کلیات عبید زاکانی
نویسنده:
عبید زاکانی
امتیاز دهید
شرح و تعبیر و ترجمه لغات و آیات و عبارات عربی: پرویز اتابکی
مقابله با نسخه تصحیح شده عباس اقبال آشتیانی و چند نسخه دیگر
شامل قطعات، غزلیات، مثنویات، رباعیات و لطایف
«کلیات عبید زاکانی؛ گنجینه ماندگار شعر و طنز ادبیات فارسی» دربردارنده قصاید، مقطعات، رباعیات، قصایدو غزلیات، رساله دلگشا، رساله اخلاقالاشراف، رساله صد پند، گزیده تضمینات و قطعات و رباعیات، رساله تعریفات و موش و گربه است.
«منظومهی «موش و گربه» که در نهایت استادی و مهارت به نظم درآمدهاست، متضمن شوخیهای لطیف و خالی از واژه های رکیک است.
این منظومه را باید از بهترین منظومههای انتقادی شمرد که بزودی شهرت یافت و مدتها در شمار کتابهای درسی اطفال بوده و هنوز هم از قصه های شیرین زبان فارسی- دری است که بعضی از ابیات آن بصورت مثلهای سایر، زبان به زبان میگردد.»
بیشتر
مقابله با نسخه تصحیح شده عباس اقبال آشتیانی و چند نسخه دیگر
شامل قطعات، غزلیات، مثنویات، رباعیات و لطایف
«کلیات عبید زاکانی؛ گنجینه ماندگار شعر و طنز ادبیات فارسی» دربردارنده قصاید، مقطعات، رباعیات، قصایدو غزلیات، رساله دلگشا، رساله اخلاقالاشراف، رساله صد پند، گزیده تضمینات و قطعات و رباعیات، رساله تعریفات و موش و گربه است.
«منظومهی «موش و گربه» که در نهایت استادی و مهارت به نظم درآمدهاست، متضمن شوخیهای لطیف و خالی از واژه های رکیک است.
این منظومه را باید از بهترین منظومههای انتقادی شمرد که بزودی شهرت یافت و مدتها در شمار کتابهای درسی اطفال بوده و هنوز هم از قصه های شیرین زبان فارسی- دری است که بعضی از ابیات آن بصورت مثلهای سایر، زبان به زبان میگردد.»
آپلود شده توسط:
dustin
1389/05/03
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کلیات عبید زاکانی
آخه بابا این کارا چیه دیگه ؟ کی می تونه مدعی کتابهای عبید و حافظ و سعدی باشه ؟
از شما بعیده که اعتبار سایت خوبتون رو به همین راحتی زیر سوال ببرید . اگر مشکلی برای سایت پیش اومده شفاف بگین تا شاید کمکی از دست ما بریباد.
اصفهانی و طهرانی و مشهدی و خوزی ..
این آقاست
متأسفانه انگار بایستی با دستانِ خودمون به تفرقه دامن بزنیم
گرچه ..
این روزها بازارِ ناسیونالیسم داغِ داغه
اما خب ..
ناسیونالیست ها معمولاً کتاب نمیخونند
#
جوق قلندرانیم در ما ریا نباشد
تزویر و زرق و سالوس آیین ما نباشد
در هیچ ملک با ما کس دوستی نورزد
در هیچ شهر ما را کس آشنا نباشد
گر نام ما ندانند بگذار تا ندانند
ور هیچمان نباشد بگذار تا نباشد
شوریدگان ما را در بند زر نبینی
دیوانگان ما را باغ و سرا نباشد
در لنگری که مائیم اندوه کس نبیند
در تکیهای که مائیم غیر از صفا نباشد
از محتسب نترسیم وز شحنه غم نداریم
تسلیم گشتگان را بیم از بلا نباشد
با خار خوش برآئیم گر گل به دست ناید
بر خاک ره نشینیم گر بوریا نباشد
هرکس به هر گروهی دارد امید چیزی
ما را امیدگاهی غیر از خدا نباشد
همچون عبید ما را دریوزه عار ناید
در مذهب قلندر عارف گدا نباشد
یک دم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
هر کو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت
هم بیخبر بیامد و هم بیخبر برفت
در کوی عشق بی سر و پایی نشان نداد
کو خسته دل نیامد و خونین جگر نرفت
عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت
کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت
شوری فتاد از تو در آفاق و کس نماند
کو چون عبید در سر این شور و شر نرفت
نیش تو نوش روان ، درد تو درمان ماست
عشق تو بر تخت دل حاکم کشور گشای
مهر تو بر ملک جان والی فرمانرواست
پرتو رخسار تو مایهٔ مهر منیر
چهرهٔ پرچین تو جادوی معجز نماست
نرگس فتان تو لعبت مردم فریب
غمزهٔ غماز تو جادوی معجز نماست
از تو همه سرکشی وز طرف ما هنوز
روی امل بر زمین دست طمع بر دعاست
گر کُشدت ای عبید سر بنه و دم مزن
عادت خوبان ستم ، چارهٔ عاشق رضاست