دیوان کهنه حافظ
ساقی بیا که یار ز رخ پرده بر گرفت...
دیوان کهنه حافظ
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
:x
دیوان کهنه حافظ
حافظا ترک جهان گفتن طریق خوش دلیست
دیوان کهنه حافظ
به کوی می کده هر سالکی که ره دانست
دری دگر زدن اندیشه تبه دانست
کلیات عبید زاکانی
صباح عید بده ساغری که در رمضان
بسوختیم ز تسبیح و زهد و استغفار
عبید زاکانی
دیوان کهنه حافظ
شب قدری چنین عزیز و شریف
با تو تا روز خفتنم هوس است
دیوان کهنه حافظ
نخفته ام ز خیالی که می پزد دل من
خمار صد شبه دارم شرابخانه کجاست
دیوان کهنه حافظ
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست
این دود بین که نامه من شد سیاه از او...
رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج
بهeuler
ااگر خانم نجیبی به یک آقا ابراز علاقه کرد اون مرد باید بدونه که این علاقه اونقدر عمیق هست ک باعث شده اون دختر پا روی غرورش بگذاره و باید بدونه که بی توجهی و یا پاسخ منفی به علاقه اون خیلی برای دختر گرون تموم میشه.
دیوان کهنه حافظ
گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری
من به آه سحرت زلف مشوش دارم