عشق و لجن
نویسنده:
امین منصوری
امتیاز دهید
منصوری:کتاب عشق و لجن کتابی است که سال1387 شروع به نوشتن و تصویر کردندش کردم
بعد از آنکه کتاب انسان بالدارم مجوز چاپ نگرفت و همچنین 30 تصویرم برای یک کتاب شعر ، کتاب عشق و لجن نیز نیمه کاره ماند...
اینجا را مناسب دیدم که برگه هایی از این کتاب را برایتان بگذارم.. این کتاب تشکیل شده از تصویرها و جملات شعر گونه ای با موضوع عشق از زاویه ای دیگر.
بیشتر
بعد از آنکه کتاب انسان بالدارم مجوز چاپ نگرفت و همچنین 30 تصویرم برای یک کتاب شعر ، کتاب عشق و لجن نیز نیمه کاره ماند...
اینجا را مناسب دیدم که برگه هایی از این کتاب را برایتان بگذارم.. این کتاب تشکیل شده از تصویرها و جملات شعر گونه ای با موضوع عشق از زاویه ای دیگر.
آپلود شده توسط:
bardia_ezadmehr
1389/06/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عشق و لجن
اوج دیوانگى
مرا بو کن
احساس کن
بشنو
ببین
خود را
در اینه شکسته ى من
من رازالود نیستم عزیزم،
تنها
شاید
تو
من را
نمیفهمى،
مى دانم،
دوست داشتنم
راحت تر از
فهمیدنم است.
به شخصه حرف خاصی راجع به متن ندارم هرکس می تونه هر جور دوست داره به عشق نگاه کنه
جناب منصوری هم اینطور نگاه کردن
فقط همینو می گم که این فقط یک متن ضعیفِ که یکم بزک شده
پس فقط راجع به گرافیک کار نظرم رو میگم:
خب اعتراف می کنم در نگاه اول بسیار جذاب بود و دعوت کننده، خصوصا طراحی فونت عشق و لجن.
کاملا یک کار وزین و درخور تامل به نظر می رسید اما هر چی جلو رفتم دیدم داره یه اتفاق دیگه ای می افته که برخورنده است.
زرنگی این طراح در انتخاب بافت کاغذ و استفاده از دستنوشته روی اونه. به شخصه زمانی از چنین حربه ای استفاده می کنم که متنم بسیار ضعیف باشه.
نقاشی ها به نظرم خیلی ضعیفند.(غیر از دستها توی صفحه عکس طراح) طراحی فونت های تیتر خوبه هرچند کلیشه است
کلا فضایی که این طراح با بافت و رنگ پس زمینه ایجاد کرده ربطی به متن و نقاشی نداره و
به نظر من داره از حافظه بصری مخاطب سوء استفاده می کنه.
این خیلی شگرد جالبیه که وقتی نمی تونی خودتو بالا بکشی سعی کنی چیزهایی رو که واقعا اون بالان تا حد خودت پایین بکشی تا به خودت اعتبار بدی!
در نهایت فکر می کنم وقتی می خوایم یک همچین کلاژی درست کنیم باید توی انتخاب تیکه هایی که بر می داریم با ظرافت بیشتری عمل کنیم
عشق بی انتهاست.......
خیلی قشنگ بود
اگر من به مخلوقی علاقه پیدا کنم، فقط به خاطر اون لطافت روحش، اون اخلاق خوبش، اون دانسته هاش خواهد بود. این جوریه که از در کنارش بودن لذت میبرم؛ احساس آرامش میکنم، حس میکنم با او میتونم فرد مفیدی برای جامعم باشم، تو مسائلی که پیش میاد باهاش مشورت کنم، از تجربیاتش استفاده کنم و ... این فرد میتونه مادر، پدر، یا یه دوست باشه. عشق محدود به یک فرد خاص نیس...
بنابراین چون من از همراهی اون احساس خوبی بهم دست میده، دوست ندارم هیچ گونه آسیبی چه از لحاظ روحی و چه از لحاظ جسمی به اون وارد شه... در واقع نهایت سعیمو میکنم که هیچ کدوم از متعلقاتش آسیب نبینن. چون این متعلقات مربوط به اون روح بزرگوار شخصه. القصه چون عاشق او هستم، به متعلقاتشم عشق میورزم! بنابراین دوس داشتن فرد صرفاً به خاطر جسمش ، پست ترین نوع دوست داشتنه... پست ترین نوع عشقه. میخوام بگم اصلاً عشق نیست.
این کتاب حال منو برا همین تا این حد خراب کرده بود. دوس ندارم کسی رو زیر سؤال ببرم چون من عددی نیستم! کلاً فقط نظرمو گفتم.
واقعاً حالت تهوع دارم ...
عشقو به لجن کشیده! چقدم همه ازش تعریف کردن
اگه آدما عشقو اینجوری معنی میکنن یا واقعاً عشق همینه، از آدم بودنم شرمندم.
کاشکی هیچوقت این کتابو نمیخوندم! حالم خیلی بده ...
کارهای آقای امین منصوری واقعاً شاهکاره . بخصوص ابتکارهایی که برای قیمت کتابهاش داره و از خواننده طلب میکنه مثل خریدن یک اسباب بازی برای یک کودک خیابانی یا بخشیدن یکی که از دستش دلخورین . به هر حال هر کسی که برای همنوعاش اینقدر ارزش قایل بشه و آثار بینهایت با ارزش خودشو فقط با ارزشهای انسانی معاوضه کنه از نظر من شخصیت قابل احترام و تقدیری است . نمیدونم میتونه این متن رو ببینه یا نه ولی ازش خیلی ممنونم ، به همان اندازه که اون سعی میکنه انسانیت رو در جامعه ماشینی شده امروز گسترش بده .