رسته‌ها

قیام در راه سلطنت، ۹ اسفند ۱۳۳۱ - ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

قیام در راه سلطنت، ۹ اسفند ۱۳۳۱ - ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
امتیاز دهید
5 / 3.3
با 25 رای
امتیاز دهید
5 / 3.3
با 25 رای
مقدمه کتاب:
این دفترچه مجموعه خاطراتی است از مبارزات و فداکاریها و جانبازیها و گذشتها و محرومیت ها و ناکامیها و سرانجام پیروزیهای مردان با ایمانی که شور وطن خواهی و احساسات ایراندوستی، انگیزه ایشان بود. در هر کار خطیری وقتی عشق و شور و ایمان بود، حصول موفقیت قطعی است. از نهم اسفند تا 28 مرداد، مردانی در راه حفظ رژیم سلطنت مشروطه و قانون اساسی که خونبهای پیشوایان صدر مشروطیت است، جان خود را وثیقه قرار دادند. این مجموعه خاطرات که به صورت سلسله مقالاتی در روزنامه آتش منتشر شد، اکنون با تجدید نظر کامل بیاد پایان اولین سال بازگشت شاهنشاه و قیام مردانه 28 مرداد به صورت کتابی منتشر و به پیشگاه مبارک شاهنشاه بزرگ ایران تقدیم می گردد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
170
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
شازده
شازده
1400/02/13

کتاب‌های مرتبط

حکومت به شرط چاقو
حکومت به شرط چاقو
2 امتیاز
از 56 رای
انقلاب سفید در سیمای میهن
انقلاب سفید در سیمای میهن
4.6 امتیاز
از 10 رای
ایران بر ضد شاه
ایران بر ضد شاه
3.4 امتیاز
از 20 رای
چشم انداز پادشاه
چشم انداز پادشاه
4.1 امتیاز
از 12 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قیام در راه سلطنت، ۹ اسفند ۱۳۳۱ - ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

تعداد دیدگاه‌ها:
36
#مطلب_روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۱، سخنرانی دکتر مصدق دیوان دادگستری لاهه؛ در هنگام سخنرانی او قاضی انگلیسی سرش را پایین انداخته بود.
روز ۱۹ خرداد، دیوان دادگستری بین المللی، برای رسیدگی به عرض حال دولت انگلیس علیه ایران تشکیل جلسه داد. تعداد تماشاچیان به حدی بود که عده‌ای به علت نبودن صندلی برای نشستن، ایستاده بودند. سیزده تن قضات دادگاه، با لباس رسمی درجایگاه خود که تریبون وسیعی بود، قرارگرفتند.
دکتر مصدق چنین گفت: «بشریت مدتی است به فکر افتاده که به جای توسل به زور و فشار، اختلافات خود را از طریق حق و عدالت و به وسیله دادگاههای دادگستری بین المللی حل و تصفیه نماید...در نزد ما ایرانیان، تشویش جلوگیری از هرگونه علمی که در حکم مداخله در صلاحیت ملی باشد، شدیدتر از سایر ملل است و علت هم این است که ما ملل شرق، سالیان دراز مزه تلخ موسسات اختصاصی و استثنایی را که صرفا به منظور تامین بیگانگان به وجود آمده بوده، چشیده و به چشم خود دیده‌ایم...
ملت ایران از این وضع به ستوه آمده بود، در یک جنبش مردانه، با ملی ساختن صنایع نفت و قبول پرداخت غرامت، یک باره به سلطه‌ی بیگانگان خاتمه داد. در آن موقع، دولت انگلیس به یک سلسله عملیات تهدید و ارعاب متوسل شد. چتربازان خود را به مجاورت سر حدات ایران و ناوهای جنگی را به نزدیکی آب‌های ساحلی ما فرستاد. سپس دست به کار محاصره اقتصادی شد. در داخله‌ی ایران، به کمک عمّال و ایادی خود، دسایسی علیه دولت و نهضت ملی برپا نمود... در خارج تبلیغاتی به راه انداخت تا در کشورهای دیگر و محافل بین المللی، موجبات بد نامی ما را فراهم سازد. در پایان، چون از این فعالیت‌های شوم نتیجه‌ای به دست نیاورد، قیافه مظلومانه به خود گرفت و به دستگاه‌های ملل متحد از قبیل دیوان بین المللی دادگستری و شورای امنیت شکایت نمود.
در قرن نوزدهم، ایران میدان رقابت دو سیاست امپریالیستی روس و انگلیس بود. چندی بعد دو حریف با هم کنار آمدند ودر ۱۹۰۷ کشور ما را به دو منطقه نفوذ تقسیم نمودند. سپس هنگامی که امپراتوری تزاری واژگون گردید بریتانیای در خاورمیانه بلامنازع و بی‌رقیب بود...[تلاش کرد] بالانحصار نفت کشور ما را تصاحب نماید....میزان این استفاده ها را نمی‌توان به طور تحقیق معلوم ساخت، چه ایران هیچ وقت نتوانست به اقلامی که در ترازنامه شرکت منظور شده بود، بررسی کند و نه از میزان و قیمت نفتی که به ثمن بخس و یا حتی به رایگان به بحریه ی انگلیس فروخته می‌شد، اطلاع حاصل نماید.
علاوه بر خسارات مزبور کارگران و مستخدمین ایرانی همیشه در مقابل کارمندان خارجی در وضع نا مساعدی بودند. دهها هزار کارگر ایرانی را در مساکنی که بیشتر به آغل حیوانات شبیه بود جا میدادند و ایرانیان را همواره از ترس آنکه مبادا روزی برای اداره‌ی آن دستگاه آماده شوند از کلیه کارهای فنی برکنار نگاه میداشتند . از طرف دیگر شرکت به بهانه حفظ امنیت پلیس مخفی به وجود آورده بود. شرکت نفت ایران و انگلیس که در حقیقت دولتی در داخل دولت تشکیل داده بود، مقدرات مملکت را در دست داشت و مدت سی سال کشور ما را گرفتار رقیت و فساد نمود...
لذا جز ملی ساختن صنعت نفت چاره‌ای دیگر نمانده بود. اصل ملی کردن از حقوق مسلمه‌ی هر ملتی ست که تاکنون بسیاری از دول شرق و غرب از آن استفاده نموده‌اند.»
درجریان این سخنرانی، عده ای از تماشاچیان به گریه افتادند، مک نیر قاضی انگلیسی که طبق سنت معمول دردادگاههای انگلستان، کلاه گیس بلندی داشت، سرش را پایین انداخته بود وبه دقت به سخنان ناطق گوش می‌کرد.
در کنار پدرم مصدق- غلامحسین مصدق، تنظیم :غلامرضا نجاتی، ص ۱۰۷-۱۰۸
@mohammadmosaddegh
#مطلب_روز همبستگی ایرانی و واحد تقطیر شماره ۷۰؛ از نداشتن توانایی ساختن لولهنگ[آفتابه] تا به کار اندازی پیچیده ترین واحد پالایشگاه آبادان
شرکت سابق نفت به قدری در طول ۴۰ سال اداره تاسیسات نفت، ایرانیان را تحقیر کرده بود و هیچ کار اساسی فنی را به مهندسین ایرانی واگذار نکرده بود که مانند ملانصرالدین به خود آن شرکت هم تلقین شده بود که ایرانیان لیاقت و آمادگی اداره تاسیسات نفتی را ندارند. این امر به قدری تبلیغ شده بود که کاربه جایی رسید تا سرلشکر رزم آرا یکی از برجسته ترین افسران ارتش شاهنشاهی ایران نیز وقتی که به نخست وزیری رسید و می خواست از لایحه گس-گلشائیان دفاع کند، در پشت تریبون مجلس شورای ملی اعلام کرد: ایرانی که قابلیت ساختن لولهنگ[آفتابه] را ندارد چگونه می خواهد پالایشگاه نفت آبادان را اداره کند؟ با این سخنان نخست وزیر ایران، تکلیف طرز فکر انگلیسی ها که تصور می کردند به مهندسین ایرانی چیزی یاد نداده اند که آن ها بتوانند ساده ترین تاسیسات فنی را اداره نمایند روشن است. به همین علت وقتی آخرین گروه کارکنان انگلیسی که مامور اداره کارخانجات تولید برق و تصفیه آب بودند آبادان را ترک می نمودند، تصور می کردند ناو موریتیوس حامل آن ها به دهانه خلیج فارس نرسیده، تقاضای عجزطلبانه دکتر مصدق واصل می گردد که برای اداره این تاسیسات مراجعه نمایند. حتی وقتی این تاسیسات به کار خود ادامه دادند آن را موقتی و دلیل قابلیت خدمات خود و شاید عامل شانس حساب می کردند و کماکان به بوق های خود می دمیدند که ایرانیان نمی توانند پالایشگاه را اداره نمایند.
کارکنان شایسته پالایشگاه نفت آبادان که سالها به بردباری این رنج را تحمل کرده و اکنون با نهایت لیاقت تاسیسات تعطیل شده را به حالت آماده باش اداره می کنند توسط دکتر فلاح به دکتر مصدق که عازم شورای امنیت سازمان ملل متحد در آمریکا بود پیغام دادند و تقاضای فرصت کردند که برای نشان دادن قابلیت فنی کارشناسان ایرانی اجازه داده شود بزرگترین واحد تقطیر نفت یعنی کارخانه تقطیر شماره ٧٠ راه اندازی شود ودر روز حضور دکتر مصدق در جلسه شورای امنیت محصول آن را برای تحویل و ملاحظه همه جهانیان به بازار عرضه نمایند. دکتر مصدق از پیشنهاد استقبال کرد و به درخواست هیئت نمایندگی ایران جلسه شورای امنیت که قرار بود در ١٧ مهرماه ۱۳۳۰ تشکیل شود به ٢٢ مهر به تاخیر افتاد تا مقدمات این کار فراهم شود. در روز موعود، کارکنان ایرانی صنعت نفت با موفقیت بهره برداری مجدد کارخانه شماره ٧٠ را در حضور خبرنگاران داخلی و خارجی آغاز کردند و خبر به کار افتادن این کارخانه بزرگ که توسط خبرگزاری ها در جهان منعکس کردید. مانند بمب در شورای سازمان ملل منفجر شد تا قابلیت کارکنان ایرانی برای اداره پالایشگاه و عدم نیاز به کارشناسان انگلیسی را ثابت نماید. دکتر مصدق در آخرین نطق خود در شورای امنیت اعلام کرد: شرکت سابق دیگر به هیچ عنوان روی ایران را نخواهد دید. ایران حاضر است از کارشناسان خارجی به صورت عادلانه استفاده کند و نفت به مشتری های خارجی بفروشد ولی حاضر نیست به کشورهای خارجی حق نظارت بر صنعت نفت ایران را بدهد.
سی سال نفت ایران، مهندس قباد فخیمی، ص ۵۴-۵۵
@mohammadmosaddegh

#مطلب_روز کامیابی دکتر مصدق در شکستن محاصره نفتی انگلیسی ها در سال پایانی نخست وزیریش انگلیسی ها برای جلوگیری از ملی شدن نفت ایران، همه امکانات خود را، در زمینه سیاسی، بازرگانی و اقتصادی به کار گرفتند. از آغاز سال ۱۳۳۱ دکتر مصدق برای شکست بن بست تحریم، تصمیم گرفت فروش نفت را به هر ترتیبی که ممکن است عملی سازد. بدین منظور کمیسیونی در شرکت ملی نفت ایران تشکیل شد. در بهمن ۱۳۳۰(فوریه ۱۹۵۲) شرکت ملی نفت ایران موفق به امضای قرارداد با یک شرکت ایتالیایی به نام EPIM گردید. به موجب این قرارداد در سال ۱۹۵۳ معادل ۴۰۰ هزار تن نفت خام و سالی ۲ میلیون تن و به مدت ده سال از سال ۱۹۵۳ به شرکت مزبور فروخته می شد. در همان اوان یک شرکت دیگر ایتالیایی به نام «سوبور» قراردادی برای خرید نفت با ایران امضا کرد.در اول بهمن نخستین کشتی متعلق به شرکت موسوم به «میریلا» ۴۶۰۰ تن نفت در آبادان بارگیری و به مقصد ایتالیا حرکت کرد. روز ۲۰ اسفند دادگاه ونیز با این استدلال که معامله بر طبق قوانین ایران انجام گرفته و منافی با حقوق بین الملل نیست، به نفع شرکت خریدار رای داد و محموله از توقیف خارج شد. خبر رای دادگاه نیز به نشانه شکسته شدن محاصره دریایی ایران، مصدق را خشنود ساخت...رای دادگاه ونیز، انگلیسی ها را به شدت خشمگین کردزیرا محاصره دریایی آنها شکسته شده بود. شرکت ایتالیایی «سوبور» به معاملات خرید نفت از ایران ادامه داد. در اواخر اسفند ۱۳۳۱ کشتی دیگری به نام «آلبا» به ظرفیت ۱۱۰۰۰ تن به آبادان فرستاد. کشتی میریلا بار دیگر به ایران آمد و کشتی دیگری به نام «سالسو» نفت بارگیری کرد. شرکت سابق طبق معمول برای توقیف کشتی های مزبور اقدام قضایی به عمل آورد و نتیجه نگرفت. عدم موفقیت شرکت سابق نفت و دولت انگلیس در ابقا تحریم علیه ایران موجب گردید که ژاپن نیز برای خرید نفت ایران اقدام کند. در بهمن ۱۳۳۱ نمایندگان شرکت ژاپنی «ایدمیتسو» به ایران آمدند و برای خرید مقادیر زیادی نفت(۹۰۰ هزار تن) با شرکت ملی نفت ایران، مذاکره کردند. اولین کشتی ژاپنی به نام «نیشومارو» به ظرفیت ۲۰ هزار تن در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۳۲ در بندر آبادان بارگیری کرد و عازم ژاپن گردید. شرکت سابق دادخواست توقیف محموله کشتی را به دادگاههای توکیوتسلیم کرد. دادگاه توکیو با استدلالی نظیر استدلال دادگاه ونیز، شکایت شرکت سابق را رد کرد. در تاریخ ۱۷ خرداد بار دیگر «نیشومارو» وارد آبادان شد و بارگیری کرد. موفقیت ایران در شکستن تحریم نفت، مشتریان دیگری را به معامله با ایران تشویق کرد. آرژانتین که خود تانکرهای نفت کش داشت، هیاتی را برای خرید مقادیر زیادی نفت به تهران فرستاد. چین کمونیست نیز پیشنهادی برای خرید مقادیر معتنابهی نفت داده بود. ولی هندرسون، سفیر آمریکا، به مصدق هشدار دادکه معامله با چین کمونیست به موضع ایران در جهان آزاد لطمه وارد می کند. هم زمان با سقوط ۴۰ درصد کرایه تانکرهای نفت کش موجب گردید کمپانی هایی که به مقررات تحریم انگلیسی ها توجه نمی کردند، نفت را با قیمت پایین تر از قیمت کارتل عرضه کنند.در نتیجه کمپانی های مستقل آمریکایی به وزارت خارجه آن کشور فشار وارد آوردند اجازه دهد از نفت ایران خریداری کنند. وزارت خارجه امریکا به انگلستان توصیه کرد قبل از اینکه وضع کنونی خراب تر شود، در مذاکرات با ایران در مورد غرامت به توافق برسد....ادامه فروش نفت ارزان قیمت ایران که منجر به پایین آمدن بهای نفت به طور چشم گیری در خاور میانه شده بود،«کارتل» های نفتی را نگران ساخت. مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت- سرهنگ غلامرضا نجاتی- جلد دوم،ص ۳۲۵-۳۲۸ @mohammadmosaddegh
در مورد تاسیسات هم نقل از محمد علی موحد در کتاب خواب اشفته نفت بعد از کودتا تمام تاسیسات پاک و پاکیزه بود و حتی مشکلی که در تاسیسات تقطیر به وجود آمده بود در زمان دولت ملی تعمیر شده بود. به شخصه اراده و هوش ایرانی را قادر به فتح کهکشانها میدانم . اگر دولت ملی ادامه پیدا میکرد خود تاسیسات را هم میساختیم. البته در زمان شاه و نوکران خارجی یک فشفشه هم نمیساختیم اما همین جمهوری اسلامی موشک قاره پیما میسازد چرا؟ چون در رژیم سابق برای فکر ایرانی ارزشی قائل نبودند.
دادگاه لاهه در نهایت به دلیلی که عدم صلاحیت دادگاه در رسیدگی به موضوع پرونده عنوان شد مختومه شد و هیچ رای ای صادر نشد
شرکت نفت ایران و بریتانیا بین یک شرکت خصوصی با ایران بود ایران به این قرارداد برای استخراج نفت نیاز داشت و لازم بود این قرارداد با گذر زمان اصلاح شود و پیشتر یکبار نیز این قرارداد اصلاح شده بود دولت مصدق نه امکان استخراج نفت را داشت نه امکان حمل و نقل نفت و نه امکان صادرات آن و نه امکان نگه داری از دستگاه های موجود را داشت و یکطرفه قرارداد را با عوام فریبی زیرپا گذاشت.
دیروز افرادی که شاه را برای محاکمه لیست ترور فداییان اسلام تهدید می کردند امروز شاه را مقصر قتل های فداییان اسلام می دانند این دروغ پراکنی ها از اتاق فکر همان خائنین و قاتلین بلند می شود
تقصیر شما نیست جناب، مطالعه از منابع خودی و یک‌طرفه به توهمات شما دامن زده. پهلوی اول که از نظر شما قهرمان مبارزه با فداییان اسلام است، در سال 1326، یعنی دو سال بعد از ترور فجیع احمد کسروی به دست فداییان اسلام، با نواب صفوی دیدار کرد و در جواب خواسته‌هایش قول مساعدت داد. این مورد فقط یکی از دل و قلوه قرض دادن حکومت آریایی و دم و دستگاه روحانیون شیعه است. لازم است به تخریب حظیره‌القدس (با نظارت ژنرال ارتش همایونی؛ نادر باتمانقلیچ) به خاطر گل روی محمد‌تقی فلسفی یا حمایت مالی از بیت کاشانی اشاره کنم؟ نگرانم تشنج کنید!
خواهش میکنم کاربر انترناسیونال و بی وطن
من نیز پس از مدتی غیاب به دلیل مشغله کاری با خواندن نظرات بسیار و اسپم وار دوستان بی وقفه حاضر در دیدگاه ها بسیار مفرح شدم، دوستان مفتخر به بی وطنی که کمتر کتابی است گرفتار هرزنامه های طولانی آنان نشده باشد.
با توجه به خوانش پیام اخیر شما در سایت انتظار می رفت که: درپاسخ یک سری کاربران کتابناک چیزی نگوید، که بهترین اتفاق این است که دو طرف حرف خود را بزنند و قضاوت با خواننده احتمالی باشد، البته اگر علاقه‌ای به موضوع بحث داشته باشند اما شوربختانه گزافه گویی می کنید و انسان ها را خرفت می دانید گویی که خود علامه دهر هستید
دودمان پهلوی نتیجه دلسردی روشن فکران و ایرانیان از بی سامانی اواخر دوره قاجاریه بود این موضوعی نیست که بر کسی پوشیده باشد
اگر به راستی دنبال مشروطه خواهان راستین می گردید باید انکار را کنار گذاشته و متوجه باشید ایرانیان زیادی هستند که راهشان ادامه راه مشروطه خواهان است و هدف آنان بازگشت از کژراهه است برای مشروطه خواهان نهاد پادشاهی یک نهاد است که با حفظ ارزش های سنتی و ایرانی حافظ تمامیت ارزی ایران و جلوگیری از مصادره قدرت توسط یک گروه خاص است، البته که ما ایرانیان رژیم پهلوی را ایده آل نمی دانیم اما قدرت مقایسه این رژیم با نظام های قبل و بعد از خویش را داریم و می توانیم شرایط زمانی را درک کنیم، امروز خوشبختانه ما ایرانیان می توانیم به عمکلرد مخالفین شاه دستیابی داشته باشیم و ببینیم آرمان های آنان آیا آزادهی خوانه بود یا خیر ، آیا آزادی های فردی برای آنان مهم بود یا خیر و... ما امروز می دانیم برای مخالفین شاه آیا ایران و ایرانی اهمیت داشت یا خیر، امروز ما ایرانیان عملکرد مخالفین شاه پیش از انقلاب و اوایل انقلاب و امروز را می دانیم و می توانیم قضاوت کنیم و تصمیم بگیریم.
««سلطنت مشروطه پهلوی نه با شمشیر و درگیری نظامی ایل و تبارش با سایر ایرانیان ، بلکه با حکم قانون و به خواست مشروطه خواهان شکل گرفت و دلیل ماندگاری و اخلاقی بودن آن بود»» :)) ctr2006 مدتی غایب بودید و فضای کامنت‌ها داشت خشک و دلگیر می‌شد. ««کودتای مصدق یک کربلاست»» :))) ctr2006 از این عبارات شاد‌ی‌آور و فرح‌بخش بیشتر برای ما بگو. فقط من نفهمیدم مشروطه‌خواهان دقیقاً چه زمانی و چگونه برای تاسیس سلطنت پهلوی درخواست دادند؟ اکثر مشروطه‌خواهان راستین را که قاجار با کمک‌های بی‌دریغ روسیه و انگلیس کشت و به‌دار کشید، بازمانده‌های سنت مشروطه هم که یا در زندان پهلوی بودند، یا سَم‌خور شدند یا تحت تعقیب بودند به‌جرم دشمنی با پهلوی!! واقعاً دوست دارم بدانم این پهلوی‌چی‌ها، ملت ایران را دقیقاً چه چیز فرض کرده‌اند؟؟؟ از همه جالب‌تر اینکه با این تاریخ‌سازی‌های شاخــدار برای آینده مملکت هم نسخه می‌پیچند آن هم با الگوی هلند و ژاپن!!! یک کتاب جدی درباره‌ی استقلال هلند از سلطه‌ی اسپانیا و شکل‌گیری مونارشی هلند خوانده‌اید؟ من که طرفدار بنیانگذاران مونارشی هلند نیستم، ولی خداوکیلی تاریخ دودمان پهلوی از آغاز تا شازده رضای خرفت که یک سرش در اتاق‌های فکر آمریکاست و سر دیگرش در لابی‌های اسراییل، چه ربطی می‌تواند به تاریخ مونارشی هلند داشته باشد؟
نکات جالب این که مصدق زیر پتو نفت را ملی کرد اما اساتید وطن فروش به سهم ۲۰ درصدی قانع شدند. در مورد دادگاه لاهه حتی قاضی انگلیسی هم به نفع ایران رای داد.
کلا خلیل طهماسبی قاتل نبوده و افسر دربار از پشت به رزم ارا شلیک کرده . نکته جالب این که خود اسد الله علم به ماشین شخصی رفته رزم ارا را به جلسه مسجد آورده. علت ترور رزم ارا هم ترس دربار از کودتا توسط رزم ارا بوده است . در خاطرات علم هم شاه چند بار اشاره کرده به اسم رزم ارا و دکتر مصدق که با ما مخالف بودند و از سر راه کنار رفتند در کتاب محمد ترکمان تمام اسناد پزشک قانونی درباره اصابت گلوله از پشت به رزم ارا موجود است .
شرح ترور سپهبد رزم آراء را به نقل از کتاب سید ضیاء و از دهان خود او می خوانید: «خدمت اعلیحضرت بودم برای کار مهمی که خواسته بودند در باره آن مشورتی داشته باشیم. اعلیحضرت در دفتر کارش در کاخ مرمر نشسته بود. بر خلاف همیشه که وقتی موضوع مشورتی پیش می آمد، تمام هوش و حواس را به کار می داد، نوعی حواس پرتی و پریشان خاطری در ایشان می دیدم. به ساعت نگاه می کرد، به تلفن خیره می شد و اصلا حواسش به من نبود. من گاهی سکوت میکردم، اما ایشان حرفی به میان می آورد که از یک طرف پریشانی خاطریش محسوس نباشد و از طرف دیگر سکوت سنگینی نکند. من پشت به در اتاق نشسته بودم و اعلیحضرت سرجایش راحت نبود. مثل این که لب صندلی نشسته و آماده بلند شدن باشد. در این اثنا در باز شد. کسی شتاب زده بر آستانه در ظاهر گردید و بدون این که مرا دیده باشد و یا شاید بر اثر هیجان، با صدای بلند گفت: - تمام شد قربان. شاه مثل کسی که خبر آرام بخشی را شنیده باشد راحت توی صندلی افتاد. چشم ها را بست و پس از لحظه ای چشم گشود و به من گفت: - آقا، فردا، پس فردا بیائید که حرفمان را تمام کنیم. من که برخاسته بودم، سر برگرداندم و آقای اسدالله علم وزیر کشور را بر آستانه در دیدم. در سراسری کاخ شنیدم که سپهبد رزم آرا را درحالی که برای برچیدن ختم ایت الله فیض همراه علم به مسجد شاه رفته بود با تیر زده اند و نخست وزیر در جا جان سپرده است. افسر برجسته ای بود. ولی خیلی خطرناک. خیلی خطرناک. خلیل طهماسبی از فدائیان اسلام اعتراف کرد که او ترور را انجام داده است.» راه توده: در خاطرات علم و دیگران هست که رزم آراء آن روز در دفتر کارش مشغول کار بوده و نمی خواسته به مجلس ختم برود و برنامه اش را می خواسته تغییر بدهد و یا دیر کرده بود. علم که وزیر کابینه او بود، مراجعه کرده و او را تشویق می کند که زودتر برویم مجلس ختم که دیر می شود! سید ضیا نوشته صدرالدین الهی
این مطلب را دوست گرامی گاندلف در زیر کتاب حسن ایت نوشته بود . چند مطلب هم خودم کار کردم .
#مطلب_روز ۳۱ فروردین ۱۳۳۲؛ تیمسار سرتیپ افشارطوس ریاست کل شهربانی کشور دولت دکتر مصدق ربوده شد.
سرتیپ (سرلشکر)محمود افشارطوس تکیه‌گاه اصلی مصدق در نیروهای مسلح بود، وی افسری وطن‌پرست و از موسسین سازمان گروه ملی افسران بود.
در یکم اردیبهشت ۱۳۳۲ خبری پیچید که همگان را شوکه کرد سرتیپ افشار طوس، ریاست کل شهربانی کشور ناپدید شد.
خازنی مسئول دفتر نخست وزیری در زمان دکتر مصدق می‌گوید:
«سرتیپ افشارطوس در اول بهمن ۱۳۳۱ از طرف آقای دکتر مصدق به ریاست شهربانی انتخاب شد. بر اساس گزارش اداره کل آگاهی به دکتر مصدق: چند روز قبل از حادثه، شاه، از طریق خط مستقیم تلفنی که بین او و رییس شهربانی وجود داشت و ماموران هم آن را کنترل می کردند، می گوید: «جمعی از افسران بازنشسته خواسته‌هایی دارند و شما بروید و ببینید چه می گویند و در این مورد با سرتیپ نصرالله زاهدی صحبت کنید». سرتیپ نصرالله زاهدی دوست و هم شاگردی دوران دبیرستان و دانشکده افسری افشارطوس بود. آنها با یکدیگر رفیق و صمیمی بودند و دوستی آنها به قدری بود که افشارطوس به فکرش خطور نمی‌کرد که توطئه‌ای در کار باشد. به همین جهت هم اسلحه همراه خود نداشت. زاهدی آدرس منزل حسین خطیبی، کارمند راه آهن[چهره مرموز و دارای روابط ویژه با شاه] در خیابان خانقاه را به وی می‌دهد و او را برای شب ۳۱ فروردین به آنجا دعوت می‌کند. درخانه خطیبی، سرتیپ نصرالله زاهدی، سرتیپ بایندر و سرتیپ دکتر منزه (شاگرد پزشک احمدی، تزریقات چی مرگ)و سرگرد فریدون قرایی و خطیبی، دوست نزدیک مظفر بقایی، اجتماع کرده بودند. در آنجا غفلتا از قفا پتویی روی سر افشار طوس می‌اندازند و دکتر منزه با تزریق آمپولی افشارطوس را بیهوش می‌کند. سپس او را در صندوق عقب اتومبیل یکی از حضار جا داده به لشکرک، به خانه‌ای می‌برند و پس از شکنجه و کشیدن ناخن‌هایش وی را به غار تلو برده و در آنجا فریدون قرایی افشار طوس را خفه می‌کند.»
جالب است که بنا براسناد سیا، امکان موفقیت کودتا بدون این قتل ناجوانمردانه سرتیپ افشار طوس غیرممکن می بود، به طوری که سیا از این «تجربه» بعدها نیز استفاده کرد. نخستین قتلی که به دست سیا در کودتای پینوشه علیه آلنده صورت پذیرفت، قتل فجیع سرهنگ اشنایدر رییس شهربانی سان دیاگو، پایتخت شیلی بود.
با گذشت بیش از ۳۰ سال از این واقعه در ۲۷ مه ۱۹۸۵ (۶ خرداد ۱۳۶۴) یکی از عناصر انتلیجنس سرویس در یک برنامه تلویزیونیِ انگلستان اعتراف کرد که قتل افشارطوس به دستور این سازمانِ جاسوسی، بتوسط عوامل ایرانی آن، از قبیل سرلشکر زاهدی، دکتر بقائی، برادران رشیدیان( سیف الله، قدرت الله، اسدالله) که گرداننده شعبۀ جاسوسی ام.آی.۶ بودند و چند تن از امیران بازنشستۀ ارتش (و شاید نقشه های شاه) انجام شده است. شاه به بهانۀ اینکه میانجیگریِ افشارطوس التیام بین افسران بازنشستۀ مورد عنایت دکتر بقائی با دکتر مصدق می‌شود، چندین بار به افشارطوس سفارش مؤکد کرده بود در جلسه منزل حسین خطیبی-قربانگاه-حتما شرکت کند.
مصدق در دادگاه نظامی درباره نقش بی‌نظیر افشارطوس می‌گوید:«مرحوم سرلشکر افشار طوس در شغل ریاست شهربانی افسری بی‌نظیر بود و غیر از انجام وظیفه نظری نداشت و به همین جهت با وضع فجیعی به قتل رسید غرض از از قتل او دو چیز بود یکی آنکه چنین افسری را از بین ببرند و دیگر آنکه ثابت کنند دولت آنقدر ضعیف است که رئیس شهربانی آن را می‌ربایند ولی قادر نیست قاتل او را دستگیر نماید.»
جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سرهنگ غلامرضا نجاتی، ص ۲۹۳
روزنامه دنیای اقتصاد، شماره ۲۸۹۸ به تاریخ ۱/۲/۹۲
@mohammadmosaddegh
اعلیحضرت همایونی هم در داستان ترور رزم ارا و هم ترور افشار طوس و هم ترور شکست خورده ۹ اسفند بازیگر اصلی بودند . نقش تلفن شاه به افشار طوس شبیه نقش تلفن سفیر آمریکا به دکتر مصدق است .
خوشبختانه دورتر فرو ریخت و سرنوشت ما مانند ملت عراق و سوریه و افغانستان نشد
تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم سوریه و عراق و افغانستان و حتی آذربایجان و ارمنستان و ترکمنستان که همگمی از همسایگان ایران هستند بسیار خون بار بود
قرار نبود و نیست در قرن بیست و یکم و اواخر قرن بیستم نظام مشروطیت شبیه دوره ملکه الیزابت انگلستان باشد و فرم ها مانند نظام مشروطیت در ژاپن و انگلستان و هلند و غیره تغییر می کنند
سلطنت مشروطه پهلوی نه با شمیر و درگیری نظامی ایل و تبارش با سایر ایرانیان ، بلکه با حکم قانون و به خواست مشروطه خواهان شکل گرفت و دلیل ماندگاری و اخلاقی بودن آن بود
بعد از جنگ جهانی دوم لزوما رفاه و امنیت به همه کشورها وارد نشد و کشورهای زیادی بودن که دچار تلاطم های شدید شدن
قیام در راه سلطنت، ۹ اسفند ۱۳۳۱ - ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک