قمار عاشقانه
نویسنده:
عبدالکریم سروش
امتیاز دهید
این کتاب مجموعه ای از مقالات (در اصل مجموعه ای از سخنرانی ها و گفتگوهای دکتر سروش در کلاس ها و جلسات ایشان ، زمانی که هنوز کلاس و جلسه ای داشتند) دکتر سروش درباره مولانا و برخورد او با شمس و... است. مقالات به نکات ظریف و ناگفته ای در شناخت شخصیت مولانا و شمس تبریزی اشاره می کنند. در مقاله ای تحت عنوان «موسی و شبان و رازهای پنهان» به نکاتی تازه درباره داستان معروف موسی و شبان می پردازد و جنبه های مختلف آن را بررسی می کند.
سروش در قمار عاشقانه به شرح زندگانی و سلوک معنوی مولانا میپردازد، دراین کتاب، وی با قلمی تحلیلگرانه به تشریح مقاطع معرفتی مولانا در طی زندگانیاش میپردازد. آنچنان که نویسنده «زاهد با ترس» و «سجادهنشین باوقار» و «شیخ زیرک» و «مرده گریان» و «شمع جمع منبلان» قصه را پس از «طلوع شمس عشق» در «افق اقبالش»، «زندهای خندان»، «عاشقی پران»، «یوسفی یوسفزاینده» و «آفتابی بیسایه» وصف میکند و او را به توصیف خودِ مولانا، قمارباز عاشق میخواند.
سروش در این کتاب، درمورد دیدار مولوی با شمس، به تفصیل سخن بردهاست، به صورت اجمالی از دیدگاه او شمس مولانا را از قیدها بری و از بندها رها میکند و او را آزاد میکند.
بیشتر
سروش در قمار عاشقانه به شرح زندگانی و سلوک معنوی مولانا میپردازد، دراین کتاب، وی با قلمی تحلیلگرانه به تشریح مقاطع معرفتی مولانا در طی زندگانیاش میپردازد. آنچنان که نویسنده «زاهد با ترس» و «سجادهنشین باوقار» و «شیخ زیرک» و «مرده گریان» و «شمع جمع منبلان» قصه را پس از «طلوع شمس عشق» در «افق اقبالش»، «زندهای خندان»، «عاشقی پران»، «یوسفی یوسفزاینده» و «آفتابی بیسایه» وصف میکند و او را به توصیف خودِ مولانا، قمارباز عاشق میخواند.
سروش در این کتاب، درمورد دیدار مولوی با شمس، به تفصیل سخن بردهاست، به صورت اجمالی از دیدگاه او شمس مولانا را از قیدها بری و از بندها رها میکند و او را آزاد میکند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قمار عاشقانه
گرنبودی عشـــــــــق بفسردی جهان
عشق قهار است ومن مقهور عشق
چون شکر شیرین شوم از شور عشق
عشــــــــق جوشد بحر را مانند دیگ
عشـــــــق ساید کوه را مانند ریــــــگ
عشـــق بشکافد فلک را صد شکاف
عشـــــــــق لرزاند زمیــن را از گـــزاف
جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم
گفت که شیخی وسری پیشرو و راهبری
شیخ نیم پیش نیم امرتورا بنده شدم
این کتاب روخیلی دوست داشتم امیدوارم بخونید ولذت ببرید.
پیش از آنکه صبح معرفت،از مشرق سرّش بر دمد و «شمس» عشق در افق اقبالش طالع شود
زاهدی باز ترس،سجاده نشینی باوقار،شیخی زیرک،مرده ای گریان بود
و وقتی در چنگال شیخ گیر افتاد و دولت عشق را نصیب برد
زنده ای خندان،عاشقی پَرّان،یوسفی یوسف زاینده،و آفتابی بی سایه شد
و این همه را وامدار آن بود که دلیرانه و کریمانه و فارغ از بندگی و سلطنت و شریعت و ملت
تن به قضای عشق داد و پا در قماری عاشقانه نهاد:
خُنُک آن قمار بازی
که بباخت هر چه بودش
و نماند هیچ الّا
هوس قمار دیگر . . .
میخای بحث کنی ، بحث کن
ولی
توهین نکن
اگه ببره همه چیو برده و اگه ببازه همه چیشو باخته.
اگر همین ویژگیها را در آثار حافظ, بوعلی, سهروردی, یا هم عصران مولوی چون سعدی, خواجه نصیر طوسی, صدرالدین قونوی و حتُی محی الدین عربی جست وجو کنیم, درمی یابیم که در هیچ کدام از آنها, چنین تفکر و گرایشی نبوده است.
این بزرگوار در درجه اوُل از خودش رهایی پیدا کرد و بعد از آن بود که توانست دیگران را رهایی بخشد و سخاوتمندانه و بدون هیچ قید و بندی ,افاضه معرفت کند و بی غرض و بی توقع, به دیگران سود برساند." ... " کسانی می توانند در عالم معنا قهرمان شوند و غواص بحر معانی شوند, که از تعلقات خود دست بشویند و آماده قماربازی باشند."... " خلاصه آنکه پای بندی به تعلقات ,با پرواز در فضاهای بی کران منافات دارد." ص 18 کتاب