رسته‌ها
عزاداران بیل
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 611 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 611 رای
عزاداران بَیَل مجموعه هشت داستان پیوسته دربارهٔ فلاکت‌های مدام مردمان روستایی به نام بَیَل است. غلامحسین ساعدی این کتاب را در سال ۱۳۴۳ چاپ کرده است.

این مجموعه از داستان‌های روستایی غلامحسین ساعدی محسوب می‌شود.
دمدمه‌های غروب بود که مشدی جبار وارد بیل شد، بیلی‌ها در میدانچة پشت خانة مشدی صفر نشسته بودند دور هم و گپ می‌زدند.
کدخدا تا مشدی جبار را دید گفت: «یاالله مشد جبار. سفر به خیر. تو شهر چه خبر بود؟»
مشدی جبار گفت: «تو شهر خبری نبود. هیچ خبر نبود.»
مشدی بابا گفت: «پا پیاده اومدی؟»
مشدی جبار نشست کنار اسلام و در حالی که کفش‌هایش را در می‌آورد و له له می‌زد، گفت: «از لب جاده تا این‌جا، آره.»
اسلام گفت: «کی رسیدی لب جاده؟»
مشدی جبار گفت: «ظهر تازه گذشته بود.»
کدخدا گفت: «پس چرا دیر کردی؟ این همه وقتو تو راه بودی؟»
مشدی جبار گفت: «آره، وسط راه به یه چیز غریبی برخوردم و معطل شدم.»
پسر مشدی صفر پرسید: «یه چیز غریب؟ چی بود؟»
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
245
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1391/10/07

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عزاداران بیل

تعداد دیدگاه‌ها:
43
[quote='khar tu khar']نقل قول از yooshij:ای کاش متن کامل را در سایت می گذاشتید .
رضا جان ، مگر این کتاب متن کامل نیست ؟[/quote]
سلام
ظاهراً متن کامله ولی صفحات جا به جا شده مثلاً بعد از صفحه ی 132 صفحه ی 222 اومده...عکس هم نداره
اطلاعاتی که اینجا درمورد حجم و تعداد صفحات اومده هم اشتباهه
چاپ نشر قطره 259 صفحه داره با 6 صفحه عکس از ساعدی ( چاپ چهاردهم 1377) و کتاب اینطور تموم میشه:
« ... مثل قورباغه های ریز و درشتی که از فاضلاب تنگ و تاریکی نجات یافته به استخر پر لجنی رسیده باشند.»
ساده لوح بودن و گرایش به خرافات تو این داستان شهوده اما از آخرش خوشم نیومد...
من همین الان این داستانو خوندم. خب اون صندوقه بالاخره چی بود؟!! توهم زده بودن؟!
[quote='yooshij']ای کاش متن کامل را در سایت می گذاشتید .[/quote]
رضا جان ، مگر این کتاب متن کامل نیست ؟
ای کاش متن کامل را در سایت می گذاشتید .
موضوع داستان بسیار ملموس ِ، مخصوصا برای ما ایرانیا که گاها اعتقاداتمون به خرافات کشیده میشه - جالب اینجاست که توی این کتاب زمان دست کاری شده - یعنی ما آینده رو در دل روایت حال می خونیم ... یکی دیگه از نکاتی که برام جالب بود انتخاب نام شخصیت ها و حرف هایی ِ که از دهان هرکدوم از اونها گفته میشه. و نکته ی بعدی این که شخصیت پسر مشدی صفر - که اتفاقا جوان ِ و برخلاف باقی شخصیت ها پسوند \"مشهدی\" یا \"کدخدا\"(امین آبادی) یا اسامی از این دست نداره، در طول داستان بسیار دید بازی داره و با مسئله ی جاری عاقلانه رفتار می کنه و نه خرافی.
این خیلی عالیه ! :)
ممنون از آپلود داستان ولي اين فقط يكي از داستانها بود اي كاش مجموعه كامل بود چون من كتابشو پيدانكردم ممنون ميشم كسي كاملشو بذاره شادباشيد.
غلامحسین ساعدی به واسطه علم پزشکی خویش توانست به ترسیم روحیات بیمارگونه اشخاص داستان هایش و به صحنه سازی حوادث سهمگین و غیرمنتظره و فضاهای وهم انگیز بپردازد . ایشان از بزرگان داستانویسی به سبک رئالیست بودند و هستند . روحش شاد.
هر موقع جامعه ما از خرافات دست برداره، به سوي پيشرفت حركت خواهد كرد.
ممنون از آپلود داستان.
عزاداران بیل
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک