض - علیرضا عالی پیام - ابوالفضل زرویی نصر آباد - بهاءالدین خرمشاهی - کیومرث صابری فومنی (گل آقا) - ابوالقاسم حالت- سیمین بهبهانی - مهدی اخوان ثالث -
.
آپلود شده توسط:
Reza
1387/08/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شعر طنز امروز
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ
گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟
من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر
من که در نبش خیابان بهار
میکنم در شرکت رایانه کار
دختری چون من که خیلی خانمه
بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه
دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت
در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام!!![/quote]
عالی بود خوشم اومد.8-)8-)8-)8-)
box و draft اش خالیه
می زنم email فوری می ره
نمی دونی تا کجا می ره
من این mail رو نداشم
براش یه اسم نوشتم
google به من یه mail داد
gmail فسقلی داد:)):)):))
بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !
خر به افراط زدم * ، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود !
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !:)):)):))
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ
گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟
من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر
من که در نبش خیابان بهار
میکنم در شرکت رایانه کار
دختری چون من که خیلی خانمه
بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه
دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت
در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام!!!
چنین گفت رستم به اسفندیار
که خواهم ز تو ماهی خاویار
چنین گفت رستم به اسفندیار
که من تشنمه اب زرشک رو بیار[/quote]
فکر کنم من گشنمه نون سنگک بیار بیشتر به قافیش بخوره
... شما شعرهاتون جذب کننده هست ولی بلند هست خیلی بلند هست و من دارم شعرهاتون رو می خونم...[/quote]
اگر تو سایتش برید راحت می تونید بخونید شعراشو
لینکشم براتون گزاشتم
... شما شعرهاتون جذب کننده هست ولی بلند هست خیلی بلند هست و من دارم شعرهاتون رو می خونم...
موهاش همیشه سیخه...............نگاش همیشه میخه
چت میکنه همیشه...............بی مخ زدن؟نمیشه
پول از خودش نداره............باباش رو قال میذاره
دی اند جیشو میپوشه.................میشینه بعد یه گوشه
زنگ میزنه به دافش.................میبنده هی به نافش
که من دوست میدارم................تاج سرم میذارم
صورت رو کردی میک آپ...............بیا بریم کافی شاپ
تو کافی شاپ،می خنده..............همش خالی میبنده
بهم میگن خدایی!...............چقدر بابا بلائی!
همه رو من حریفم.................میذارم توی کیفم
هزارتا داف فدامن................منتظر یه نامن
ولی تویی نگارم............برات برنامه دارم
اگه مشکل نداری.........میام به خواستگاری!
از این لینک می تونید اگر چیز دیگه ای طنز خواستید ببینیدمتن لینک . خیلى باحال بود!!!![/quote]
مشاعره نیس
دور هم شعر طنز مینویسیم میخندیم
:))))))))))))))))))