آخرین روز یک محکوم
شبه خاطرات یک زندانی محکوم به اعدام. کسی که به اعدام با گیوتین محکوم شده و روزها را می شمارد. بی اغراق هر فکر و اندیشه ای که ممکن است به ذهن فردی در این شرایط برسد، هوگو در این داستان آورده است. این یعنی تطابق کامل با واقعیت. و همین امر باع
نان آن سال ها
روایت جریان یک روز از زندگی پسری جوان که به تنهایی در شهری دور از خانه مشغول تحصیل و کار است. علاقه وافری به نان دارد. چرا که گرسنگی را با اعماق جان تجربه کرده است. آن روز صبح، ورود دختری جوان به شهر و پیدایش عشقی واقعی نسبت به او زندگی اش
تقدیر چنین بود
راوی دختری است در انگلستان قرن هفده و بحبوحه جنگ داخلی این کشور. روایتگر عشق سوزان او به مردی که افسر جنگ است و انسانی بیرحم.
صحنه سازی ها بویژه در قسمتهای مربوط به جنگ عالی است. تاثیر جنگ بر خانواده ها به خوبی نشان داده شده است. شاید تعدد
خنده
کسی نیست راجع به این کتاب توضیحی بده؟ چی هست اصلن
بارون
یه خواهش دارم ازتون. لطفن در طبقه بندی کتابها از عنوان "اشخاص" استفاده نکنید. این راحتترین طبقه بندی ممکنه. و در عین حال مشخص نمیشه که موضوع کتاب چیه. ممکنه یک فرد در موضوعات مختلف کتاب داشته باشه و این نوع طبقه بندی کمکی به تشخیص موضوع کتا
سفرنامه حاج سیّاح به فرنگ
آن وقت تفاوتش با این کتاب در چیست جناب؟ مگر نه این کتاب نیز خاطرات است؟