خویدوده: ازدواج با خویشان درجه یک محارم در روایات زرتشتی
نویسنده:
غلامرضا نوادری
امتیاز دهید
کتاب خویدوده به قلم غلامرضا نوادری، پژوهشی در پاسخ به ادعای موبد کورش نیکنام دربارهی ازدواج با خویشان درجه یک و محارم در روایات زرتشتی است.
این کتاب در پاسخ به این اتهام بیاساس موبد نیکنام با تکیه بر منابع زرتشتی، نخست به دنبال اثبات وجود این رسم در میان زرتشتیان متقدم و سپس پاسخی جامع به دفاعیات انجام گرفته تاکنون است.
کتاب خویدوده در هشت فصل تقسیمبندی شده است. فصل نخست در شش گفتار تنظیم شده است: پیشینهی پژوهش، منابع، کلیاتی درباره دین و آیین زرتشتی، جایگاه زن در آیین زردشتی، ازدواج و در پایان گفتاری درباره خویدوده که در آن به مفهومشناسی، زادگاه و چرایی پیدایش این رسم میپردازد.
در فصل دوم روایات مربوط به ازدواج با نزدیکان در شش دسته طبقهبندی شده و در زیر هر دسته روایات چندی ذکر شده است. در فصل سوم به چرایی ازدواج با محارم از دید موبدان کهن پرداخته شده در دو فصل بعدی، مواردی ازاینگونه ازدواجها در متون حماسی و موارد معین تاریخی یاد شده است. در فصل ششم به نقد و بررسی مهمترین دفاعیات انجامگرفته تاکنون پرداخته شده و فصل هفتم مجموعهای است از یادداشتهای بیش از هشتاد تن از پژوهشگران ایرانی که بهگونهای این مسئله را پذیرفتهاند. فصل پایانی نیز دربردارنده دو پیوست از جناب شهبازی و دو پیوست از نگارنده است.
بیشتر
این کتاب در پاسخ به این اتهام بیاساس موبد نیکنام با تکیه بر منابع زرتشتی، نخست به دنبال اثبات وجود این رسم در میان زرتشتیان متقدم و سپس پاسخی جامع به دفاعیات انجام گرفته تاکنون است.
کتاب خویدوده در هشت فصل تقسیمبندی شده است. فصل نخست در شش گفتار تنظیم شده است: پیشینهی پژوهش، منابع، کلیاتی درباره دین و آیین زرتشتی، جایگاه زن در آیین زردشتی، ازدواج و در پایان گفتاری درباره خویدوده که در آن به مفهومشناسی، زادگاه و چرایی پیدایش این رسم میپردازد.
در فصل دوم روایات مربوط به ازدواج با نزدیکان در شش دسته طبقهبندی شده و در زیر هر دسته روایات چندی ذکر شده است. در فصل سوم به چرایی ازدواج با محارم از دید موبدان کهن پرداخته شده در دو فصل بعدی، مواردی ازاینگونه ازدواجها در متون حماسی و موارد معین تاریخی یاد شده است. در فصل ششم به نقد و بررسی مهمترین دفاعیات انجامگرفته تاکنون پرداخته شده و فصل هفتم مجموعهای است از یادداشتهای بیش از هشتاد تن از پژوهشگران ایرانی که بهگونهای این مسئله را پذیرفتهاند. فصل پایانی نیز دربردارنده دو پیوست از جناب شهبازی و دو پیوست از نگارنده است.
آپلود شده توسط:
navadeir
1401/05/06
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خویدوده: ازدواج با خویشان درجه یک محارم در روایات زرتشتی
""""""""""تو به دیگران زر مفت نزن تا کسی به شما توهین نکند""""""""""
""""""""""بشین بینیم باو""""""""""
حالا ایرادی نیست و به هر حال هر سن و سالی، مقتضیاتی دارد و ادبیات نئولاتی پرسوناژهای زیر چال خرکشی و گذر مهدی موش، گویندگان خاص خود را دارد. حدس هم می زنم با شروع مدارس و پرداختن به درس و مشقش، کمتر فرصت کند در کتابناک آمد و شد کند و تازه اگر هم بکند، در زمینه ای نکته ای به کسی نیفزوده و همچون حضور بی کیفیتش در این چند وقت، به لُغُزپرانی و لنترانی خواهد گذراند. از انصاف اگر نگذریم، نباید منفی بافی کرد و این دو جمله اش را نسبت به ادبیات مستراحی قبلی اش در یک محیط فرهنگی، بهتر می دانم و به فال نیک می گیرم. به هر حال گل بی خار خداست و صفات مثبتی هم که لابد دارد، مانع از یکسونگری در دیدگاهم نسبت به ایشان می شود. این را هم عرض کنم که مطمئنم حضور این قشر ناآگاه در همه ی امور در کتابناک، امر مثبتی است و منجر به رهایی از فقر فکری و فرهنگی موجودشان خواهد شد. فلذا امیدوارم با بازگشایی مدارس، کماکان شاهد حضور ایشان و امثال ایشان باشم. هرچند تا ایشان بخواهد گاب شود، دل صاحبش آب شود.
1-الله را خدا نمی داند. هرچند الله (ال اله) به معنای معبود است ولی می فهمم چه می گوید. می خواهد بگوید قرآن از جانب خدا نیست و پیامبر اسلام، آن را از خودش خلق کرده و تفاوت گذاشتنش بین الله و خدا هم از همین روست. من چرا سعی می کنم از اینهمانی الله و خداوند پرهیز کنم؟ چون خداوند (خود+آوند) به مفهوم تخم خودزاست ولی الله جل شانه، لم یلد و لم یولد است. ولی به هر حال جا افتاده و همه منظور آدمیزاد را می فهمند و کسی از انسان های عصر حاضر هم خدا را تخم خودزا نمی داند.
اینکه قرآن معجزه و فرابشری هست یا نیست، جای بحث خاص خود را دارد و اگر در زمینه ای در قرآن مشکلی یافته یا آیات معجزه اش را درک نکرده، می تواند در ذیل کتاب قرآن در کتابناک سوالش را مطرح کند تا به اندازه ای که می دانم پاسخ دهم. ولی چنین کاری نخواهد کرد. می دانید چرا؟ چون قرآن را بطور کامل نخوانده، قواعد دستوری اش را نمی داند، حوصله مطالعه ندارد، تنها برای خالی کردن دق دلی و لگدپرانی به خلق الله در کتابناک است نه دانش افزایی، از درک آیات بینات قرآن عاجز است و مثل کودکی که تاتی تاتی می کند، رسم الخط ساده ی قرآنی را هم با مِن و مِن نیم ساعته برای یک صفحه خواهد خواند. ایرادی نیست و حالا یک مرتد ترجیح می دهد کافر بشود و اصلا چرا باید قرآن را آنهم به عربی بخواند وقتی فارسی را هم ناپلئونی حرف می زند (بشین بینیم باو). ایراد در بولفضولی و پرگویی در زمینه ای است که در آن قاق است.
گلایه دارد که چرا خداوند به حیوانات مثل زده و به چیزهای دیگری نزده؟ این ناشی از نخواندن قرآن است (پس با چه مخالف است؟). محض اطلاع ایشان، خداوند (همان الله تعالی) به درخت و زمین و ... نیز مثال زده است. اما خود خداوند در خصوص مثال زدن چه می گوید؟ به 26 البقره نگاه کنیم:
إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ
خداى را از اینکه به پشه اى یا فروتر از آن مثل زند شرم نیاید پس کسانى که ایمان آورده اند مى دانند که آن [مثل] از جانب پروردگارشان بجاست ولى کسانى که به کفر گراییده اند مى گویند خدا از این مثل چه قصد داشته است؟ [خدا] بسیارى را با آن گمراه و بسیارى را با آن راهنمایى مى کند و[لى] جز نافرمانان را با آن گمراه نمى کند- فولادوند
به تریج قبایش بر خورده که گفتم ادبیات مستراحی دارد و داغ دلش را بر سر الله تعالی خالی می کند. من اگر چنین گفتم برای توهین به کسی این حرف را نزدم. واقعا ادبیاتش مستراحی است و مثالش را هم برای خوانندگان محترم قرار دادم (مجدداً بابت بازتکرار آن حرف زننده ایشان عذرخواهی می کنم).
2-برای من و سیاوش تعیین تکلیف می کند که بهتر است در پیام خصوصی گفتگو کنیم. فکر کرده جامعه، مثل خانواده اش است که بچه ننر خانه به بقیه امر و نهی کند. من و سیاوش هم چاکران حلقه بگوش اجرای اوامر بی بدیل این نخبه ی کتابناکی هستیم. بگوید حرف بزن، می زنیم و بگوید نزنیم، نمی زنیم. زهی عقل!
3-اصلا عجیب نیست که بخش زیادی از اهل مسجد و محراب، حجاب اجباری را قبول نداشته باشند. حتی در بین قرآن گرایان نیز اختلاف نظر است و ایشان -که همگی معتقد به پرهیز از حدیث و روایت هستند و تشتت آرا و چنددستگی خاصی ندارند- نیز در خصوص رویکرد معقول در این خصوص صدای واحدی ندارند. اختلاف در امت رسول الله رحمت است و آن را به فال نیک می گیریم. ضدیت با نظام اسلامی در حکم جنگ نیست و نظام اسلامی هم مقدس نیست که نتوان با آن مخالف بود. حتی مخالفت با فلان حکم قانونی را هم می توان مخالفت با فلان برداشت تعبیر کرد. به خاطر دارم فردی به من گفت که بدلیل فلان حکم قرآن (ضرب زنان)، اسلام را قبول ندارم. به او گفتم فلان مفسر "ضرب" را تنگنا تفسیر کرده و فلان مفسر آن را ترک کردن تفسیر کرده و مصداق های این برداشت ها در قرآن و روایات را برای او ذکر کردم. در نهایت هم گفتم که شما در بدترین حالت با فلان برداشت از قرآن مخالف بودید. حتی امروزه من مسلمانانی می شناسم که اصلا معتقد به ذکر حجاب موی سر زنان در قرآن هم نیستند (یعنی اصلا حجاب مو را واجب نمی دانند). مسلمانانی هستند که حتی با استدلال هایی که از قرآن می کنند، ازدواج همجنس گرایان را هم جایز می دانند. تو آخر از پشت کدام بوته پیدایت شد که بدون هیچ گونه سواد و مطالعه ای، خود را در جایگاه نقد کلام الله تعالی دیده ای؟ چه دانشی در کدام زمینه داری؟
4-می گوید چرا هم به زناکار و هم به بی حجاب می گوییم فاحشه؟ به همان دلیل که به کسی که یک نفر را کشته و کسی که صد نفر را کشته می گویند قاتل. به همان دلیل که هم به یک غیبت کننده می گویند گناهکار و هم به یک تن فروش. مباد که منظور ما از فاحشه خواندن بی حجاب، به معنای زناکار بودن ایشان باشد. نسبت دروغ زنا، معصیت کبیره است و حکم 80 ضربه شلاق دارد (آیه 4 النور). البته که بین بی حجاب و زناکار فرق است و البته که زمین تا آسمان تفاوت دارند. اگرچه هر دو فاحشه اند ولی فحشای این کجا و فحشای آن کجا. پیش از این گفتم که حکم زناکار 100 ضربه تازیانه به عنوان حد شرعی، حرام شدن ازدواج با ایشان، جاودانگی در دوزخ و تباهی تمام اعمال خیر است. بی حجاب ولی تعزیر دارد نه حد. اینکه چندهمسری در غیر شرایط آن از سوی مسلمانان اجرا می شود، خرده بر اسلام نیست. بسیاری از مسلمانان هستند که کودک همسری دارند، بسیاری هستند که نماز هم نمی خوانند و بسیاری هستند که روزه هم نمی گیرند. برخی آخوندهایشان کارشان بیش از اینها بیخ پیدا کرده. حالا این هم شد حرف؟ نقد اسلام با نقد مسلمانان فرق می کند.
5-تصور می کند حضور 4 میلیون نفره در پیاده روی اربعین به معنای وجود 4 میلیون مسلمان در ایران است و می گوید 4 میلیون در مقابل 80 میلیون! با این استدلال، تمشک طلایی نظرات ذیل این کتاب را می توان به ایشان اهداء نمود. نه همه آن 4 میلیون هواخواه نظام اند نه همه آن 80 میلیون مخالف آن. ما از خودمان آماری در نیاوردیم و آمار 4 میلیونی زوار، آمار رسمی است. می فرمایید نیست؟ آمار دقیق تری اگر دارید اعلام بفرمایید و آدرسش را قرار دهید.
https://sahebkhabar.ir/news/62463026/%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%DB%B4-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%B2%D8%A7%D8%A6%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B9%DB%8C%D9%86
سند!!! خواستن در این خصوص هم شیرین است. در این موارد رفرنس می خواهند نه سند.
در خصوص ریشه حور در قرآن و استفاده از آن به عنوان "هم صحبت"، به آدرس زیر مراجعه کنید. هر چه مثال دیگر در خصوص حواری و محاوره در قرآن است آورده شده.
http://soalatequrani.blogspot.com/2013/11/blog-post_21.html
بقیهی کامنتگذارها فقط آنطور که لایقت بود جوابت را دادند و مرتکب لمپنیسم نشدند.
محمد که سیزده زن داشت و وقتی دیگه نمی تونه، در کتابش به خودش میگه دیگه بسه و از این پس زن نمی خوای، از نظر همین فرد زنان ایرانی که حکمش رو قبول ندارن و اجرا نمی کنن میشن فاحشه!!!!!!!! عامل و دستاویز چند همسری مسلمین همین سخنان محمده و بس! بحث رو بیشتر از این ادامه نمیدم و بقیه پیام هاش بماند! حالا بشین بی ادبی های من رو گلچین کن که نتیجه ی بی ادبی های اولیه خود توست!
این کاربر از درک ساده ترین مسائل عاجز است. حتی نمیداند در برسی تفاوت های بین خدا و الله باید مسئله را از منظر ویژگی شناسی و مفوم شناختیی برسی کند و نه لغت شناسی.
که به معنای مغلطه ی ریشه شناختی واژگانی است. در این مغلطه فرد به جای این که در نظر بگیرد معنای کلمات در طول اعصار و قرون شناور است و باید یک متن یا گفته را بر اساس کاربرد جاری واژگانش در بین عامه در آن زمانی که بیان شده تحلیل کرد، از ظرف زمان خارج میشود و به برسی متن از طریق ریشه شناسی تاریخی کلمات میپردازد.
افراد شیادی امثال Khwanirath برای فریب دیگران منکر پویایی زبانی میشوند و به جای بیان معنای رایج کلمات قرآن در زمان ارائه ی آن از طرف محمد به اعراب، ریشه شناسی باستانی کلمات را برسی میکنند.
پرداختن به ریشه ی باستانی واژگان بدون توجه به زمان بیان یک متن در تحلیل آن در هر صورت غلط است، ولی Khwanirath دانش ریشه شناسی تاریخی واژگان را هم نمیداند.و یا کلمه ی حوری را به عمد اشتباه ریشه یابی میکند.
افراد بی سوادی امثال Khwanirath این مسائل را نمیفهمند، با این حال ریشه یابی واژه ی حوری را توضیح میدهم تا دیگر دوستان بفهمند.
واژه ی حوری از حورأ که مونث کلمه ی حور میباشد گرفته شده حور به معنی شستن، سفید کردن، سفیدی و... میباشد.
از این رو کلمه ی حوری به معنای زن سفید اندام میباشد.
کلمه ی حواری از لحاظ واژگانی از کلمه ی حور به معنای سفید گرفته شده است، از این رو حواری به معنای سفید بسیار زیاد است. و حتی در میان اعراب و بخشی از ایرانی های عرب زبان غذایی وجود دارد که چون بسیار سفید رنگ است به آن حواری میگویند.
و از جا که در گذشته به کسی که یار و همراه همیشگی شخصی باشد میگفتند مانند اسب پیشانی سفید دارای نشان است و مردم او را به عنوان دوست و یاور وی می شناسند، کلمه ی حواری به معنای دارای سفید ی به شکل استعاری به معنای کسی است که از میان همه مردم به آدم اختصاص داشته باشد. این معنای استعاری است و نه معنای واژگانی کلمه ی حواری.
همان طور که دیدید بر خلاف دروغ های Khwanirath حوری از کلمه ی حواری گرفته نشده است بلکه هر دو از ریشه ی حور به معنای سفید رنگ میباشند.
و چون حوری مونث است به معنای زنی با اندام سفید است.
Khwanirath تمام این اراجیف را به هم بافت که نشان دهد الله در قرآن منظورش از حوری همصحبت بوده و نه شریک جنسی. ولی اگر به طور علمی حوری را ریشه یابی کنیم وقرآن را دقیق بخوانیم میفهمیم که الله دقیقا به دنبال ایجاد فاحشه خانه بود.
"""""""این کاربر که هر بار از ادب بقیه کاربرها چسناله می زد""""""
بابت نوشتن جمله ی فوق که متعلق به sigurd بود از خوانندگان کتابناک عذرخواهی می کنم. ادبیات و کلام منحصر بفرد ایشان که نمونه آن را نشان دادم چیزی است که آن را "ادبیات مستراحی" می نامم. برای درک بهتر قشر لومپن و نیز لمپنیزم لازم است با نحوه گفتگوی ایشان در محیط های عمومی و خصوصی آشنایی پیدا کرد و به همین جهت ذکر کلام آنها، به فهم بهتر ما از افرادی که فاقد پشتوانه فکری برای سخنانشان هستند کمک می کند.
1-ایشان مدعی است ادبیات خانوادگی اش (که عصاره ی آن را مشاهده کردیم) بر ادب خداوند تبارک و تعالی برتری دارد. حقیقتاً این حجم از اعتماد به نفس جذابیتی ندارد. من تا به حال ندیده بودم که کسی خود را در زمینه ای از خداوند بالاتر بداند. حالا افراد مخبطی پیدا شده بودند که در زمینه هایی خود را با انبیاء مقایسه می کردند ولی اینکه فردی خودش را از خدا بهتر بداند از خودشیفتگی گذر کرده و به بلاهت تنه می زند. حتی خنده دار هم نیست. ایراد و اشتباه کارش کجاست؟ آنجاست که خداوند رحمان خودش خالق حیوانات است و مثال زدن از یک مخلوق به مخلوق دیگر برای او که در بُعد دیگریست علی السویه است. مثال می زنم. اگر به مردی بگویید زن ناراحت می شود (یا بالعکس). آیا توهینی به او شده؟ اگر از زنی بپرسید که زن بودن توهین است چه می گوید؟ البته که نیست. زن بودن را مرد نمی پسندد. برعکسش هم هست. حال کسی که خدای آن حیوان است و خدای آن انسان است، مثال زدن یک مخلوقش به مخلوق دیگرش معنای توهین نمی دهد. او خالق هر دوست. قرآنی که از روابط زناشویی در نهایت ادب صحبت می کند، اذن گرفتن برای ورود به منازل را الزامی می داند (نگاه به امروز نکنید که این مسائل جا افتاده)، از ناسزاگویی به بتها انذار می کند، تا چه اندازه توصیه به رعایت ادب حضور در برابر پدر و مادر دارد، در خصوص جا دادن به تازه واردان در مجالس اندرز می دهد، از دشنام گویی در جواب دشنام جاهلان نهی می نماید، آنوقت فردی با ادبیات مستراحی خود را مودب تر از نازل کننده ی آن می داند!
2-می گوید """""""""این هم همون جفنگ هاییه که سیاوش یادآوری کرد"""""""". خود را در جایگاه زبان دیگری می داند و به شرح و تفسیر نظر بقیه می پردازد. آشنایی من با سیاوش در کتابناک به بیش از 10 سال می رسد. منظور سیاوش چه هست و چه نیست، ما در پیام های خصوصی نیز با یکدیگر در ارتباطیم و اگر جایی نیاز به وضوح بیشتر داشته باشد بیان می کنیم. خلاصه اینکه ایشان نباید سر مبارکشان را در هر جایی فرو کنند. این نمونه هم کم نظیر است که ایشان در ذیل هیچ کتابی نظری مبتنی بر حداقلی از دانش ارائه نکرده و جز گنده گویی با ادبیات مستراحی، آورده ای برای کتابناک نداشته، ولی خود را مفسر نظر مردم می داند.
3-می گوید من کشتن نزدیک به 42 میلیون نفر را عادی می دانم. حقیقتاً کشتن رقم بالاتری را هم عادی می دانم. مسئله این است که کسی که سلاح به دست می گیرد و جنگی به راه می اندازد، در جایگاه مهاجم و قاتل قرار دارد. می خواهد 40 نفر باشد، می خواهد 40 میلیون نفر باشد یا 40 میلیارد نفر. چنین مسئله ای امری بدیهیست و بدیهیات چانه زنی ندارد. اصولاً آدمیزاد باید خیلی قاق باشد که در برابر قیام مسلحانه معتقد به گفتگو باشد. البته کسانی از صوفیه بودند که چنین نظراتی داشتند ولی اسلام دیانت غیوری ست.
4-می گوید کسی که پوشش اسلامی را قبول ندارد فاحشه نیست. حرف درستی است و فاحشه کسی است که فحشاء مرتکب شود نه کسی که پوشش را قبول داشته باشد یا نداشته باشد. اگر کسی شرابخواری را کار درستی بداند شرابخوار نمی شود. وقتی شرابخوار می شود که شراب بنوشد. به عبارت دیگر کافری اگر حجاب را قبول نداشته باشد فاحشه نمی شود مگر اینکه این کفر را عملی ساخته و کشف حجاب کند. همانگونه که اگر کسی حجاب را قبول داشته باشد و بی حجاب باشد فاحشه است.
به حکم تعدد زوجات، صیغه و حوری خرده می گیرد. این یک مورد را انصافاً تا حدی به او حق می دهم. آنچه که در دانش محفلی از اسلام آموخته و از پای منبر این و آن به او گفته اند با زنبارگی ها و سرسره سواری های تاریخی کشور خودمان مو نمی زند. ولی مسئله اصلا این نیست. بدرستی اذعان کرد که صیغه در قرآن نیست. از محضر پر فیض شان اجازه می خواهم بگویم نه تنها صیغه در قرآن نیست، بلکه همان زناست و زناکار هم مطابق قرآن مستوجب 100 ضربه تازیانه به عنوان حد شرعی و حرام شدن ابدی ازدواج با ایشان است. تمام اعمال خیرشان تباه می شود و جاودانه هم در دوزخ قرار خواهند گرفت. ضمن اینکه در قرآن ازدواج 4 تاست نه اینکه 4 تایش الزاماً همزمان باشد و با توجه به آیاتی مثل 1 و 3 نساء در شرایط اجتماعی بسیار بسیار خاص و با رضایت همسر ممکن می شود. حتی در همان شرایط اجتماعی منحصربفرد که در صدر اسلام بود هم کراهت این مسئله در قرآن ذکر شد (4 احزاب و 3 نساء). حالا مقایسه کنید با طویله غرب که خر صاحبش را نمی شناسد و هر نفر بطور متوسط در سوئد با 12 نفر همبستر می شود. اما در خصوص حوری باید گفت که در قرآن در خصوص بهشت از ازواج مطهره صحبت می کند که به معنی همسران پاکدامن است (57 نساء). حوری را باید همریشه با حواری و محاوره دانست و به معنای همصحبت است. نه اینکه بهشت عشرتکده نیست بلکه کسانی به آن وارد شده اند که شاخص هایی داشته باشند و یکی از آن شاخص ها تقوا و کنترل نفس است. کسی که در زندگانی خود کنترل نفس نداشته و گرایش خود را در محور الهی قرار نداده شایسته ی ورود به بهشت نمی گردد که بخواهد چنین و چنان کند.
5-ایشان در حالی معتقد است که زشتی توهین به خداوند نظر شخصی بنده است که حتی در نظرسنجی هایی که آمار بی دینی در ایران را بالا نشان می دهند، اعتقاد به خدا نزدیک به 80 درصد است (حالا از سایر نظرسنجی ها که بگذریم). از طرفی هم می گوید تفکرات حجازی (بخوانید اسلامی) در ایران امروز جایی ندارد. محض اطلاع ایشان همین اخیراً قریب 4 میلیون ایرانی برای زیارت اربعین به عراق رفتند و افراد بی مطالعه ای مثل ایشان (منتها در بین مذهبیون) هزینه های کلانی برای ساخت ضریح و بارگاه برای ائمه می پردازند و بر ضریح خالی دخیل می بندند. نمی گویم خرافی نیست. می گویم اوضاع کشمشی تر از برداشت ایشان است و تصور خامدستانه اینکه افراد ببویی که صدها سال در فقر و فاقه زندگی کردند و حالا که به چاه نفت رسیدند آن را دو دستی تقدیم لمپن ها کنند ساده انگارانه ست.
با خودم فکر کردم کاربری که توهین هایش از مسلمین و پیامبر گذشته و حتی به خدا هم در کلام جفتک می اندازد و مدام بر سر قرآن آنچه زیبنده بابایش است را می پراند و مدام در حال ناسزاگویی به الله و قرآن است، چرا می گوید برای او از بین رفتن جمهوری اسلامی مهم است و پس از آن مومنین تا دلشان می خواهد بنشینند به دقایق قرآنی بپردازند؟ چطور است که نمی نشیند محاجه کند که نخیر، فلان برداشت خونیرث به فلان دلیل اشتباه است. به این نتیجه رسیدم که چون بنده خدا در قرآن پژوهی هِر را از بِر نمی تواند تشخیص بدهد و از فهم آن عاجز است، به جای اینکه گفتگویش را قرآنی کند سیاسی می کند. از او پرت تر هم دیده ام با این تفاوت که ادبیات مستراحی شان را در محیط خانه شان و برای کس و کارشان استفاده می کنند نه در یک تارنگار کتاب!
1- وراجی نمی کنم و باز همان سخنم رو تکرار می کنم! شما بهتره مثل بعضی از پیام هات از "خدا" و "خداوند" به کار نبری و از همان "الله" استفاده کنی. من در حدی نیستم که به "خدا"، نه الله، توهینی کنم. پس دست از این همه زیاده گویی بردار که این کاربر فلان و بهمان به "خدا" توهین می کنه!! حالا هم فلسفه بافی می کنه که مَثَل های توهین آمیز الله رو توجیه کنه! الله که از مَثَل زدن که ناتوان نیست و می توانست از مَثَل های مستراحی استفاده نکنه. یه وقتی یه کسی پنج تا حرف خوب می زنه، و یهو دو-سه تا هم حرف ناپسند میزنه. این درباره قرآن هم صدق می کنه.
2- بشین بینیم باو! بخشی از پیام اون کاربر رو پسندیدم و این هیچ مشکلی نداره. بهتره تو و سیاوش تو همون خصوصی باهم پیام رد و بدل کنید تا کسی از پیام این کاربر استفاده ای نکنه!
3- حرف تازه ای نزد و باز همان پیام جنایتبارش رو تکرار کرد. اینکه یه عنصر خارجی سلاح به دست بگیرد و به ملت ایران تجاوز کنه، عادیه که ما ملت ایران دفاع کنیم. اما نه بر سر تک تک احکام محمد باید نیمی از همین ملت ایران رو کشت. امروزه حتی قشر مذهبی تشیع حجاب زوری رو قبول ندارن و تنها نُه نفر از چند میلیون نفر تهران در کنار در مجلس حضور پیدا می کنن. حالا هم این کاربر ماست ها رو تو قیمه می ریزه و مسئله رو جنگ می کشونه! این جماعت ضدیت ملت ایران با رژیم تروریست اسلامی رو برابر با جنگ می دونن و قتل عام اونا رو در کف خیابون مباح.
4- من چی گفتم، این فرد با این زیاده گویی چی میگه!!! از نظر این قوم، کسی که حجاب اسلامی رو نمی پذیره و رعایت نمی کنه (ولو اینکه روسری باشه)، با یه فاحشه هیچ تفاوتی نداره. هر دو رو فاحشه خطاب می کنن و در توجیه هم درس لغوی فاحشه رو به رخ ما میکشن.
اون چه هست اینه که اسلام دستور به چند زنی داده و امروزه هم از سوی خیلی از مسلمان ها انجام میشه. چند همسری محمد و امامان هم نیازی به گفتن نداره. همون طور که بریدن دست رو به گونه تعزیر یافتی، این هم بگردی درباره اش زیاد هست.
5- بگذریم که آمار این چهار میلیون نفر رو رژیم اسلامی داده و همه هم با سابقۀ این رژیم تروریست اسلامی در دادن آمارها آشنایی دارن.
از "جفتکاندازی"های پایانی این کاربر هم می گذرم که ممکنه بحث رو به جای باریک تری بکشاند.
در کل دربارۀ توجیه های قرآنی این فرد چنین بگم که قرآن راه گریز و توجیه هم برای باورمندانش گذاشته، اون هم در خود متن این کتاب. از یک سو، چنین می گوید (مَثَل های بی ادبی) و از سوی دیگه چنان (با مردم به نیکویی سخن گویید).
تامام!
با خوک ها کشتی نگیر، چون امثال Khwanirath به دست و پا زدن توی کثافات ذهنی خودشان عادت دارند. حتی از آن لذت هم میبرند.
مردکه بیآبروی نان به نرخ روز خور.
واقعا کاربر sigur خویشتنداری به خرج داد که انچه لایقت است را اینجا ننوشت
طالقانی و بازرگان و شریعتی نیز اینگونه بودند فراموش نمی کنم در ابتدای انقلاب در جریان کردستان مردم آنجا فقط طالقانی را برای مذاکره قبول داشتند :
در اواخر اسفند ۱۳۵۷ خبر درگیری شدید مسلحانه بین گروههای مختلف در شهر سنندج منتشر شد.با درخواست مردم استان کردستان ، آیت الله طالقانی برای پایان دادن درگیری و جنگ به کردستان سفر کرد
به دیدگاهم هر چقدر کمتر با اینگونه افراد دیدگاه به دیدگاه شوید برای همه بهتر باشد، بایسته نیست برای دیدن خورشید به آن نگاه کنید همینکه پرامونت را ببینی به وجودش پی خواهی برد.
علت این پرده کشیدن هم دلیل هایی زیادی مثل انگیزه های نفسانی،سیاسی،اجتماعی و... دارد؛سپس فرد هر چی آن طرف پرده است را سعی میکند با استدلال سازی یا لفاظی انکار کند!؛بدون آنکه در مورد آن تحقیق خالی از پیش داوری به عمل آورد.
سر ز شکر دین از آن برتافتی
کز پدر میراث مفتش یافتی
مرد میراثی چه داند قدر مال
رستمی جان کرد و مجان یافت زال
این اشعاری را هم که گفتی باید در مجلس شرح و وصف خوک ژنها بخوانی نه در این گفتار.
علت این پرده کشیدن هم دلیل هایی زیادی مثل انگیزه های نفسانی،سیاسی،اجتماعی و... دارد؛سپس فرد هر چی آن طرف پرده است را سعی میکند با استدلال سازی یا لفاظی انکار کند!؛بدون آنکه در مورد آن تحقیق خالی از پیش داوری به عمل آورد.
سر ز شکر دین از آن برتافتی
کز پدر میراث مفتش یافتی
مرد میراثی چه داند قدر مال
رستمی جان کرد و مجان یافت زال
بازرگان و طالقانی و شریعتی اهل مذاکره و گفتگو و قلم بودند نه اهل شمشیر و داغ و درفش و این دقیقا شیوه مصلحان بزرگ تاریخ و بیشتر پیامبران است
آنها اهل گذشت و مدارا بودند
و از همه مهمتر آنها اخلاق داشتند یعنی اهل مکر و دروغ و فحش و ناسزا و ... نبودند
پیامبر اسلام نیز می فرماید
بعثت لاتمم مکارم الاخلاق
باز هم شک ندارم که اگر خداوند و فرشته گانش هم به زمین بیایند شما در برابر حق سر تسلیم فرود نمی آورید و سخن گفتن با کسی که قرآن را غلط فهمیده کاری کاملا علی و بیهوده است
پیشنهاد می کنم به این بحث بیهوده خاتمه دهید و قضاوت بین ما و شما بماند قیامت نزد خداوند متعال ....
صحیح؟
۲- عدم سنخیت نیچه و حافظ :
غلامحسین ابراهیمی دینانی فیلسوف می گوید :
این فیلسوف ایرانی با بیان اینکه انسانهای عارف از عمق معنای شعر حافظ حیرت میکنند،اظهار کرد:نیچه نسبت به فلک بیاعتنا است اما نسبت به مقام حافظ سر تعظیم فرود میآورد و خطاب به او این سوال را مطرح میکند که ای حافظ بزرگ، تو انقدر درباره می صحبت میکنی منظورت چیست؟ وی افزود: نیچه خود پاسخ میدهد که حافظ، تو خودت آن چنان شرابی هستی که تمام جهان را مست کردهای.
۳- منظور من قرآن نبود بلکه برداشت غلط شما از آیات الهی است . معاویه و خوارج و داعش نیز برداشت غلط از قران دارند و حضرت علی می گوید این نوع قرآن ( که برای بدبختی مردم و نیرنگ بالا رفته ) را بزنید
۴- به قول معروف همه چیز را همگان دانند من ادعا ندارم که کل تاریخ بشر را از حفظم . دوستی گفت انگیزه اسپارتاکوس آزادی خواهی بوده من سرچ کردم و دیدم از نظر مورخان همان دوران انگیزه اسپارتاکوس خلاف این موضوع بوده . بحث بر سر تحلیل تاریخ روم باستان نبوده که نیاز به علم قبلی اینجانب باشد فقط بحث بر سر انگیزه اسپارتاکوس بوده .
شما و دوست شما در برابر یک حقیقت کاملا شفاف با سند و مدرک قاطع و غیر قابل انکار قرار گرفتید و چون پاسخی نداشتید از سر استیصال و به ناچار ، چنین رفتارهای زننده ای از شما سر زد ....
1-آیا رفرنس دادن به ویکی پدیا بی اعتبار و جرم است؟ البته که نیست. ولی کسی که اسپارتاکوس را نمی شناسد چرا باید ادعای دانستن کند و رفرنسش به جای وبسایت ویکی پدیا، رفرنس بکار رفته در ویکی پدیا باشد؟ شما با قرار دادن رفرنسی که در ویکی پدیا بکار رفته، مطالعه کننده آن رفرنس نمی شوید. همچنان که قرآن را نمی دانید و سر سوزنی از اظهار فضل در آن خصوص نمی کاهید. شرط می بندم هابز را هم نمی شناسید و از نیچه هم اسمی شنیده اید و در خصوص لویاتان و سخن نیچه از حافظ هم بلبل زبانی می کنید. اگر منظور از اراجیف و خرافات کتب هزار ساله، قرآن است، قبل از جنابعالی هم کسانی پیدا شده بودند که آن را اساطیر اولین خوانده بودند. دریا که به توهین جنابعالی آلوده نمی شود. به قول سیاوش "اگر بخواهیم علمی و تاریخی به قضیه نگاه کنیم" یا می رویم مثل او بدون مطالعه درباره اسپارتاکوس کپی ویکی پدیا را قرار می دهیم یا مثل من با یک "نمی دانم" قال قضیه را می کَنیم.
2-شما گفتید تب ضد اسلامی همه جا را فرا گرفته. الان می گویید اکثریت از اسلام برگشته اند. ضد اسلام بودن با نامسلمان بودن فرق می کند (که در خصوص آن هم حرف هاست). در بهترین حالت می توانم بگویم متوجه حرفی که زدید نبودید و کلمه اشتباهی را بکار بردید.
3-از کتابخوان های کتابناک دوبله ی "لُنگ انداختن نیچه در برابر حافظ" به فارسی دری چه می شود؟ اصلا این دو نفر چه سنخیتی با یکدیگر دارند؟ سیاوش تردیدی ندارد که به این قبیل سول ها در دیوانهای سخن سرایان پارسی زبان پاسخ داده شده. در تلقی او می توان لایه های ضخیم رسوبات فرهنگ و شیوه آموزش جامعه را دید. در باور او معرفت، مجموعه ی جملات قصاری است که شخص از حفظ دارد، علم یعنی رسیدن به این حقیقت که نیچه شاگرد کوچک حافظ نیز نمی شود و دانش افزایی، یعنی افراد را وادارند کلمات قصار این بزرگان را به حافظه بسپارند و مثل طوطی پس بدهند. پژوهش و واکاوی لغوی و دستوری و تاریخی قرآن هم باد هواست. جانمایه ی بشری را در حافظ بجو که بقیه ول معطل اند.
4-قوانین الله را توحش آمیز می داند و منظورش از جمع شدن خرافات، برداشتن احکام اسلام است. معتقد هم هست انتظار دارم احکام خدا در همه جوامع پیاده شود. حقیقتاً چنین انتظاری ندارم و پیشگویی در خصوص آینده اسلام را هم به حضرت نوستراداموسشان واگذار می کنم. وظیفه من اجرای آن احکام است و آنکه صاحب دین اسلام است، خودش باید از آن مراقبت کند. بنده مستر نوبادی هستم که نه سر پیاز محسوب می شوم نه ته آن.
5-می گوید دلش برایم می سوزد. بیراه نمی گوید و واقعا چنین احساسی دارد. تصور او این است که به کیمیای انسانی و جوهره ی دین و مقصود وجود آفرینش و کُنه هستی بشری پی برده و آن عصاره ی بعثت انبیاء را دریافته است. چون او را صاف و ساده می انگارم این دلسوزی اش را ارج می نهم. از من می خواهد یک جمله اش را نقد کنم تا قدم به قدم پیش برویم. این درخواستش را هم می پذیرم و در شماره ی 8 نقد یک سخنش را مطرح می کنم. مشکل ولی اینجاست که مبنای ما متفاوت است. با این حال میل خود اوست و به فضل الله چنین خواهم کرد.
6-می گویید اسلام پیشینه سیاسی و فرهنگی قبل از خود را کنار نزد (نمی دانم کنار زدن پیشینه تاریخی و اجتماعی را قبول کرده یا حوصله اشاره کردن نداشته). مثال نقض او هم احکام امضایی است (یعنی احکامی که از قبل بوده و اسلام آن را تایید کرده). حقیقتاً نه مثال های شما نقض شدنی هستند چون واقعیت دارند و نه مثال های من. شاید بهترین حرف این است که اسلام برخی از آنچه در گذشته بوده را قبول کرده و برخی را رد کرده. اسلام از جمله به این دلیل در شبه جزیره عربستان ظهور کرده که آن احکام ماقبل را داشته و یکی از دلایل ظهور اسلام در آنجا همین است. این نفی عرض بنده نیست. تایید کلام من است.
7-می گوید غربی ها کافر نیستند و کمونیست ها کافرند. کفر 2 دسته است. کفر مطلق که انکار توحید، معاد یا نبوت است. دیگری را "کفر دون کفر" می نامند که به معنای عدم اجرای احکام است.
8-برسیم به نقد یک سخن ایشان که وعده کرده بودیم. عین کلام شما:
""""""""""آیا اسلام طالقانی و بازرگان و شریعتی با اسلام خالخالی یکیست ؟ آیا اسلام حافظ و مولوی و سعدی با اسلام طالبان و داعش یکیست ؟""""""""""
به من بگو سیاوش متر و سنجه و معیار شما برای اینکه بدانی کدام اسلام، اسلام درست تری است و مورد رضایت خداوند تبارک و تعالی است و به معنای واقعی کلمه اسلام (یعنی تسلیم بودن در برابر الله) است چیست؟
9-به سخنان گهربار sigurd هم در اسرع وقت خواهم پرداخت ان شاءالله تا ببینیم این نخبه ی جدیدالظهور کتابناکی، آسمان ریسمان بافتن هایش چقدر بامزه است.
میل جنسی هم عامل تحرک و هم عامل بدبختی جوامع بشری بوده و همواره آدمیزاد از نوع بوالهوس رو بی آبرو و اعتبار کرده. تمام ادیان تلاش کردن که کنترل این میل در دست انسان باشه نه برعکس.
2- این هم همون جفنگ هاییه که سیاوش یادآوری کرد. قرآن و مسائل سیاسی و عقلی(!) شما همه از یه کرباسن.
3- این کاربر سر حکم محمد، کشتن ۴۱ میلیون و ۹۹۹ هزار و ۹۹۹ ایرانی رو عادی می دونه و میگه عجیب نیست! شما از الله جز کثافت و جنایت چیز دیگه ای یاد نگرفتید. این هم یه نمونه اش. این جواب سومی این کاربر، تاییدی بر پیام قبلی منه.
4- فاحشه نه دختران و زنان ایرانی هستن که پوشش حجازی رو قبول ندارن، بلکه این تفکراته که نوید بهشت (کاباره) پر از حوری و باده میده، حکم چهار زنی و صیغه های فراوان رو میده. ولو اینکه صیغه در قرآن بهش اشاره نشده باشه، همونطور که بریدن دست رو در قرآن نیافتی (البته به ذهن خودت) این هم می تونی بیابی! بگذریم از چند همسری محمد و امامان شیعه!
5- حالا بگذریم که متوجۀ کژفهمیت شدی.
6- این علاقۀ امثال شما در اسطورۀ ابراهیم منعکسه که حاضره سر بچه اش رو ببره.
به هر حال، این تفکرات حجازی است که امروزه در ایران رنگی نداره و اینه که برای ما مهمه! و هر زمان که رژیم جنایتکار اسلامی گورش رو از این مملکت گم کرد، شما بشینید سر تفسیر یه کسره در حرف های محمد از سر و کول هم بالا برید! تمام.
هم کاربر Khwanirath که نماینده ی اسلام ارتدوکس است و هم امثال siawash110 که نماینده ی اسلام پروتستان است باید به پایان این دین اهریمنی سلام کنند.
فکر کردی با چند تا استدلال سوخته میتوان به دینی پایان داد؟
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
این عوعو سگان مخصوص مسلمانان هست که دارد از ایران میرود.
تا وقتی خر باشد خر سوار هم هست.این مثال درمورد مسلمان ها بسیار صادق است.
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوِم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایّام ناگهان بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام بر حلق و بر دهانِ شمانیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غُرّش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غُبارش فرونشست گرد سُم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکُشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروان سرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مُفتخر به طالعِ مسعود خویشتن! تاثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان بعداز دوروزاز آن شمانیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمّل سپر کنیم تا سختیِ کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدّتی این گُل، ز گُلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده دراین خانه مال و جاه این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپُرده به چوپان گرگ طبع! این گُرگیِ شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حُکم اوست هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان! خوهم که به نیکی دُعای سیف یک روز بر زبان شما نیز بگذرد
من تا به یاد دارم ، کمونیستها در کشورهای روسیه ( شوروی سابق) و چین که اعتقادی به خدا نداشتند کافر بودند
حالا مردم و یا سیاستمداران یا نویسندگان مسیحی در غرب ، از کی و چگونه کافر شدند ؟
فقط خدا داند و بس ! ! ! ! !