شعر طنز امروز
نویسنده:
ابراهیم نبوی
امتیاز دهید
مجموعه شعر طنز که به همت سید ابراهیم نبوی از اشعار شاعران و طنز پردازان معروف معاصر که نامشان در پایین ذکر شده انتخاب شده است
علیرضا قزوه - سعید نوری - عمران صلاحی - سید ابراهیم نبوی - رحیم رسولی - محمد حسن سلمانی - سید حسن حسینی - ناصر فیض - علیرضا عالی پیام - ابوالفضل زرویی نصر آباد - بهاءالدین خرمشاهی - کیومرث صابری فومنی (گل آقا) - ابوالقاسم حالت- سیمین بهبهانی - مهدی اخوان ثالث -
.
بیشتر
علیرضا قزوه - سعید نوری - عمران صلاحی - سید ابراهیم نبوی - رحیم رسولی - محمد حسن سلمانی - سید حسن حسینی - ناصر فیض - علیرضا عالی پیام - ابوالفضل زرویی نصر آباد - بهاءالدین خرمشاهی - کیومرث صابری فومنی (گل آقا) - ابوالقاسم حالت- سیمین بهبهانی - مهدی اخوان ثالث -
.
آپلود شده توسط:
Reza
1387/08/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شعر طنز امروز
از برای اخذ پول از این وآن ....واقعاً بدجور زحمت می کشید
زد بر سر او پدر که خاموش
چشم من و مادر تو روشن
پس غیر مجاز میکنی گوش
گفتش پسر آخر این چه حرفی است؟
بیهوده نیاور ای پدر جوش
این نوحۀ هیأت فلان جاست
از حاج فلان شنیدمش دوش!(اینو یکی از بچه های کتاب ناک برام نوشته بود)
قـاطـی میشـن اهــل بهشت و دوزخ
کـــار همـــــه اونجــــا بخـور بخـــوابــه
تــــا روز آخــــر ، کــه حساب کتــابــه
اونجــــــا یـــــــه سـیستم اداری داره
واســــــه خودش ســاعت کاری داره
بیژن! عقبت به چاه رفته/ با تو گاگارین به ماه رفته
رویای تو در دل پریشم /محبوب دلم دویست و شیشم
آکنده ز منطق ارسطو/ تودوزی تو پر پرستو
ای ظاهر تو چراغ جادو/ چون که دمِ در بده، بیا تو
امروز که بنده در آفیشم/ محبوب دلم دویست و شیشم
ای رفته به قلهی دماوند!/ ای بر تو نگاه کوه الوند!
ای داده ژکوند بر تو لبخند!/ من میخرمت فقط بگو چند؟
ای وای که با تو من چی میشم/ محبوب دلم دویست و شیشم
ای ناز چراغ و پاک شیشه!/ از دوری تو دلم پریشه
بهتر ز تو در جهان نمیشه/ ای عمر گارانتییت همیشه!
یک عمر تو بستهای به ریشم/ محبوب دلم دویست و شیشم
ای کشتهی تو خود اوناسیس!/ از هجر تو دیدهها همه خیس
گر قافیه شد غلط بگو «هیس»/ چون نمرهی تو دهد دلم بیس
من تا به ابد تو را سریشم/ محبوب دلم دویست و شیشم
ای جان پسر! شنو تو این را/ این در فن خودرو آخرین را
تیک آف مزن تو این چنین را/ ویراژ مده تو نازنین را
از کار تو سخت دل پریشم/ محبوب دلم دویست وشیشم
قربان قد و قر و غمیشت/ جانم به فدای قوم و خویشت
مُردم ز نگاه پر ز نیشت/ هر روز من آمدم به پیشت
امروز خودت بیا به پیشم/ محبوب دلم دویست و شیشم
تا آخر عمر یار من باش/ هر روز فقط کنار من باش
براقی روی تار من باش/ خواهی تو بیا سوار من باش
با دست خودت بزن پولیشم / محبوب دلم دویست و شیشم
ای شاخه نبات شعر حافظ!/ سربی و بژ و سیاه و قرمز!
در قلب تمام خلق نافذ! / در آخر کار در پرانتز!
با تو؛ نه به فکر جان خویشم(محبوب دلم دویست و شیشم)
نادر ختایی
بیست سال است که یک جفت کتانی دارد !
ظاهرش چندش و درد آوروبسیار کثیف !
باطنش وحشت وآشوب ِ نهانی دارد !!
صاحب «ویلا» و« ژیلا»ست بسازو ینداز !
قشر زحمت کش ِما نیز ژیانی دارد !!
غمم این نیست که بیمارم و قاطی کردم !
چونکه این جامعه بسیار روانی دارد
تو پنجاهمین مرد دلداده ای
تو را هم به آرشیو خواهم سپرد
چه سر گرمی خارق العاده ای!
که تو مسکین چقدر یابویی!
با چنین شکل ضایعی بالله
بیجهت توی برزن و کویی
رنگ لیمویی مرا بنگر
ای که تیره، شبیه هندویی
من تمیزم ولی تو ماه به ماه
مطلقاً دست و رو نمیشویی
بچه میترسد؛ آنطرفتر رو!
که به هیئت شبیه لولویی
من نه خودرو،گُلم، سَمنبویم
تو نه خودرو، گیاه خودرویی!
من به پاریس بودهام چندی
زیر پای «چهاردهم لویی»
روی «باسکول» بیا،بپر،بینم!
رویهمرفته چند کیلویی؟!
در تو آهن به کار رفته ولی
نازکی عین برگ کاهویی!
صاحبت با تو گر به جایی خورد
سهم الارث ورثّهی اویی! ............[/quote]
اینو گنده ماهی قبلا گفته بودا (!)(!)(!)(!)(!)(!)(!)
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ
گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟
من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر
من که در نبش خیابان بهار
میکنم در شرکت رایانه کار
دختری چون من که خیلی خانمه
بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه
دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت
در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام!!!
عالی بود خوشم اومد.[/quote]
یه کم بیشتر خودتونو تحویل بگیرید!!!!
تا جایی که ما دیدیم شما پسرا همش دنبال دخترا هستید
مادر عاشق طلا بود
روز تولد دستبند خواست
پدر به زندان رفت
روز مادر زنجیر خواست
پدر به تیمارستان رفت
سالگرد ازدواج سرویس خواست
پدر سوار شد و رفت!!!
اکبر اکسیر
که تو مسکین چقدر یابویی!
با چنین شکل ضایعی بالله
بیجهت توی برزن و کویی
رنگ لیمویی مرا بنگر
ای که تیره، شبیه هندویی
من تمیزم ولی تو ماه به ماه
مطلقاً دست و رو نمیشویی
بچه میترسد؛ آنطرفتر رو!
که به هیئت شبیه لولویی
من نه خودرو،گُلم، سَمنبویم
تو نه خودرو، گیاه خودرویی!
من به پاریس بودهام چندی
زیر پای «چهاردهم لویی»(!)
روی «باسکول» بیا،بپر،بینم!
رویهمرفته چند کیلویی؟!
در تو آهن به کار رفته ولی
نازکی عین برگ کاهویی!
صاحبت با تو گر به جایی خورد
سهم الارث ورثّهی اویی! ............