قصه حسن و محبوبه
نویسنده:
علی شریعتی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود.
یک ده کوره ای بود، خراب آباد، یک گوشه کویر، مانده از روزگارای خیلی قدیم، سوت و کور... آبش خشکیده، باغش پژمرده، صحراش ویران، خانه هاش سیاه و دود زده، پنجره ها بسته، نه آبی، نه آبادی، نه بانگ مسلمانی، فقط گاه به گاه صدای سگهایی که پارس می کردند یا شغالهایی که از دور زوزه می کشیدند و احیانا نیمه شبها، غریو شوم جغد، قفط دور و بر قبرستون ده، بیا و برو و شور و شری برپا بود، جمعی و فریادی و شیونی و روضه ای و بیا و برویی...
توی این ده یک چند تا آخوند و ملا و سید و دعانویس و جنگیر داشت، یه چندتایی هم دکاندار و خرپول و رباخور که البته مثل همه جا این دو دسته باهم ساخت و پاخت داشتند، یک خان بدسبیلی هم بالاسر همه، این دو دسته هم دور و برش. چند تا قرطی هم تازگی ها پیدا شده بودند، اینها عده ایشون بچه هایی بودند که رفته بودند شهر و سربازی خدمت کرده بودند یا نوکری توی خانه های اعیون ها و یا ولگردی و عیاشی و ادا اطوارهایی را از شهر سوغات آورده بودند...
بیشتر
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود.
یک ده کوره ای بود، خراب آباد، یک گوشه کویر، مانده از روزگارای خیلی قدیم، سوت و کور... آبش خشکیده، باغش پژمرده، صحراش ویران، خانه هاش سیاه و دود زده، پنجره ها بسته، نه آبی، نه آبادی، نه بانگ مسلمانی، فقط گاه به گاه صدای سگهایی که پارس می کردند یا شغالهایی که از دور زوزه می کشیدند و احیانا نیمه شبها، غریو شوم جغد، قفط دور و بر قبرستون ده، بیا و برو و شور و شری برپا بود، جمعی و فریادی و شیونی و روضه ای و بیا و برویی...
توی این ده یک چند تا آخوند و ملا و سید و دعانویس و جنگیر داشت، یه چندتایی هم دکاندار و خرپول و رباخور که البته مثل همه جا این دو دسته باهم ساخت و پاخت داشتند، یک خان بدسبیلی هم بالاسر همه، این دو دسته هم دور و برش. چند تا قرطی هم تازگی ها پیدا شده بودند، اینها عده ایشون بچه هایی بودند که رفته بودند شهر و سربازی خدمت کرده بودند یا نوکری توی خانه های اعیون ها و یا ولگردی و عیاشی و ادا اطوارهایی را از شهر سوغات آورده بودند...
تگ:
رمان ایرانی
آپلود شده توسط:
Mahsaa
1399/08/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قصه حسن و محبوبه