دایره المعارف ستون پنجم: واژه نامه سیاسی با معانی کنایی
من مادری را دیدم که مرگ رابین فرزندانش قرعه می کشید.
شازده احتجاب
چشمان ام را برادری گرفت که نمی شناختمش/زبان ام را زنی داغ زد که گویند خواهرم بود/ دل ام را بر دار طنابی دیدم که مادرم برافراشته بود.
اختراع انزوا
با تشکر دوست عزیز عالی بود
شکلکی برای مرگ
شب های تاریک شهر من/حراج گل های بی رنگ/از بستری حلال/تابستری حلال تر
در ساحل رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم
مرگ من آن روزی بود که لباس خاطره برآرزوهایم پوشاندم.
فرشته ها خودکشی کردند
مرسی لذت بردم8-)
تحقیقی پیرامون آزاداندیشی و مردم گرائی در ایران
سپاسگذارم.بعدازخواندن نظر میدهم.
اصول مقدماتی فلسفه
متشکروسپاسگذار.
صد سال تنهایی
خیلی مایل بودم این کتاب را بخوانم از شما متشکرم.
سه نظر درباره یک مرگ
صبح دیگری آغازشد نه شوری دیگر بازسکون بازهم تکراری دیگر نه آمدن بهر رفتنی دیگر باز جا ماندن نه حتی درگندابی دیگر