رسته‌ها
قرآن کریم
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 584 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 584 رای
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده می‌شود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلی‌اند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظت‌شده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
417
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1387/02/24

کتاب‌های مرتبط

برهان ذوالفقار
برهان ذوالفقار
1.7 امتیاز
از 22 رای
تکامل در قرآن
تکامل در قرآن
4 امتیاز
از 7 رای
ترجمه تفسیر طبری - جلد 6
ترجمه تفسیر طبری - جلد 6
4.7 امتیاز
از 19 رای
معارف القرآن - جلد 1
معارف القرآن - جلد 1
4.4 امتیاز
از 25 رای
تفسیر المیزان - جلد 7
تفسیر المیزان - جلد 7
4.6 امتیاز
از 27 رای
قرآن کریم
قرآن کریم
4.5 امتیاز
از 28 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قرآن کریم

تعداد دیدگاه‌ها:
759
نقل قول از amenmarr:
( کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام ) کل هستی رو به زوال و فنا و نابودی است، و فقط پروردگار عالم که صاحب جلال و اکرام و مکرمت است باقی می ماند، با این وصف به هرکه حی لا یموت نسبت دهیم، البته چون ذهنی و از برای اظهار علائق است عین شرک نیست ولی قریب به شرک است، ( لا اله الا هو الحی القیوم )، جز پروردگار بی همتا کسی در بقا و ازلیت نبوده و نخواهد بود، نسبت دادن جاودانگی حیات مادی بهر یک از اولیاء الله اشتباه محض است

با سپاس از شما. با قسمتی از نظر شما در رابطه با اینکه پیامبران و اولیاءالله انسانهایی بودند مانند ما موافقم اما با نظر شما در رابطه با روح ... با دوستان بزرگوار؛ حزین خوش نظر و mofa313 بیشتر موافقم و از آنها سپاسگزارم.
دوست گرامی شما تنها جنبه ی مادی انسان و حیات او را در نظر می گیرید که به نظرم ایرادهای زیادی به آن وارد است و خیلی مسائل از جمله معاد یا حتی هدف خداوند از آفرینش انسان با این دیدگاه زیر سئوال می رود.
همانطور که دوستان فرمودند خداوند از روح خود در انسان دمیده است. پس این روح تمامی صفات خدا را شامل می شود و شناخت و پرورش آن و تجلی همه ی صفات خداوندی و رسیدن به مقام خلیفه اللهی وظیفه ی انسان است. یعنی ظهور و تجلی الله. و همانطور که می دانید الله برترین نام خداوند است که دربردارنده ی جمیع اسماء خداوند است. پس اینکه من معتقدم انسان به عنوان جانشین خدا باید تمامی صفات خدا مثل حی بودن او را داشته باشد شرک نیست بلکه حق است. حتی اگر ظاهری شرک آمیز داشته باشد. مسلماً جسم مادی و محدود انسان توانایی رسیدن به این مقام را ندارد.
منافاتی هم بین آیه ای که در ابتدای سخنانتان آوردید و سخنان خود نمی بینم. مگر غیر از این است که انسانی که بتواند به مقام خلیفه اللهی برسد وجه الله می شود؟ پس این انسان باقی است. مانند علی (ع) که وجه الله است.
مدتی پیش بزرگ دوستی در زیر کتاب شرح خطبه البیان به خوبی به این مسئله اشاره کردند که در ادامه قسمتی از پیامهای ایشان را برایتان می آورم.
mofa313 عزیز
منظور بنده این است که همه کس به وجود روح، باهر تعریفی که پذیرفته و در باور او است ، معترف و آگاه است اما از ماهیت آن هیچ کس باخبر نیست،
مانند وجود خدا که هیچکس منکر وجودش نیست اما این که چگونه است را هیچکس نمی داند و در مخیله مخلوقات نمی گنجد، زیرا خداوند در کادر علیت
منتسب به مخلوقات نیست،وتنها موردی که می توان نگفت در مثل مناقشه نیست وجود روح است .
Sadra_Ghanbari عزیز
خواب مکمل بیداری در ادامه فعالیت های ممتد و سکون ناپذیر حیاتی است، هنگام خواب همه اعضاء ظاهری بدن متاثر از یک نوع فعالیت شیمیائی طبیعی
بدن برای زمان معین و تا پایان تاثیر عوامل شیمیائی نامحسوس می شود که ما آنرا خواب می نامیم اما استراحت همانطور که ازنامش پیدا است ارادی است
و به هنگامی خستگی جسمی و یا فعالیت های شدید مغزی و نظایر آن معمولاً به جائی بی سر و صدا و خلوت و یا مکانهای از پیش تعیین شده پناه می بریم،
استراحت ممکن است با خوابیدن و دراز کشیدن و یا به تفریحگاه ها رفتن و همه مواردی که می شناسیم همراه باشد، روح انسان چه در خواب و چه در استراحت
و چه در بیداری و چه در حال انجام فعالیت های روز مره زنگ اخبار و هشدار برای هشیاری اعصاب مغز است و نیز مترصد خطرات و دور کردن جسم از پیش آمد هائی
است که ممکن است انسان را با خطر مرگ رو برو کند،
پیامبران و اولیاء الله فقط از روی شایستگی و صلاحیت انسانی و نجابت و معرفت، برگزیدگان خدا هستند و اینکه می گویند از ازل برگزیدگان خدا بوده اند حرفهای مهمل و بی اساس و ناپسند و غیر عقلانی است، بنده اگر یقین داشته باشم پیامبران و اولیاء خدا تافته های جدا بافته و سرشت و ذاتشان متمایز و جدای از دیگر بندگان خدا باشد، هرگز از آنان تبعیت نخواهم کرد، کسی که کنترل از راه دور داشته باشد، و در نهان تحت امر و فرمان مسقیم خدا باشد، بنده خاص خداوند است و عبادت و فرمانبرداریش به درد خودش می خورد و دخالت در امور بندگانی که چون او نیستند بیجا است و حق زعامت ندارد،

دوست گرامی
نکته اول این که پیامبران و اولیاء خداوند به نص صریح قرآن همگی از جنس بشر بوده اند و نیازهای بشری همانند دیگران داشته اند و زندگی بشری مانند ازدواج ، خوردن ، آشامیدن و ................ داشته اند .
و خود انبیا نیز در بیان قرآن فرموده اند : من بشری همانند شما هستم الا اینکه به من وحی می شود .
وحی الهی یعنی چه ؟ آیا همان تحت امر و فرمان خداوند بودن نیست ؟
و این که چرا انبیاء الهی برگزیده شدند و مثلا چرا من و شما نشدیم همه مربوط به عوالم قبل از این جهان است که در آن چگونگی برگزیده شدن انبیاء الهی و امت ها وپیروان آنان ( در احایث معصومین ع ) شرح و بسط داده شده است .
مولانا می فرماید :
همسری با انبیا برداشتند............خویش را چون اولیاء پنداشتند.............گفتند اینک ما بشر اینان بشر....هر دو ما بسته خوابیم و خور
و به نص قرآن کریم از تمام انبیاء عهد و پیمان و میثاق غلیظ وبسیار محکم گرفته شده است .
و ما نیز عهد و پیمان هایی با خداوند داشته ایم .
ما ز آغاز و ز انجام جهان بی خبریم .................. اول و آخر این کهنه کتاب افتاده ست
با سپاس .
جناب amenmarr بزرگوار
شما از طرفی به آیه ای استناد میکنید که میگه روح سر و رمز الهیه و شناخت ما از اون ناچیزه و از طرف دیگه ماهیت روح رو با جزئیات و دقایق توصیف میکنید چطور میشه این دو رو با هم جمع کرد :-(
( فاذا سویته و نفخت فیه من روحی ..) یعنی هنگامی که خلقت او را متعادل ساختیم از قدرت
خود توان حرکت یا روح را در وجود او دمیدیم ، در انسان روح دمیده شده، همان انرژی ناشناخته و متفاوت و غیر از جنسِ انرژی جنبشیِ بادی است که به آن اشاره شده و البته خاص، حاکم بر سلول های سالم و زنده اعصاب مغز است،

ممنون میشم منبع تفسیری که برای ایه ذکر کردید رو معرفی کنید
در طول زندگی بسیاری از انسان ها در اثر عوامل ارثی و محیطی و استرس ها دچار مشکلات روحی می شوند و میلیون ها انسان برای درمان آن ها از داروهای اعصاب استفاده می کنند که این داروها با تغییراتی که در فرایندهای مغزی ایجاد می کنند سبب تثبیت خلق و بهبود ذهن و روان آنان می شود، حال اگر باور کنیم روح ماهیتی غیر مادی دارد، دچار این تناقض می شویم که این داروها با چه مکانیسمی بر روی پدیده ای غیر مادی و جدا از مغز مؤثر بوده اند؟

دوس دارم بدونم جواب این سوال چیه ولی همه مشکلات روحی با دارو قابل درمان نیستند مثلا بیماری شیزوفرنی درمان دارویی نداره این یعنی ریشه این بیماری ممکنه در مغز نباشه
در طول زندگی بسیاری از انسان ها در اثر عوامل ارثی و محیطی و استرس ها دچار مشکلات روحی می شوند و میلیون ها انسان برای درمان آن ها از داروهای اعصاب استفاده می کنند که این داروها با تغییراتی که در فرایندهای مغزی ایجاد می کنند سبب تثبیت خلق و بهبود ذهن و روان آنان می شود، حال اگر باور کنیم روح ماهیتی غیر مادی دارد، دچار این تناقض می شویم که این داروها با چه مکانیسمی بر روی پدیده ای غیر مادی و جدا از مغز مؤثر بوده اند؟
برای من آیه سر هم نکن amenmarr !!!
دوغی که درست کردی رو به هم نزده رها نکن برو سراغ ماست !
...و اما خواب یعنی ""استراحت بدن ""!!!و فعالیت مغزی در خواب و رؤیای صادقانه و غیر صادقانه، کنش های طبیعی مغز در ادامه
حیات و زندگی روزانه است، هرچه در روز به ""ذهن و تصورات ""انسان خطور می کند ممکن در شب نیز این کنش ها انجام شود!

و اما خواب یعنی ""استراحت بدن ""!!! احتمال میدهم ترکیب استراحت بدن را به این دلیل انتخاب کرده است که دو تیر را روانه یک نشان کند! یعنی توجیه غیرمادی خواب با واژه استراحت ! وتوجیه مادی خواب با ترکیب استراحت +بدن=استراحت بدن!
استراحت واژه گنگی است! استراحت شامل هر نوع کم فعالیتی از جانب بدن میشود یعنی گاهی دراز کشیدن هم استراحت است !ولی چرا آن حالتی که در خواب برای انسان رخ میدهد در هنگام دراز کشیدن رخ نمیدهد! در ثانی آیا آنچه که در خواب رخ میدهد برای بدن رخ میدهد؟!!! مثلا در خواب این سلول های مغزی بدن اند که این طرف وآن طرف میروند؟!!!
شاید کسی در جواب بگوید که : درخواب ""حالت تصویر سازی"" رخ میدهد وچیزی این طرف و آن طرف نمی رود!
هرکس مکانیزم تصویر سازی اشیاء مادی مثل دوربین های عکس برداری و... را بشناسد قطعا باید بداند که در این گونه وسایل این اجرام مادی اند(ذرات جوهر) که روی صفحه مادی (صفحه فیلم) نقش میبندند!
آیا در مغز انسان هم واقعا این ذراتی مانند جوهرند که روی سلول های مغزی نقش می بندند؟!!!
باتوجه به آنچه که دربالا عرض نمودم آقای دو تیر و یک نشان به من بگوید چرا خواب با قطع نظر از حواس مادی تداوم پیدا میکند؟!
برای من آیه سر هم نکن amenmarr !!!
دوغی که درست کردی رو به هم نزده رها نکن برو سراغ ماست !
...روح آنگونه که جنابعالی تعریف می می فرمائید، با جسم در ارتباط نیست بلکه "انرژی "حاکم برسلولهای زنده مغزی است

احتمال می دهم واژه ی "انرژی" را به این دلیل انتخاب کرده ای که گویاانرژی همان ماده است با این تفاوت که این ماده(انرژی) قابل دیدن نیست! یعنی با انتخاب واژه انرژی برای روح با یک تیر دو نشان را زده ای :1) روح همان ماده است 2) اما ماده ای که دیده نمیشود !!!
اگر می گوئید : نه ! امتحان کنید !!! هرکس توانست انرژی را ببیند شک نکنید که دچار آفازیای مغزی شده است!
ممکن است کسی بگوید: انرژی (ماده منبسط) درست است که قابل دیدن نیست اما "تاثیرات" محسوس (خواص مادی) بر جای میگذارد! پس در کل انرژی محسوس است هرچند قابل دیدن نباشد!!!
برای شما مثالی میزنم : وقتی حرارت آتش دست را می سوزاند آیا واقعا این "انرژی" است که دست شما را سوزانده است یا انرژی بر روی مولکولهای گازی "اثر" گذاشته و مولکول های آن گاز در اثر شدت برخورد با سلول های پوست به آنها آسیب رسانده اند؟! لذا دانشمندان می گویند مولکول ها حامل انرژی اند ! نه اینکه خود مولکولها انرژی اند!!!گویا ماده وسیله ایست برای آشکار شدن اثر انرژی!!!
بنابراین این انرژی نیست که محسوس است بلکه انرژی به واسطه ماده اثرگدارمیشود!
چه عجب! " ماده نامرئی"!!!
من فعلا کاری به روح ندارم ! هدف من آقای یک تیرو دو نشان است!
می خواهم به من بگوید چگونه می توان "انرژی" را رویت فرمود!!!
[quote='artificial_harm']نقل قول از علی شروان:متافیزیک یک قدم از عقل انسان جلوتره...
یکی از اشناهای من که مرد سن و سال دار و صادقئ و دردرستی و شجاعت معروف هستش حدود بیست سال پیش دم غروب میره کوه برای اوردن هیزم.اتفاقی چشمش به یه درخت میافته که هیزمهای خوبی داره و تصمیم میگیره درختو قطعه قطعه کنه.
درحین تبر زدن به درخت متوجه صداهایی میشه با خودش فک میکنه شاید خیالاتی شده و به تبر زدن ادامه میده که ناگهان صداها گویا شده و متوجه میشه که صدا از بالای درخته و بصورت درهم و برهم و قطع و وصل میگن خونه مارو خراب نکن...مرد باز ادامه میده و میذاره به حساب فکر و خیال بعد از افتادن درخت دو موجود عجیبو میبینه که یک چشم روی پیشانی دارن و بدن شبیه به حیوانات و پرمو با گیسهای دراز با یک موجود کوچیکتر که به احتمال زیاد بچشون بوده ...از ترس با تفنگش چند تیر میندازه ولی به گفته خودش تیر از بدنشون عبور میکرده و میان و تا جایی که میتونن مردو میزنن و بیهوش میشه.خانوادش که خبر دارن برای هیزم رفته شب هنگام میرن دنبالش و بیهوش پیداش میکنن و به بیمارستان میبرن.دکترا تعجب میکنن شدت ضربات به حدی بوده که تمام بدنش کبود شده سر و صورتش شکسته و چند دنده و یه پاش هم شکسته بوده.
حالا علم چطور میخاد اینو ثابت کنه؟
کسی نیست که تخیل شما را بتواند اندازه بگیرد .[/quote]
تخیل؟
من دارم از یک واقعیت صحبت میکنم که در نزدیکی من اتفاق افتاده و عالم روح و جن را پذیرفته ام.شما با استدلالهای خود برایم توجیهش کنید؟:D
mofa313 عزیز
باز هم وحی پروردگار عالم به حضرت ختمی مرتبت را تکرار می کنم که گفت؛ ( ویسألونک عن الروح قل الروح من أمر ربی و ما أوتیتم من العلم الا قلیلا )
یعنی؛ و از تو پرسش می کنند که روح چیست؟ بگو روح از امور و اسرار الهی است و دانش اندکی به شما داده شده است، اظهارات بنده منافاتی با آیات
کریمه الهی ندارد که ذکر فرمودیدندارد بلکه مؤید آن است، ( فاذا سویته و نفخت فیه من روحی ..) یعنی هنگامی که خلقت او را متعادل ساختیم از قدرت
خود توان حرکت یا روح را در وجود او دمیدیم ، در انسان روح دمیده شده، همان انرژی ناشناخته و متفاوت و غیر از جنسِ انرژی جنبشیِ بادی است که به
آن اشاره شده و البته خاص، حاکم بر سلول های سالم و زنده اعصاب مغز است، و در پرتو آن حافظه مجازی نسبتاً وسیع، ترکیبی از عوامل ارگان ژنتیک
پدر و مادر و آباء و اجداد و یک حافظه بی نهایت قدرتمندِ وسیع اکتسابی از نقطه صفر است و برای همین است که طفل نوزاد را تا به رشد و بزرگی تربیت
می آموزیم ولی آن نمی شود که ما می خواهیم زیزا حافظه مجازی به ارث برده از نیاکان را ناخواسته در رفتار و اندیشه های سیال خود تاثیر می دهد، هیچ
فرزندی را نخواهید یافت که جز شباهت های ظاهری به گونه پدر یا مادرش باشد و راهی را برود که آنها به او آموخته اند و یا در آرزویش هستند مگر اینکه با
تمنیات درونیش سازگار باشد، جبران خلیل جبران در کتاب پیامبر، چه زیبا کودکان را تا به بزرگی توصیف نموده است؛
این کودکان فرزندان شما نیند، آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او، از شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند لیکن از شما نیایند، همراهیتان کنند،
اما از شما نباشند، به آنان عشق خود توانید داد، اما اندیشه تان را هرگز، که ایشان را افکاری دیگر به سر است، تفکراتی از آنِ خویش، شما جسمشان را
ماْوائی توانید داد، اما روحشان را نه...
قرآن کریم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک